نمیتوان با گفتاردرمانی مشکلات را حل کرد
عضو هیات علمی دانشگاه خوارزمی درباره وضعیت کشور در جریان تصویب برنامه هفتم توسعه میگوید: «کشور مانند بیماری است که والدینش نگران حالش هستند، اما در مراجعه به پزشک متخصص، جای اینکه سراغ فردی توانمند که حقیقت را میگوید بروند، سراغ کسی میروند که فقط خبری را بدهد که آنها دوست دارند بشنوند.
عضو هیات علمی دانشگاه خوارزمی درباره وضعیت کشور در جریان تصویب برنامه هفتم توسعه میگوید: «کشور مانند بیماری است که والدینش نگران حالش هستند، اما در مراجعه به پزشک متخصص، جای اینکه سراغ فردی توانمند که حقیقت را میگوید بروند، سراغ کسی میروند که فقط خبری را بدهد که آنها دوست دارند بشنوند. بهباور من این مثال بیانگر واقعیات حاکم بر اقتصاد کشور ماست.» وحید شقاقی شهری، کارشناس اقتصاد کلان، تاکید دارد اقتصاد ایران دارای چند مشکل اساسی است که دیگر نمیتوانیم با گفتاردرمانی یا پنهان کردن حقایق، آنها را از چشم مردم دور کنیم. این وضعیت ضرورت تغییر رویکرد را بیش از پیش نشان میدهد.آنچه در ادامه میخوانید مشروح گفتوگوی صمت با این کارشناس اقتصاد است.
مجلس در حال بررسی لایحه برنامه هفتم توسعه و لایحه بودجه ۱۴۰۳ است. در این وضعیت مشکلات اصلی کشور در حوزه اقتصاد را چه میدانید؟
واقعیت این است که امروز ما با یک انباشت بزرگ از چالشهای متعدد و گوناگون مواجه هستیم که برخی از این معضلات عمری دیرینه و حدود نیم قرن دارند که نشان میدهد بخش مهمی از ابربحرانهای کشور ما یکشبه بهوجود نیامدهاند و به این سرعت هم حل نخواهند شد. در مقابل اما با مشکلات بزرگی هم مواجهیم که همگی نوظهور هستند و باوجود محدودیتهای ناشی از تحریمها، در نهایت تواناییهای اقتصادی کشور را کاهش دادهاند.در این شرایط هر روز مشکلات دیرینه و نوظهور در حال وقوع و انباشتهتر شدن هستند و انتظار میرود نظام تصمیمگیری مردم را در جریان برخی از مشکلات بگذارد، اما همواره در تمام دولتها با غفلت در این موضوع مواجهیم و شاید هم فکر میکنند بیان نکردن مشکلات به این معناست که مردم از بروز مشکلات مطلع نمیشوند.
در نگاه کلی، شرایط امروز کشور را چگونه تبیین میکنید؟
کشور مانند بیماری است که والدینش نگران حالش هستند، اما در مراجعه به پزشک متخصص، جای اینکه سراغ فردی توانمند که حقیقت را میگوید بروند، سراغ کسی میروند که فقط خبری را بدهد که آنها دوست دارند، بشنوند. بهباور من این مثال بیانگر واقعیات حاکم بر اقتصاد کشور ماست.
تداوم این وضعیت چه پیامدهایی در میانمدت و کوتاهمدت خواهد داشت؟
پرواضح است که هر چه میگذرد شرایط دشوارتر و حساستر میشود. اقتصاد ایران دارای چند مشکل اساسی است که دیگر نمیتوانیم با گفتاردرمانی یا پنهان کردن حقایق، آنها را حل یا از چشم مردم دور کنیم. این وضعیت ضرورت تغییر رویکرد را بیش از پیش نشان میدهد. خوب است که مسئولان به این موضوع توجه داشته باشند که رسانهها توسعه پیدا کرده و مردم به هر حال بیاطلاع نخواهند ماند.
بحرانهای اصلی کشور را چه میدانید؟
بحران اصلی کشور ما آب است. امروز چنان این مشکل حاد شده که شاید تا پایان دهه فعلی یعنی در سال ۱۴۱۰ ایران با مشکلات جدی در تامین آب حوزه کشاورزی مواجه شود.در مقابل این دست از واقعیتهای روز، انتظار میرود مسئولان، با ارائه اطلاعات درست و واقعیتها به مردم، به ایجاد یک همبستگی ملی پرداخته و با همراهی مردم جلوی تشدید بحران را بگیرند. در واقع در برخی از موارد، رفع مشکل دشوار است و در این شرایط حداقل انتظار جلوگیری از تشدید بحران خواهد بود.مشکل دیگر هم فرونشست خاک و زمین در کشور است که امروز به وضعیتی بهشدت نگرانکننده رسیده است. اخیرا یکی از کارشناسان باسابقه که در گذشته مدیر مهمی هم بودند اعلام کرد زمین دشت تهران ۳۶ سانتیمتر دچار فرونشست شده و این رقم برای اصفهان و برخی کلانشهرها بیشتر هم بوده است. این در حالی است که بنا بر استانداردهای جهانی اگر خاک زمینی فرونشستی معادل ۳.۵ میلیمتر داشته باشد باید وضعیت را بحرانی اعلام کرد. این ارقام نشان میدهد بحران فرونشست زمین در ایران چقدر با استانداردهای این مشکل در دنیا متفاوت است. باید توجه کنیم که شاید این مشکلات در حوزه اقتصاد دستهبندی نشوند، اما رفع این بحرانها نیاز به تامین منابع مالی دارد که کمبود این منابع دقیقا مشکل اقتصادی است. ضمن اینکه هر ساختار اقتصادی بر زمینی شکل میگیرد و استوار میشود که علاوه بر ادامه حیات با ریسک کمتری در بازگشت سرمایه مواجه باشد. باتوجه به مشکلات یادشده اگر دیر بجنبیم، ممکن است امکان حیات در کشورمان از بین برود.
در حوزه اقتصاد، مواردی مانند نرخ تورم بالا یا بحران صندوقهای بازنشستگی را میتوان جزو بحرانهای حاد امروز تلقی کرد.بدونتردید باید بگویم بحران صندوقهای بازنشستگی بحرانی حاد و مشکلساز است که حداقل من از ۱۰ سال پیش درباره تبعات و ابعاد این بحران بارها هشدار دادم. همچنین بسیاری از کارشناسان اقتصادی در این سالها تلاش کردند توجه سیاستگذاران را به این موضوع جلب کنند.
بیتوجهی به بحران صندوقهای بازنشستگی موجب شده شدت مشکلات چنان افزایش پیدا کند که در بررسی لایحه برنامه هفتم در تصمیمی جالب تمام ناکارآمدیها و بحرانهای موجود صندوقها را به مردم تحمیل کردند. بهزبان دیگر در صورت تصویب شورای نگهبان، حداقل ۲ تا ۱۲ سال بر سن بازنشستگی شاغلان کشور افزوده میشود تا از مشکلاتی که بهواسطه ناکارآمدی مدیریت این صندوقها به جامعه تحمیل شده تا حدی بکاهند. اهمیت آیندهپژوهی و پیشبینی درست در اقتصاد به این است که یک مشکل پیش از حاد شدن شناسایی شود. از آنجایی که دولت صندوقهای بازنشستگی را حیاط خلوت خود میدانست، هر کاری دوست داشت در این بخش انجام داده است. حالا جالب این است که مشکل هنوز به اوج نرسیده و ما اکنون در آغاز بحرانی هستیم که ممکن است برای چند دهه کشورمان را در بر گیرد. بحران صندوقهای بازنشستگی ۵ تا ۱۰ سال دیگر بهوضوح نمایان خواهد شد. در ادامه در صورت افزایش سن بازنشستگی، با تحمیل سالهای بیشتر کار به شاغلان، از آنجا که اصلاحات اساسی صورت نگرفته و مشکلات اصلی پابرجا هستند، تامین منابع از بودجه دولتی بیشتر خواهد شد و تنها در این صورت است که مثلا تا سال ۱۴۱۰ صندوق بازنشستگی قادر به پرداخت مستمریها خواهد بود.
این امر در حالی است که بهشکل آزاردهندهای با فرسودگی زیرساختهای کشور مواجهیم. اینکه گفته میشود باید حدود ۴۰۰ تا ۵۰۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری در زیرساختهای ایران انجام شود تا بهطور مثال زیرساخت انرژی، نیروگاهی، آبی و حملونقل در شرایط فعلی بمانند، بسیار هشداردهنده است. چنانچه بخواهند این زیرساختها را ارتقا دهند نیاز به حجمی بهمراتب بزرگتر از ارقام یادشده برای سرمایهگذاری است. همه این مشکلات در شرایطی گریبان کشور را گرفتهاند که ما با موج بزرگی از مهاجرت نیروی انسانی نیز مواجهیم. این خطرناکترین نوع فرار سرمایه از کشور است که اگر به همین اندازه ادامه داشته باشد، شرایطی بسیار دشوار بر اقتصاد تحمیل خواهد کرد. بهتازگی گزارشی منتشر شده که نشان میدهد اکثریت قاطع رتبههای برتر کنکور در کشور در پی مهاجرت هستند. کشور هزینه بسیاری کرده تا تعدادی نخبه تربیت کند که همه آنها در سال اول دانشگاه بهدنبال خروج از کشور هستند. هزینه فرار نیروی انسانی، اگر از سایر معضلات دیگر سنگینتر نباشد، تبعات بسیار سختی دارد.
مشکلاتی چون رشد اندک اقتصاد یا تورم بالا در کجای نمودار مشکلات اصلی کشور هستند؟
من فکر میکنم این مشکلاتی که به آن اشاره کردید سطح دوم بحران هستند که در کنار مسائلی چون اشتغال و کسری بودجه میتوان از آنها نام ببرد. مردم هماکنون با این سطح از مشکلات از نزدیک مواجه شدهاند، اما من فکر میکنم لایه اول مشکلات بهمراتب مهمتر و حیاتیتر هستند، چراکه بیتوجهی به آنها، زیست در سرزمین ایران را دچار چالش میکند.
رفع این مشکلات به چه میزان منابع مالی نیاز دارد؟
حداقل ۵۰۰ میلیارد دلار.
اهداف تعیینشده برنامه هفتم توسعه را در این وضعیت چقدر راهگشا و قابلتحقق میدانید؟
بهنظر میرسد این برنامه، با نگاهی گذشتهگرایانه برمبنای موج دوم تولید صنعتی برپایه سرمایه فیزیکی، تنظیم شده و توجه کمتری به سرمایه انسانی، اقتصاد دانش، بهرهوری و سرمایه اجتماعی دارد. پس شاید این برنامه حتی به برخی از بحرانهای پیشگفته در کشور دامن بزند. آنچه مسلم است باید واقعیتهای اقتصاد و شرایط روز بهوضوح به مردم توضیح داده شود تا با همکاری دولت و مردم از توسعه مشکلات جلوگیری شود. بهعلاوه اینکه در دنیای امروز، باتوجه به توسعه فناوری و رشد رسانهها بیاطلاعی مردم به بیخبر ماندن آنها نمیانجامد.