بیثباتی اقتصادی و احساس ناامنی، گردشگری را زمین زد
صنعت گردشگری ایران باوجود دارا بودن ظرفیتهای طبیعی و تاریخی بینظیر، بهدلیل تنگناهای اقتصادی و پیامدهای تحریمها با چالشهای جدی روبهرو است. نبود احساس امنیت در ذهن گردشگران بینالمللی و ضعف در مدیریت مقصد از مهمترین دلایلی است که مانع از بهرهبرداری مناسب از این صنعت شده است. کارشناسان میگویند نبود زیرساختهای لازم و برنامهریزی علمی، بهجای توسعه مسئولانه، تنها به هجوم بیبرنامه مسافران منجر شده و تا زمانی که گردشگری بهعنوان یک منبع درآمد اصلی در کشور شناخته نشود، ایران در این حوزه پیشرفت نخواهد کرد و سهم واقعی خود را از بازار جهانی بهدست نمیآورد.

صنعتی لوکس در میان بحران اقتصادی
علی شادلو، تسهیلگر توسعه گردشگری در گفتوگو با صمت بااشاره به اینکه صنعت گردشگری بهعنوان یک کالا و خدمات لوکس شناخته میشود و تحتتاثیر واقعیتهای اقتصادی قرار دارد، گفت: در حال حاضر، گزارشها نشان میدهد که طبقه متوسط بهتدریج در حال کاهش است و این طبقه با درصد نابرابری بین دو طبقه پایین و بالا تقسیم میشود. طبیعی است که بخش بزرگی از جمعیت با توان مالی کمتر یا اصلا سفر نمیکنند یا به سفرهای ارزان و کمهزینه بسنده میکنند، اما این نوع سفرهای انبوه و ارزان، آثار تخریبی بیشتری بر محیطزیست و جامعه بهجا میگذارند؛ از زباله و ترافیک گرفته تا بینظمی و فشار بر زیرساختها. در مقابل، گروهی که توانایی هزینهکرد بیشتری دارند، ترجیح میدهند سفرهای خارجی انجام دهند؛ سفرهایی به مقاصدی مانند اروپا، روسیه یا افریقا که هزینهای چندصد دلاری و بیشتر دارند.
وی تصریح کرد: در حوزه گردشگر ورودی، ارزان شدن یک مقصد میتواند فرصتی مناسب باشد؛ اما این امر وابسته به عوامل سیاسی و ژئوپلتیک است. در این میان، «امنیت» و «احساس امنیت» دو موضوع متفاوت است. ممکن است یک کشور از نظر امنیت مشکلی نداشته باشد، اما نبود احساس امنیت در ذهن گردشگر باعث میشود که آن مقصد برای او مورد انتخاب نباشد.
شادلو افزود: بنابراین شرایط اقتصادی ما برای گردشگران خارجی بسیار مطلوب است، با تاریخی غنی و فرهنگی جذاب و وضعیت طبیعی بینظیر. ایران از نظر تاریخی، فرهنگی و طبیعی ظرفیتهای فوقالعادهای دارد و برای برخی گردشگران منطقهای، مانند عراقیها، بسیار جذاب است؛ اما نبود احساس امنیت موجب میشود که گردشگران بینالمللی متعددی ایران را در فهرست سفر خود قرار ندهند.
وی بااشاره به اینکه اگر به روند گردشگری از دهه ۱۳۸۰ به این سو نگاه کنیم، مشاهده میکنیم که اقتصاد گردشگری ایران همواره تحتتاثیر فضای سیاسی و اقتصادی بوده است، گفت: برای مثال، در دوره دولت خاتمی و 2 یا 3 سال اول دولت روحانی شاهد افزایش گردشگران ورودی بودیم. اما هر بار که بحرانهای اقتصادی یا نوسانات شدید قیمتی رخ داده، گردشگری داخلی و خارجی دچار رکود شده است. در چنین شرایطی افراد یا کمتر سفر میکنند یا نوع سفرشان تغییر میکند.
شادلو ادامه داد: این تغییر رفتار سفر آثار مهمی بههمراه داشته است. وقتی هزینهها کاهش مییابد، جامعه محلی کمتر از حضور گردشگران بهرهمند میشود. در واقع، آثار منفی سفرها گاهی بیش از آثار مثبت آنها است. بهعنوانمثال، سفر به جزیره قشم که در آن بسیاری از گردشگران با چادر مسافرتی اقامت میکنند و هزینه چندانی در مقصد نمیپردازند، مصداقی از این موضوع است.
این تسهیلگر توسعه گردشگری بیان کرد: از سوی دیگر، هجوم گردشگری باعث بروز مشکلاتی نظیر افزایش نرخ زمین، خدمات و کالاها میشود. این نوسانات فصلی و فشار بر بازار محلی در بسیاری از نقاط جهان مشاهده شده، اما در ایران بهدلیل ضعف در مدیریت گردشگری، شدت بیشتری یافته است. اکنون بخش بزرگی از مردم ترجیح میدهند که سفرهای ارزانتری انجام دهند و نیازهای خود را از مبدأ یا منابع ارزانتر تامین کنند، بنابراین در مقصد کمتر خرج میکنند و سهمی برای رونق اقتصاد محلی باقی نمیماند.
شادلو اظهار کرد: گردشگری داخلی لزوما بهمعنای رونق اقتصادی کلان نیست. وقتی بودجه سفر یک خانوار، برای مثال از اصفهان به مازندران منتقل میشود، این یک جابهجایی درونکشوری است و تاثیر چشمگیری بر اقتصاد ملی ندارد. موتور واقعی گردشگری بسیار بزرگتر از سطح سفرهای داخلی است و آثار آن باید در مقاصدی که برای مردم همان کشور جذابیت دارد، مورد قضاوت قرار گیرد.
وی اضافه کرد: در نتیجه، گردشگری داخلی عملا تغییری اساسی در وضعیت اقتصادی کشور ایجاد نمیکند، اما پیامدهای آن در برخی مناطق مانند مازندران شامل انباشت پسماند، فشار بر زیرساختها و نارضایتی عمومی مردم محلی از حجم بالای گردشگران است؛ گردشگرانی که حتی در وسط بلوار و میدان چادر میزنند.
بحران «مدیریت مقصد»
وی با بیان اینکه اگر بخواهیم راهکارهای برونرفت از این شرایط و رونق گردشگری کشور را بررسی کنیم، باید بپذیریم که بخشی از این راهکارها، فراتر از صنعت گردشگری است و به سیاستهای کلان ملی، سیاسی و اقتصادی کشور مربوط میشود، گفت: این وابستگی بهحدی است که میتوان گفت صنعت گردشگری در ایران بهشدت از رفتارها و شرایط بیرونی خود تاثیر میپذیرد.
شادلو افزود: اما در درون این صنعت نیز، ضعفهای جدی وجود دارد. مهمترین آن، نبود «مدیریت مقصد» در گردشگری ایران است. مدیریت مقصد دانشی تخصصی است که مشابه آنچه به آن «ستاد سفر» میگویند، عمل میکند. ستاد سفر در برهههای خاص و پیک سفرها تشکیل میشود و هدف آن تسهیل و هدایت سفرها در تمام پهنه سرزمین است. ساختار و سازمان مدیریت مقصد در مقاصد خاص شکل میگیرد؛ برای مثال میتواند در سطح استان مازندران یا حتی در یک روستا تاسیس شود. در چنین چارچوبی، نقاط ضعف شناسایی و برطرف میشود و تهدیدها به فرصت تبدیل خواهد شد.
وی در ادامه بیان کرد: متاسفانه چنین سازکاری در ایران وجود ندارد. نمونهای ساده از این موضوع را میتوان در تجربه یک روستا مشاهده کرد؛ صرفا با نصب یک تابلو با عنوان «روستای گردشگری»، نهتنها منفعتی حاصل نشده، بلکه ضررهای متعددی متوجه آن منطقه شده است. تبدیل یک روستا یا هر مقصد دیگری به یک نقطه گردشگری تنها با یک عنوان یا تابلو ممکن نیست؛ این کار نیازمند مجموعهای از فرآیندها، برنامهریزیها و سازکارهای مدیریتی است تا گردشگری به هجوم بیبرنامه مسافران تبدیل نشود.
این کارشناس گردشگری تصریح کرد: بنابراین، بهنظر میرسد ضروری باشد، وزارت گردشگری تمرکز جدیتری بر موضوع «مدیریت مقصد» داشته باشد. این دانش باید در آموزشها و برنامههای مدیریتی گنجانده شود تا فعالان و مدیران گردشگری کشور به درک روشنتری از این موضوع برسند. نبود این دانش و ساختار سبب شده است بسیاری از مقاصد گردشگری ایران نهتنها سودی نبرند، بلکه در وضعیت خسران قرار گیرند.
ظرفیتهای بینظیر و جایگاهی نامطلوب
پرهام بیهقی، پژوهشگر دوزیستان و خزندگان و راهنمای تخصصی سفرهای دوزیستان و خزندگان، در گفتوگو با صمت بیان کرد: در حال حاضر آنچه از گردشگری در کشور ما رایج است، محدود به ساخت هتل، اقامتگاه یا ایجاد جاده است؛ در حالی که مقصود من چنین رویکردی نیست. آنچه اهمیت دارد، سنجش ظرفیت هر مقصد و مدیریت آن است. بهعنوان مثال، اگر یک منطقه توان پذیرش ۲۰۰ گردشگر در روز دارد، نباید فشار حضور ۲۰۰۰ نفر بر آن تحمیل شود. چنین مدیریتی بهویژه در اکوتوریسم ــ یعنی گردشگری مسئولانه در طبیعت ــ اهمیت اساسی دارد. در این چارچوب، گردشگری میتواند همزمان با حفظ محیطزیست، به رشد پایدار اقتصاد کشور نیز کمک کند.
وی با مقایسه صنعت گردشگری در ایران با اماراتمتحدهعربی، گفت: کشور امارات تقریبا از نظر منابع طبیعی و اکوسیستم تنوع زیادی ندارد؛ بیشتر کویر و بیابان در اختیار دارد و بسیاری از جاذبههای گردشگری خود را مصنوعی ساخته است، مانند ایجاد جنگلهای استوایی در فضاهای بسته. در مقابل، ایران کشوری چهارفصل است با اکوسیستمهای متنوع؛ از یخچالهای طبیعی و کوههای پوشیده از برف گرفته تا کویرها، جنگلهای هیرکانی، زاگرس و تنوع وسیع زیستبومهای دیگر.
وی افزود: افزون بر این، ایران میراث تاریخی و فرهنگی غنی دارد که در کنار جاذبههای طبیعی و حیات وحش میتواند مقصدی منحصربهفرد برای گردشگران جهانی باشد. پرسش اینجا است که چرا کشوری با این ظرفیتهای طبیعی و فرهنگی باید در جایگاهی بسیار پایینتر از امارات در حوزه گردشگری قرار گیرد؟ چه اتفاقی افتاد که ایران نتوانست سهم خود را از گردشگر جهانی بهدست آورد؟ من برای مقایسه، یک کشور اروپایی یا غیرمسلمان مثال نزدم؛ کشوری مثل امارات توانست یک چنین بستری برای توریسم درست کند و سهم بالایی در این صنعت بهدست آورد، در حالی که ایران وضعیت نامطلوبی در این صنعت پیدا کرد.
چالشهای اصلی گردشگری در ایران
بیهقی یکی از دلایل مهم، ضعف و افول صنعت گردشگری در ایران را نبود برنامهریزی علمی و راهبردی در گردشگری ایران دانست و گفت: از گذشته تا امروز، در حوزههایی مثل تورهای ورودی تخصصی ــ بهویژه تورهای حیاتوحش و پرندهنگری ــ تقریبا هیچ تحولی رخ نداده است. حتی در سالهای اخیر بهدلیل جنگها، تحریمها و شرایط سیاسی، بسیاری از گردشگرانی که قصد سفر به ایران داشتند، برنامههای خود را لغو کردهاند. آنها ایران را ناامن تصور میکنند و هشدارهای دولتهای خود نیز این ذهنیت را تشدید میکند. اینکه یک کشور میگوید به ایران سفر نکنید، فقط محدود به ذهنیت گردشگران آن کشور نمیشود و در ذهنیت جهانی تاثیر میگذارد و گردشگران تمایل خود را برای سفر به ایران از دست میدهند.
وی اظهار کرد: مسئله اصلی این است که ما هیچگاه گردشگری را بهطورجدی و علمی مدیریت نکردهایم. نگاه غالب صرفا ساخت اقامتگاه، هتل یا جاده بوده، اما هیچگاه سنجش و هدفگذاری مشخصی وجود نداشته است که برای مثال برای یک سال معین رشد ۵ یا ۱۰ درصدی پیشبینی و سپس دلایل عدمتحقق آن بررسی شود.
بیهقی گفت: اگر گردشگر خارجی وارد ایران شود و تجربه مثبتی داشته باشد، احتمالا آن را به دیگران منتقل کرده و موجب میشود افراد بیشتری برای سفر به ایران ترغیب شوند. این فرآیند میتواند بهتدریج سهم ایران را در بازار جهانی گردشگری افزایش دهد. اما پرسش اینجاست که تاکنون چه زیرساختهایی برای تحقق چنین هدفی فراهم شده است؟
وی ادامه داد: حتی در سادهترین شکل گردشگری، یعنی بازدید از اماکن تاریخی و فرهنگی که نسبت به گردشگری طبیعت و حیاتوحش بسیار آسانتر است، ما نتوانستهایم زیرساختهای لازم را ایجاد کنیم. جاذبههای تاریخی مانند مسجد یا کاروانسرا ثابت و در دسترس است، اما مشاهده گونههای حیاتوحش نیازمند امکانات و برنامهریزی پیچیدهتری است. وقتی حتی برای گردشگری عمومی نتوانستهایم شرایط مطلوبی فراهم کنیم، طبیعتا در حوزه گردشگری تخصصی مانند پرندهنگری یا مشاهده حیاتوحش وضع بسیار دشوارتر است.
این راهنمای تخصصی سفرهای دوزیستان و خزندگان بیان کرد: در ایران توزیع سفرهای فرهنگی نابرابر است. برای نمونه، تعداد گردشگرانی که به استان اصفهان سفر میکنند، اصلا با استان ایلام قابل مقایسه نیست؛ زیرا اصفهان از نظر جاذبههای تاریخی و فرهنگی جایگاهی بسیار برجسته دارد. اما اهمیت گردشگری حیاتوحش دقیقا در همین نقطه نمایان میشود؛ این نوع گردشگری میتواند فرصتی برابر برای استانها ایجاد کند.
بیهقی اضافه کرد: برای دیدن گونهای خاص، گردشگر مجبور است به زیستگاه آن گونه سفر کند؛ برای مثال اگر گونهای منحصر به فرد در ایلام وجود داشته باشد، همین موضوع میتواند پای گردشگران را به آن منطقه باز کند. به این ترتیب، استانهایی که کمتر شناخته شدهاند نیز، از گردشگری بهرهمند میشوند. با این حال، واقعیت این است که ایران حتی در گردشگری عمومی نیز ضعف زیرساختی دارد، چه برسد به گردشگری تخصصی حیاتوحش.
وی بااشاره به اینکه گردشگرانی از شرق آسیا، مانند ژاپن و چین که پیشتر به ایران زیاد سفر میکردند، اکنون دیگر تمایل بسیار کمتری برای ورود به ایران دارند، گفت: این در حالی است که کشورهای همسایه مانند ترکیه توانستهاند گردشگری را به یکی از محورهای اصلی اقتصاد خود تبدیل کنند. ترکیه، باوجود اشتراکات فرهنگی و دینی با ایران و البته وسعتی کمتر، جایگاهی بسیار بالاتر در گردشگری جهانی دارد.
بیهقی تصریح کرد: این مقایسهها نشان میدهد که در ایران ضعفهای ساختاری جدی وجود دارد. هرچند نشستها و برنامههای متعددی برگزار شده، اما سهم واقعی ما در گردشگری جهانی همچنان بسیار پایین است. بهبیان دیگر، اقداماتی که تاکنون انجام شده، به اهداف موردنظر منجر نشده و بیشتر به کارهای نمادین یا بیاثر شبیه بوده است. شاید حتی لازم باشد بپذیریم بسیاری از اقدامات انجامشده اساسا ضروری نبوده و باید مسیرهای دیگری انتخاب میشد.
وی در پایان بیان کرد: معتقدم تا زمانی که گردشگری بهعنوان یک منبع اصلی درآمد در کشور بهرسمیت شناخته نشود و برنامهریزیهای جدی، منسجم و حتی مبتنی بر آزمون و خطا انجام نگیرد، ایران نمیتواند در این حوزه موفق باشد. در غیر این صورت، نهتنها پیشرفتی حاصل نخواهد شد، بلکه ممکن است موقعیت کشور در گردشگری جهانی روزبهروز تضعیف شود.
سخن پایانی
بیثباتی اقتصادی، انزوای سیاسی و نبود یک رویکرد مدیریتی علمی و پایدار، باعث شده تا ظرفیتهای بالقوه و بینظیر ایران در سایه باقی بماند. تحریمها و تنشهای جنگی، اگرچه عاملی بیرونی است، اما در بستر چنین ساختاری به اهرمی برای فروپاشی این صنعت تبدیل شده است.