شبیخون شیرابه به آب و خاک
کامیار فکور : بحران شیرابه در ایران بهدلیل ترکیب خاص پسماند شهری و غلبه روشهای سنتی تلنبار کردن بر دفن اصولی، به وضعیتی هشداردهنده رسیده است. برخلاف کشورهای توسعهیافته که با تفکیک از مبدأ و لندفیلهای مهندسی، شیرابه را به گاز متان و انرژی تبدیل میکنند، در ایران «شیرابه تازه» با بار آلودگی بیوشیمیایی بسیار سنگین و فلزات سنگین، مستقیما وارد منابع آب و خاک میشود. این مایع سمی نهتنها از طریق نفوذ به سفرههای زیرزمینی سلامت انسان را تهدید میکند، بلکه با پدیدههایی نظیر «بزرگنمایی زیستی»، غلظت سموم را در زنجیره غذایی تا میلیونها برابر افزایش داده و اکوسیستمها را در معرض نابودی قرار میدهد. فقدان تصفیهخانههای استاندارد و ضعف در پایشهای محیطزیستی، این تهدید را به یک «تخریب بالفعل» تبدیل کرده است. صمت در اینباره با نادعلی علوی، استاد دانشگاه شهید بهشتی گفتوگویی داشته که در ادامه میخوانید.
چرا مدیریت و تصفیه شیرابه در ایران نسبت به کشورهای توسعهیافته با چالشهای پیچیدهتری روبهرو است و دلایل ناکارآمدی تصفیهخانههای موجود در برابر آلایندگی پسماندهای داخلی چیست؟
تولید شیرابه در ایران تحتتاثیر دو عامل کلیدی، با چالشهایی بهمراتب پیچیدهتر از کشورهای پیشرفته روبهرو است. نخست، ماهیت پسماند تولیدی است. در ایران بخش عمده پسماندها را مواد غذایی تشکیل میدهد. این پسماندهای آلی و فسادپذیر، بهطور ذاتی رطوبتی بین ۸۰ تا ۹۰ درصد دارند. عدمتفکیک پسماند در مبدأ و جمعآوری مخلوط آن باعث میشود حتی پیش از رسیدن به لندفیلها یا کارخانههای کمپوست، شاهد تولید انبوهی از «شیرابه تازه» باشیم. این شیرابه با شاخصهای آلایندگی بسیار بالا (BOD) و COD سنگین)، فلزات سنگین و اسیدیته پایین شناخته میشود.
دوم، فقدان زیرساختهای مهندسی است. آمارها حاکی از آن است که تنها ۵ تا ۱۰ درصد پسماندها در کشور بهصورت بهداشتی دفن میشوند. در کشورهای توسعهیافته، پسماند در سلولهای مهندسیشده و ایزوله محبوس میشود تا طی سالها، فعلوانفعالات بیوشیمیایی، بار آلی آن را به گاز (مانند متان) تبدیل کند و پس از آن نیز این گاز موردبهرهبرداری قرار میگیرد. اما در ایران، بهدلیل دفع غیراصولی و قرارگیری در معرض بارشهای جوی، پسماند بلافاصله شسته شده و حجم عظیمی از شیرابه سمی را روانه محیطزیست میکند.
در واقع تلاقی خصلتهای ذاتی پسماند ایران و روشهای دفع غیراصولی، منجر به تولید پسابی شده است که با شیرابههای کهنه در کشورهای پیشرفته تفاوت ماهوی دارد. این تفاوت، فرآیند تصفیه و دفع را با بنبستی جدی روبهرو کرده است.
اصلیترین چالش ما، غلظت خیرهکننده بار آلی در واحد حجم است. در اصطلاح فنی، شاخصهای آلایندگی نظیر بار آلی شیمیایی (COD) و بیوشیمیایی (BOD) در شیرابه تولیدی ما بهقدری بالاست که قابلمقایسه با استانداردهای جهانی نیست. در حالی که در بسیاری از کشورها، شیرابه کهنه خارجشده از لندفیلهای مهندسی، شاخص BOD بین ۵۰۰۰ تا ۸۰۰۰ واحد دارد، در ایران و کشورهای در حال توسعه با مدیریت ضعیف، این رقم به ۱۵ تا ۳۰ هزار واحد میرسد.
این شکاف عمیق به این معناست که روشهای تصفیه عادی و متداول، کارآیی لازم را در برابر این ماتریکس پیچیده ندارد. تصفیه چنین آلاینده غلیظی نهتنها دشوارتر، بلکه بهشدت پرهزینهتر است. همین امر سبب شده است تا امروز با صراحت اعلام کنیم که در سراسر کشور، تقریبا هیچ تصفیهخانه شیرابه فعال، استاندارد و بهینهای که توان مقابله با این سطح از آلودگی را داشته باشد، وجود ندارد.
رهاسازی غیراصولی شیرابه در مناطق پربارش و کوهستانی ایران چگونه به یک بحران تبدیل میشود؟
بحران شیرابه در مناطق پربارش شمالی و نواحی کوهستانی ایران، بهدلیل نرخ بالای بارندگی و تداوم روشهای سنتی «تلنبار پسماند»، به مرحلهای فاجعهبار رسیده است. در این مناطق، حجم عظیمی از شیرابه تولید شده و بهدلیل فقدان سیستمهای جمعآوری، بهصورت روانابهای سمی در محیط رها میشود.
این جریان آلوده مستقیما به رودخانهها و منابع آب سطحی نفوذ کرده است و فراتر از آن، موجب تخریب گسترده منابع خاک میشود. فرآیند انتقال آلودگی به اینجا ختم نمیشود؛ این مواد سمی با نفوذ به لایههای زیرین خاک و سفرههای آب، عملا وارد زنجیره غذایی شده و از طریق محصولات کشاورزی و دامپروری، به سفره غذایی شهروندان راه مییابد. ورود این آلایندههای پایدار به بدن انسان و استقرار آنها در بافتهای زنده، عواقب جبرانناپذیری برای سلامت عمومی و پایداری اکوسیستمها بههمراه دارد.
لطفا بیشتر در اینباره توضیح دهید؛ نفوذ شیرابه به منابع آب زیرزمینی و سطحی چه خطراتی برای سلامت انسان و گونههای جانوری دارد و چرا سیستمهای تصفیه آب فعلی در برابر این آلودگیها ناکارآمد است؟
در ارزیابی تبعات محیطزیستی و بهداشتی شیرابهها، جدیترین چالش، آلودگی منابع آب است. شیرابه پس از رهاسازی در محیط، دو مسیر بحرانی را طی میکند؛ ابتدا به صورت رواناب وارد رودخانهها و منابع آب سطحی میشود و سپس بسته به ساختار زمینشناختی منطقه، به سفرههای آب زیرزمینی نفوذ میکند.
بخش بزرگی از آب شرب و مصارف بهداشتی در پاییندست این کانونهای آلودگی، از همین منابع تامین میشود. نکته نگرانکننده اینجاست که شیرابه حامل غلظت بالایی از فلزات سنگین است. روشهای متداول تصفیه آب شهری که برپایه حذف کدورت و گندزدایی طراحی شده است، توانایی حذف فلزات سنگین را ندارد. در نتیجه، این آلایندههای خطرناک بدون هیچ مانعی از سیستمهای تصفیه عبور کرده و وارد بدن مصرفکنندگان میشوند.
ورود فلزات سنگین و سموم پایدار ناشی از شیرابه به اکوسیستمهای آبی، دو فرآیند مهلک را رقم میزند که بقای گونهها و بهتبع آن، سلامت انسان را هدف قرار میدهد. نخستین موضوع به تجمع یا تغلیظ زیستی برمیگردد. بافتهای چربی موجودات آبزی نظیر ماهیها، تمایل شدیدی به جذب و ذخیرهسازی فلزات سنگین دارند. در این فرآیند، غلظت ماده سمی در بدن ماهی میتواند به دهها برابر غلظت آن در محیط آبی اطراف برسد.
موضوع بعد، بزرگنمایی زیستی است. بحران اصلی زمانی رخ میدهد که آلودگی در طول زنجیره غذایی حرکت میکند. با حرکت از کف هرم بهسمت رأس، هر موجود برای تامین انرژی مجبور به مصرف تعداد زیادی از موجودات رده پایینتر است. این امر باعث میشود غلظت سموم در بدن شکارچیان نهایی در رأس هرم به چند میلیون برابر غلظت اولیه در رودخانه برسد. این جهش غلظتی میتواند بهطورناگهانی منجر به انقراض گونههای رأس هرم و فروپاشی اکوسیستم شود.
انسان بهعنوان مصرفکننده نهایی که در طول عمر خود ممکن است هزاران ماهی آلوده را مصرف کند، در معرض شدیدترین نرخ تجمع سموم قرار دارد. مطالعات در ایران، از جمله در مناطق جنوبی، پیش از این آلودگی نگرانکننده آبزیان به فلزات سنگین را تایید کرده است؛ آلودگیهایی که ریشه در رهاسازی غیرمسئولانه شیرابهها، پسابهای صنعتی و فاضلابهای شهری دارد.
در واقع ما با یک تخریب بالفعل روبهرو هستیم که مدیریت آن نیازمند 3 گام فوری و غیرقابلچشمپوشی است؛ یعنی ساماندهی سریع محلهای دفن پسماند، استقرار سیستمهای تصفیه نوین و ترکیبی متناسب با بار آلودگی ایران و همچنین پایش مستمر و دقیق منابع آب، خاک و محصولات غذایی برای کنترل میزان نفوذ سموم.
مانع ایجاد تصفیهخانههای شیرابه استاندارد در ایران چیست؟
در اینباره باید به یک پیشنیاز اساسی اشاره کرد؛ الزام به دفن مهندسی. مدیریت شیرابه، جزئی جداییناپذیر از پیکره یک لندفیل بهداشتی است. تا زمانی که زیرساخت دفن اصلاح نشود، تصفیه پساب معنایی نخواهد داشت.
در یک سیستم استاندارد، ابتدا سلولهای دفن ایزوله شده و سیستمهای زهکشی تعبیه میشود؛ سپس شیرابه از طریق این شبکه جمعآوری، به منهولها هدایت شده و در نهایت وارد فرآیند تصفیه میشود. بنابراین، فقدان لندفیل بهداشتی مستقیما بهمعنای فقدان تصفیهخانه کارآمد است.
برای برونرفت از این بحران، پیمودن دو گام اساسی اجتنابناپذیر است؛ یعنی ساماندهی فوری و ممنوعیت دفع غیراصولی و بومیسازی مدیریت زنجیرهای شیرابه.
جمعآوری و انتقال شیرابه طبق الگوهای روز دنیا، فرآیند پیچیدهای نیست. چالش اصلی در اراده برای پیادهسازی این زنجیره، از جمعآوری تا تصفیه نهایی مطابق با استانداردهای تخلیه محیطزیست است.
فرآیند تصفیه شیرابه در ایران با دو مانع بنیادین پیچیدگی تکنولوژیک و تامین مالی روبهروست که باعث شده بسیاری از پروژههای احداثشده، عملا ناکارآمد باقی بمانند. شیرابه تولیدی در ایران، شیرابه تازه نامیده میشود و بار آلودگی بسیار بالایی دارد که با روشهای متداول و سنتی تصفیه نمیشود. برای مقابله با این سطح از آلایندگی، طراحی باید برپایه روشهای ترکیبی شامل تصفیه شیمیایی، بیولوژیک و تصفیه پیشرفته استوار باشد. پیچیدگی فنی در اینجا بهمعنای مجهول بودن راهکار نیست، بلکه به ضرورت انتخاب یک فرآیند بهینه و متناسب با کیفیت خاص شیرابه ایران اشاره دارد.
از طرف دیگر، باید به هزینههای تمامشده و اقتصاد مدیریت پسماند توجه داشت. تصفیه استاندارد پسابی با این درجه از سمیت، گرانقیمت است. واقعیت این است که نمیتوان شیرابه را ارزان یا بدون هزینه تصفیه کرد. در حال حاضر، شهرداریها با مثلثی از چالشها روبهرو هستند؛ نخستین موضوع، فقدان بودجه پایدار است. هزینههای بالای بهرهبرداری در درازمدت (۱۰ تا ۴۰ سال) دیده نشده است. دومین موضوع ضعف نظارتی است که نظارتهای ضعیف محیطزیستی، انگیزه هزینهکرد برای خروجی استاندارد را از بین برده و آخرین آن نیز اولویتهای غیرفنی است. طراحیها بدون بهینهسازی فرآیند انجام میشود که منجر به اتلاف سرمایه در پروژههای ناموفق میشود.
به پایش شیرابهها اشاره کردید. در اینباره وضعیت پایش و نظارت چگونه است؟
در غیاب لندفیلهای مهندسی، عملا پایش مدون و سیستماتیکی وجود ندارد. بدون زیرساختهای کنترلی، ما نهتنها با یک بحران زیستی روبهرو هستیم، بلکه از ابعاد دقیق و سطح پیشروی این آلودگی در لایههای پنهان زمین نیز بیاطلاعیم. این ناشناختگی، بحران شیرابه را به یک تهدید امنیتی برای سلامت عمومی تبدیل کرده است.
پایش محیطزیستی بر دو رکن اصلی استوار است که هر دو در شرایط فعلی کشور مفقود است؛ یک موضوع نظارت بر خروجی تصفیهخانهها و دیگری شبکه چاههای پایش در پیرامون لندفیلها است.
در موضوع اول، طبق ضوابط ملی و استانداردهای جهانی، خروجی تصفیهخانههای شیرابه باید بهصورت فصلی و سالانه از نظر پارامترهای آلاینده سنجش شود تا انطباق آنها با استانداردهای تخلیه محرز شود. وقتی تصفیهخانهای وجود ندارد یا غیرفعال است، این بخش از پایش منتفی میشود.
در موضوع بعدی نیز حتی در پیشرفتهترین لندفیلهای ایزوله، احتمال نشت شیرابه ناشی از حوادث یا نقص عایقبندی وجود دارد. پروتکلهای جهانی حکم میکند که چاههای پایش در بالادست و پاییندست لندفیل (در راستای حرکت آبهای زیرزمینی) حفر شده تا هرگونه نشت احتمالی بهسرعت شناسایی شود، اما در کشور ما، بهدلیل فقدان لندفیل مهندسی، این لایه حفاظتی نیز وجود ندارد.
ما روزانه ۵۰ هزار تن پسماند شهری و حجم عظیمتری از پسماندهای صنعتی، در مقیاس میلیون تن تولید میکنیم که همگی کانون تولید شیرابه است. بیتوجهی به سرنوشت این حجم از پسماند، یک بحران خفته ایجاد کرده است. واژه «تهدید» دیگر برای توصیف این وضعیت کافی نیست؛ ما در مرحله «تخریب بالفعل» هستیم. شواهد این تخریب در رودخانههای شمال و سواحل جنوب که بهوضوح آلوده به شیرابه و پساب است، کاملا مشهود است.
اگر بخواهیم به رویه ۵۰ سال گذشته در رهاسازی پسماند ادامه دهیم، تخریب منابع زیستی و بهداشت عمومی با شتابی بیسابقه ادامه خواهد یافت. تاکید میکنم راهحل در 3 اقدام موازی نهفته است؛ گذار سریع به لندفیلهای مهندسی و بهداشتی، الزام قانونی برای استقرار سیستمهای مدیریت و تصفیه شیرابه و نظارت سختگیرانه حاکمیتی بر خروجیها و پایش مستمر منابع آب و خاک.
سخن پایانی
واکاوی وضعیت مدیریت پسماند در ایران نشان میدهد که ما با یک بحران چندبعدی روبهرو هستیم؛ بحرانی که از ویژگیهای ذاتی پسماندهای تر خانگی آغاز شده و با ضعفهای ساختاری در تصفیه و دفن، به تهدیدی جدی برای امنیت زیستی بدل شده است. حقیقت غیرقابلانکار این است که تصفیه پسابی با چنین غلظت بالایی از مواد آلی و فلزات سنگین، فرآیندی دشوار و هزینهبر است. تا زمانی که نگاه مدیریت شهری به تصفیه شیرابه به یک الزام حیاتی و مهندسی تغییر نکند، پدیدههای هولناکی نظیر «بزرگنمایی زیستی»، سموم را از اعماق زمین به سفره غذایی شهروندان بازمیگردانند.