اشتغال بدون رشد سرمایهگذاری افزایش نمییابد
عضو هیات علمی دانشگاه خوارزمی در مورد رویکرد وزیر کار نسبت به آمار بیکاری میگوید: «تعجب میکنم که برخی چگونه به این وضعیت اقتصادی افتخار میکنند.
اینکه دانشگاه رفتهها در یافتن شغل دچار مشکل شدند و مشاغل مولد و فرهنگ کار تضعیف میشود، نگرانکننده است و باید تمهیدات لازم برای آن در نظر گرفت. اینکه به یک اعداد و ارقام دلخوش کنیم و تدابیر لازم برای کاهش نرخ بیکاری و ایجاد اشتغال پایدار اندیشیده نشود، به این معناست که در آینده مشکلات در این بخش تشدید و تعمیق خواهد شد.»
وحید شقاقی، کارشناس اقتصاد کلان، در ادامه عنوان میکند: «عواقب سیاستهای مختلف خیلی زود در بدنه اقتصاد نمایان میشود و با رقمسازی و آمارسازی نمیتوان واقعیت را پنهان کرد. بهنظر میرسد دو آمار مربوط به رشد اقتصادی و اشتغال کشور جزو آمارهایی هستند که چندان مطابق با واقعیت نیستند.» مشروح گفتوگوی صمت با این کارشناس اقتصاد را میتوانید در ادامه بخوانید.
در گفتوگوهایی که پیشتر با هم داشتیم، در مورد نرخ رشد اقتصادی معتقد به آمارسازی در مواردی بودید. مرکز آمار در گزارشی نرخ بیکاری تابستان امسال را ۷.۹ درصد اعلام کرده است. چقدر این گزارش از نظر شما قابل استناد است؟
هر چند ممکن است این ارقام هم مانند گزارش رشد اقتصادی سه ماهه نخست برای برخی، جذاب باشد، ولی بسیاری از این آمارها با واقعیات همخوانی ندارد و حتی میتوان گفت در تضاد است. به زبانی دیگر، آمارهای اقتصادی اگر توسط یک ذهن غیرمتخصص خوانده شود، از آنجایی که نمیتواند به تحلیل درستی بیانجامد، مشکلساز خواهد بود و به جای اینکه به شفافیت فضا کمک کند و کاری کند تا با شناخت بهتر هدفگذاریهای آتی انجام شود، خود به عامل فریب تبدیل میشود. تکیه به آمارهای غلط یا آمارهایی که بدون تحلیل علمی و کارشناسی، واقعیات را وارونه منعکس میکنند، مانند این میماند که بیماری با حالی بسیار نگرانکننده به مرکز درمانی مراجعه کند و تمام علائم بیماری مانند گرمی بدن، رنگ پریدگی، تپش قلب و... داشته باشد ولی در آزمایشی که گرفته شده، شرایط بدن طبیعی جلوه کند. ممکن است یک فرد غیرمتخصص با استناد به نتایج همان آزمایش، بیمار را ترخیص کند ولی از یک پزشک حاذًقتر انتظار میرود که به علائم دیگر هم توجه کند و این فرض که ممکن است نتایج آزمایش اشتباه باشد را هم از ذهن دور نکند.
چه کسی باید به تحلیل آمارها دست بزند و واقعیات را از جهاتی دیگر هم ارزیابی کند، مردم یا مسئولان؟
مشخص است که از مسئولان کشور و بهطور خاص مسئولان ارشد اقتصاد در وهله اول این انتظار میرود که جزییات هر آماری را تحلیل کنند و با نگاهی همه جانبه به تحلیل مسائل بپردازند. نه اینکه بهطور مکانیکی تنها به عدد نهایی توجه کنند و بر اساس این آمار به برنامهریزی بپردازند. مسئول اقتصادی کشور نسبت به وضعیت معیشتی تمام جامعه مسئول است و موظف است شرایط را بهگونهای فراهم کند تا شرایط بهبود در کل اقتصاد مهیا شود. این مهم، بهطور طبیعی وظیفه اصلی مسئولان هر بخش است. اینکه مسئول یا کارشناسی در مقابل واقعیات، با هر نیتی، ولو نیت خیر، واقعیت را مبنا قرار ندهد، مشکلات کشور را دو چندان خواهد کرد. امروز اگر به واقعیات موجود توجه کافی نشود و تنها به ارقامی که موسسات رسمی آمار منتشر میکنند تکیه شود، نتیجه مثبتی به دنبال نخواهد داشت.
از یک طرف مردم بهطور روزمره با واقعیات زندگی میکنند و نیازی به آمارهای موسسات رسمی ندارند تا از واقعیت سر در بیاورند و از سوی دیگر واقعیات پنهان شوند، کشور باید در آینده با پیامدهای آن دست و پنجه نرم کند. عواقب سیاستهای مختلف خیلی زود در بدنه اقتصاد نمایان میشود و با رقمسازی و آمارسازی نمیتوان واقعیت را پنهان کرد. بهنظر میرسد دو آمار مربوط به رشد اقتصادی و اشتغال کشور جزو آمارهایی هستند که چندان مطابق با واقعیت نیستند.
بهنظر شما واقعیت اشتغال کشور چیست و چه تفاوتی با نرخ بیکاری منتشر شده از سوی مرکز آمار ایران دارد؟
بهنظر میرسد؛ واقعیت اشتغال در کشور ما حاکی از آن است که شرایط برای مردم دشوارتر از هر زمانی است و یافتن شغلی شایسته و پایدار به مشکلی جدی برای بسیاری از مردم و جوانان تبدیل شده است. این در شرایطی است که رسیدن نرخ بیکاری به کمتر از ۸ درصد، اتفاقی است که من به یاد ندارم در گذشته هم رخ داده باشد. سالها تک رقمی شدن نرخ بیکاری در کشور به هدف دولتها تبدیل شده بود و امروز مشاهده میکنیم با وجود بحرانهای فراوان و کاهش چشمگیر نرخ سرمایهگذاری، ادعا میشود رکورد بهترین عملکرد دولتها شکسته شده است.
در این شرایط چگونه باید به ابعاد مشکلات حوزه شغلی پرداخت؟
مسئله این است که نرخ بیکاری دیگر توضیح دهنده واقعیات بازار کار و اشتغال در ایران نیست. شاخصهایی چون نرخ اشتغال، نرخ مشارکت اقتصادی، اشتغال پارهوقت و... از اهمیتی فراوان برخوردار هستند. در سالهای گذشته نرخ اشتغال پاره وقت کشور بالا بوده و من آمارهای جدید را هنوز کامل مطالعه نکردم ولی اهمیت اشتغال ناقص در این است که نشان میدهد چه تعداد از متقاضیان شغل کشور توانستند به اندازهای که توان عرضه نیروی کار دارند به فعالیت شغلی بپردازند.
گزارش مرکز آمار از یک میلیون و ۹۴۲ هزار شاغل پاره وقت خبر میدهد....
همین رقم هم نشان میدهد نزدیک به دو میلیون نفر از کل ۲۶ میلیون نفر از افراد آماده به کار، شغلی ناپایدار و متزلزل دارند. ضمن اینکه تا پیش از گزارش اخیر، نرخ اشتغال کشور، یعنی تعداد شاغلان کمتر از دوره پیش از کرونا بود. این در حالی است که در سال ۹۸ هم چندان شرایط کشور مناسب و مساعد نبود و انتقادات فراوانی به حوزه اشتغال و کاهش نرخ بیکاری میشد.
درحالحاضر تعداد شاغلان کشور ۲۴ میلیون و ۶۸۵ هزار نفر اعلام میشود که چند صد هزار نفر بیش از دوره شیوع اپیدمی کرونا در سال ۹۸ است. چگونه این رقم را تحلیل میکنید؟
در این مدت، بهطور طبیعی بر تعداد جمعیت ۱۵ ساله و بیشتر اضافه شده و همزمان نیاز شغلی ایران افزایش یافته است. حال توجه به این نکته ضروری است که اقتصاد ایران برای دست یافتن به وضعیت پیش از کرونا، ۴ سال زمان سپری کرد تا از نظر عدد خالص شاغلان برابر با سال ۹۸ شود. این نکتهای است که نشان میدهد چقدر مشکلات اقتصادی کشور شدت یافتند و چگونه تاثیر هر اخلالی تا مدتها در اقتصاد حفظ میشود.
شاخصهای مهم دیگری که در توضیح وضعیت اشتغال ایران، به تحلیل درست کمک میکند، کدامها هستند؟
شاخص دیگری که باید مدنظر باشد، توجه به مسئله «اشتغال غیربهرهور» است. بسیاری از افراد زیر فشار اقتصادی ناچار به ایجاد منبع درآمد از محل اشتغال غیربهرهور شدهاند. به همین دلیل مشاغل زیادی در کشور مشاهده میشود که کیفیت نازلی دارند و همزمان چنان نامولد هستند که به بارآوری اقتصاد کمکی نمیکنند. این در حالی است که نزدیک دو میلیون نفر هم با وجود اینکه مایل هستند، امکان شاغل بودن برای ۴۴ ساعت در هفته را ندارند و گاه روزانه دو ساعت شاغل هستند. همچنین موضوع دیگری که نشان میدهد بحران اشتغال چقدر در اقتصاد ریشه دوانده، مسئله نرخ بالای بیکاری فارغالتحصیلان دانشگاهها و موسسات آموزش عالی است. بیکاری این بخش حدود دو برابر نرخ بیکاری کل جمعیت است که نشان میدهد مهارتآموزی جوانان نه تنها کمکی به آنها در یافتن شغلی مناسب نداشته بلکه شرایط را برای یافتن شغل مناسب دشوارتر میکند. به همین دلیل مشاهده میکنیم بخش مهمی از تحصیلکردگان دانشگاههای کشور اکنون برای اینکه درآمدی بهدست آوردند در مشاغلی یکسره بیربط به مهارتها و تخصصی که دارند مشغول به کار هستند. حال آنکه اگر بنا بود، به عنوان نمونه فردی راننده تاکسیهای اینترنتی شود، دیگر نیازی نبود چند سال به آموختن مطالب دانشگاهی بپردازد که به کار او نمیآید. اینکه مهارت در کشور ما بیارزش شده و در نهایت بخش مهمی از افراد برای کسب حداقل درآمد مجبور بهکار در مشاغل روزمزد و بیکیفیت میشوند، موضوعی نگرانکننده است.
گفته میشود با استناد به گزارش مرکز آمار در نیمه اول امسال، ۹۰۷ هزار شغل خالص ایجاد شده است. با توجه به موارد یاد شده چنین رویکردی چگونه قابل توضیح است؟
واقعیت این است که با ارقامی چون نرخ بیکاری ۷.۹ درصدی یا رشد اقتصادی که آن هم به همین اندازه محاسبه شده، نباید بازی کرد. اینکه امروز برای چنین ارقامی فخرفروشی میشود، بیش از هر چیز برای آینده اقتصاد گمراهکننده است و نباید این اتفاق بیافتد.انتظار این است که متولیان اقتصادی کشور به سهم بالای اشتغال پاره وقت و جمعیت انبوه دو میلیون نفری که اغلب جوان یا دانشگاه رفته هستند حساس شوند و ارائه آمار، این مشکلات هم دیده شوند. همچنین مسئله نرخ بیکاری دانشگاه رفتههای کشور نگرانکننده است و از آنجایی که بخش مهمی از فارغالتحصیلان دانشگاه رفته نیز اکنون در کارهای نامربوط فعال هستند، باید به ابعاد پیامدهای این موضوع پرداخته شود. اینکه نظام آموزشی کشور نمیتواند فارغالتحصیلان خود را روانه بازار کند و بازار کار هم ترجیح میدهد به جای افراد ماهر، سراغ نیروی کار غیرماهر برود، موضوعی نیست که به راحتی از کنار آن گشت.
مسئله اشتغال پایدار، زمانی به عنوان هدف اشتغالزایی مطرح بود. چقدر از مشاغل کشور کیفیت و پایداری لازم را دارند؟
مشکل در همین است که در بسیاری از مشاغل کشور کیفیت و پایداری دیده نمیشود. اشتغال پایدار نیروی کار و بنگاه اقتصادی را برای سالها کنار هم نگه میدارد که همین امنیت و پایداری میتواند به رشد چشمگیر بهرهوری منجر شود. اینکه ما چنین مشکلاتی را میبینیم ناشی از این است که سرمایهگذاری در کشور نبوده تا شغل کافی ایجاد شود. ما در زمینه جذب سرمایه مشکل داریم و مادامیکه سرمایه کافی، به شکلی پایدار جذب نشود، تصور بهبود وضعیت اشتغال در کشور، واهی است.
براساس گزارشهای منتشر شده، کشور در پنج سال گذشته، همواره جذب سرمایه منفی داشته که نشان میدهد زمینه ایجاد شغل کافی در کشور ایجاد نشده است. متاسفانه همچنان سرمایهگذاری کافی نه تنها صورت نمیگیرد بلکه در مواردی با فرار سرمایه هم مواجه هستیم. اینکه امثال من گاهی دچار تردید نسبت به ارقام و آمارهای رسمی میشوند ناشی از این است که نمیتوان هضم کرد در کشوری با نرخ منفی جذب سرمایه، چگونه رکوردهای بیکاری شکسته میشود. چنین چیزی در علم اقتصاد ناممکن است.
براساس آخرین آمارها نیز گفته میشود ۲۵۰ هزار شغل خانگی برای بانوان در دولت سیزدهم ایجاد شده است. رشد مشاغل خانگی در آمار اشتغال را چگونه ارزیابی میکنید؟
مشاغل خانگی ممکن است رشد کنند و به سود توسعه اقتصادی هم باشند ولی این مهم اگر محصول اقداماتی موثر نبوده، پس اعتباری هم برای گروهی یا جناحی نخواهد داشت. این مسئله در میانه دهه ۸۰ هم وجود داشت که اشتغال کشور رشد چشمگیری داشت ولی آن زمان میگفتند با تسهیلات حمایتی از مشاغل زودبازده، چنین امری محقق شده است. در ۲-۳ سال گذشته سیاستگذاری خاصی در زمینه اشتغالزایی نبوده که بتوان گفت؛ تحولات ساختاری زمینه رشد مشاغل کشور بوده است. نبود چنین عوامل پایهای موجب شده که من به شخصه دچار شبهه نسبت به آمارهای مرکز آمار شوم.
برخی نیز میگویند تضعیف و سرکوب دستمزدها موجب شده تا از اشتغال مولد کاسته و مشاغل نامولد رشد کنند. این مهم پذیرفتنی است؟
من هم با این حرف موافقم و میپذیرم که در مسئله دستمزد دچار مشکل شدهایم. تداوم این رویه در آینده نزدیک میتواند منجر به این شود که مشاغل سطح پایین، دم دستی و ناپایدار باز هم توسعه پیدا کنند و افراد بیشتری ترجیح دهند به جای اینکه در کارخانه و کارگاههای تولیدی مشغول شوند، به مشاغل کاذب مانند دستفروشی و... بپردازند تا با درآمد روزانه، نیازهای یک خانواده را تامین کنند و در عین حال فعالیتشان نقشی در تولید و ارزشافزوده ایجاد شده اقتصاد نداشته باشد. بهنظر میرسد؛ این یک پسرفت جدی و واقعی است. اینکه دانشگاه رفتهها در یافتن شغل دچار مشکل شدند و مشاغل مولد و فرهنگ کار تضعیف میشود، نگرانکننده است و باید تمهیدات لازم برای آن در نظر گرفت. اینکه به یک اعداد و ارقام دلخوش کنیم و تدابیر لازم برای کاهش نرخ بیکاری و ایجاد اشتغال پایدار اندیشیده نشود، به این معناست که در آینده مشکلات در این بخش تشدید و تعمیق خواهد شد.