-

خطر کوچ درون‌سرزمینی را جدی بگیریم

جامعه ایران، تلفیقی از قومیت‌های گوناگون با زبان‌ها، گویش‌ها و باورهای مذهبی متفاوت است.

جامعه ایران، تلفیقی از قومیت‌های گوناگون با زبان‌ها، گویش‌ها و باورهای مذهبی متفاوت است.

حضور قومیت‌های متنوع از عرب‌ها، کردها، لرها، ترک‌ها، ترکمن‌ها، بلوچ‌ها و فارس‌ها در بافت اجتماعی ایران که دل‌های همگی آنان برای ایرانی واحد می‌تپد، بیانگر پیوند عمیق و ریشه‌داری است که تمامی آحاد آن برای حفظ تمامیت ارضی ایران واحد و اعتلای آن از عمق جان بسته‌اند؛ تا جایی که همین تنوع قومی و زبانی، مذهبی و فرهنگی، خود سرمایه‌ای عظیم برای کشور به‌حساب می‌آید.

در داخل این مجموعه، بی‌گمان هر گونه اقدام برای انتخاب یا تغییر سکونتگاه همیشگی در سراسر میهن، حق فطری، طبیعی و قانونی هر هموطن است، اما وقتی این تغییر سکونتگاه، نه به‌صورت خودانگیخته به‌سبب سرریز جمعیت، بلکه با جلوه‌ای جمعی و شتابی گسترده صورت گیرد و به بحران کم‌آبی، خشکسالی، فقر ناشی از آن و به نابودی رفاه اجتماعی، درمانی و اقتصادی مردمان بینجامد، راهی برای افراد و خانواده‌ها به تنگ آمده از محرومیت‌ها باقی نمی‌ماند.

آنچه نگارنده را به بازنگری و تعمق در این زمینه وا داشته، بروز جلوه‌هایی از کوچ درون‌سرزمینی و هجوم گروه‌هایی از قومیت‌های ایرانی برای گریز از خاستگاه و زادوبوم خود به‌ویژه از صفحات جنوب، جنوب شرقی و غربی کشور به نقاط مرکزی و شمالی به‌ویژه استان‌های ساحلی خزر، استان مرکزی، تهران و شهرهای مختلف استان البرز است.

این روزها در بسیاری از نقاط مرکزی و شمال کشور، به‌ویژه استان‌های ساحلی خزر و البرز با هموطنانی مواجه می‌شویم که حضورشان از کوچ بی‌رویه صاحبان پوشش‌ها و گویش‌های هموطنان مناطق جنوبی کشور به این نقاط حکایت دارد؛ مهاجرانی که نه در قالب مهمان و گردشگر فصلی، بلکه در قالب ساکنان جدید این مناطق که از شهر و دیار خود دل کنده و در این استان‌ها رحل اقامت افکنده‌اند، به‌چشم می‌خورند.

شکی نیست که انسان‌ها از بدو خلقت با اهداف گوناگون از جمله بهبود وضع زندگی، حس تنوع‌طلبی یا اجبار، عوامل سیاسی و امنیتی و... به تغییر محل سکونت خود می‌پرداختند، اما آنچه امروز در این زمینه با آن مواجهیم و این نوشتار بر پایه آن استوار شده کاملا متفاوت و نیازمند توجه اساسی و فوری برنامه‌ریزان و دولتمردان است.

گرچه عواملی همچون بروز تغییرات سریع شهری، توسعه امکانات رفاهی در این مناطق، جاذبه‌های طبیعی و شرایط مناسب اقلیمی در کنار افزون‌طلبی‌های انسان عصر جدید در تمامی جوامع به این پدیده اجتماعی دامن می‌زند، اما در کشور ما از ملموس‌ترین علل پدیده جابه‌جایی جمعیت، همچنان که پیش‌تر برشمرده شد، مجموعه‌ای از عوامل اجتماعی، روانشناختی، اقتصادی و سیاسی است که به روند رو به گسترش آن سرعت می‌بخشد و تغییرات قابل‌توجهی را در ساختار توزیع جمعیت در مناطقی از کشور در پی خواهد داشت. این جابه‌جایی‌ها که می‌توان آن را نوعی تطبیق و سازگاری اجتماعی در پاسخ به نیازهای رفاهی، اقتصادی و فرهنگی دانست، اغلب در نقاط محروم صورت می‌گیرد که بر اثر آن بسیاری از افراد به‌سبب نبود سیستم‌های جذب نیروی انسانی ماهر و تحصیلکرده، محرومیت‌های شغلی، رکود فعالیت‌های کشاورزی و باغداری و دیگر فعالیت‌های مولد، بحران آب و به‌ویژه بروز مشکلات ناشی از بارش ریزگردها و توفان‌های شن در کنار محرومیت‌های اجتماعی، بهداشتی و تبعیض‌های قومیتی، ترک دیار می‌کنند. پیرو این مهاجرت‌ها، مناطق مهاجرفرست، بسیاری از نیروهای انسانی ماهر، تحصیلکرده و سرمایه‌های اقتصادی خود را از دست می‌دهند و بسیاری از صنایع بزرگ و متوسط نیز از طرفیت‌های بالقوه خود محروم می‌شوند که لطمه و خسارتی جبرانناپذیر را در روند توسعه اقتصادی و اجتماعی این‌گونه مناطق در بر خواهد داشت. سرمایه مادی هر جامعه با نیروی انسانی متخصص و ماهر از جریانی رو به توسعه برخوردار خواهد بود تا به توسعه اقتصادی و اجتماعی آن بینجامد. هم از این رو هر گونه کوچ نیروی انسانی کارآمد از منطقه‌ای به دیگر مناطق کشور، ضمن بر هم زدن ظرفیت‌های اشتغال و کارآفرینی در مبدأ، افزایش نسبت سالخوردگان و رشد معکوس توسعه اقتصادی در این مناطق را در پی خواهد داشت. این‌ روند کوچ درون‌سرزمینی (اگر به همین منوال تداوم یابد و به رشد کوچ برون‌کشوری نیز بینجامد) چیزی جز فقر و عقب‌ماندگی مناطق مبدأ کوچ را به‌همراه نخواهد داشت. اگر خبرهایی که چندی پیش درباره کوچ جمعیت‌هایی از خوزستان عزیز به شمال کشور و مناطقی از استان البرز (که در فضای مجازی درباره آن هشدار داده و به همراه آن گفته شد که در پی این کوچ‌ها، افرادی از کشورهای همسایه با بهایی مناسب نسبت به خرید املاک این مهاجران اقدام می‌کنند) و پیامد‌های بسیار خطرناک آن را جدی بگیریم یا درباره احتمال واقعی یا هدفمندانه بودن این خبر، به اندیشه و تامل بپردازیم، حداقل باید بپذیریم تمامی شواهد طبیعی، اقتصادی، جغرافیایی و اجتماعی کشور از حتمی و جدی بودن کوچ گسترده و درون‌سرزمینی هموطنان از بیداد فقر و نبود رفاه اجتماعی گواهی می‌دهند؛ کوچی که بیانگر فرار مردم از مناطق خشک و مبتلا به بحران آب، خشکسالی و گرفتار در هجوم ریزگردها به نواحی آبادتر و پرآب‌تر است؛ مهاجرتی که به یقین تنش‌ها و چالش‌های ناگواری را به همراه خواهد داشت. بجاست سیاست‌گذاران و دولتمردان دلسوز میهن هرچه زودتر به چاره‌جویی در این زمینه برخیزند، زنگ‌های خطر را با حساسیت بشنوند و با اتخاذ راهکارهای عملی برای تامین رفاه و آسایش هموطنان در مبادی مهاجر‌فرست، زمینه‌های ماندگاری توام با رضایت و آرامش هموطنان ما در این مناطق را فراهم آورند. بی‌تردید هرگونه سهل‌انگاری در این زمینه خیانت به آرمان ملی است که شاید توطئه‌هایی برون‌مرزی نیز پس پرده شتاب بخشیدن به این کوچ‌های درون‌سرزمینی وجود داشته باشد.

بهروزصادقی - روزنامه نگار

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*

آخرین اخبار

پربازدیدترین