باز هم ترانزیت، باز هم تروریسم!
اقتصاد از دیرباز یکی از علل اصلی و عمده هجمه کشورهای قدرتمند به سرزمین های دیگر و کشتار در این سرزمین ها بوده است. این کشورها از گذشته برای حفظ برتری خود به ورود مداوم مواد اولیه و انرژی و مصون نگه داشتن زیرساخت های صنعتی خود از هرگونه آسیب نیاز داشته اند. شکل گرفتن کشور آمریکا و استرالیا و مصون ماندن آنها از جنگ جهانی اول و دوم از جمله مصادیق همین موضوع است. این کشورها همچنین برای حفظ برتری خود حتی حاضر بوده اند مواد اولیه خود را از چند کشور ترانزیت کنند.
در مقابل کشورهای قدرتمند، سرزمین هایی وجود داشته که دارای منابع زیاد و نیروی کار ارزان بوده اند و یا در مسیر انتقال منابع قرار داشته اند و همین موضوع منجر به اهمیت پیدا کردن این سرزمین ها شده است. کشورهای آفریقایی، هند و ... به دلیل داشتن منابع و نیروی کار ارزان و کشورهای جنوب غرب آسیا به دلیل برخورداری از منابع انرژی و قرار داشتن در مسیر انتقال از قاره کهن به قاره سبز از جمله این کشورها هستند.
ریشه اقتصادی کشتارهای وسیع ثبت شده در تاریخ
کنار هم قرار دادن قطعات این پازل، درک بهتری از علت وقوع بسیاری از کشتارها در طول تاریخ را به دست می دهد. از جمله این نمونه های تاریخی می توان به قطحی سال های 1296 تا 1298 ایران در بحبوحه جنگ جهانی اول اشاره کرد. در آن دوره ایران بی طرفی خود را در جنگ جهانی اول اعلام کرد اما موقعیت مهم ایران باعث شد علی رغم بی طرفی، کشور توسط سربازان انگلیسی اشغال شود و در پی آن، کمبود شدید مواد غذایی بر اثر این اشغال و شیوع بیماری هایی چون وبا، تقریباً نیمی از جمعیت ایران را از بین برد.
کشتار گسترده بومیان قاره آمریکا توسط کشورهایی چون پرتغال، انگلیس و فرانسه، کوچ اجباری بومیان در نیمه دوم قرن 19، آتش زدن مزارع، کشتار وسیع بوفالوها و اسیر کردن بومیان این قاره هم در همین چهارچوب می گنجد. در برخی گزارش ها از کشتار سرخپوستان به عنوان بزرگترین نسل کشی تاریخ یاد می شود.
مورد دیگر اقدامات استعماری انگلستان در هند با هدف تأمین نیروی کار ارزان و پیاده نظام بود. انگلستان به طور رسمی 40 سال در هند اقدامات استعماری انجام داد که نتیجه آن از بین رفتن نزدیک به 100 میلیون هندی به دلیل قحطی، بیماری، کار بیش از حد و قتل بود.
کشته شدن نزدیک به 70 درصد از بومیان استرالیا به دلیل کشورگشایی های انگلستان در اواخر قرن 18هم برگ سیاه دیگری در تاریخ به جا گذاشته است.
کشتار نیم میلیون نفر از مردم الجزایر توسط فرانسه به دلیل مخالفت با وقوع انقلاب در این کشور هم در تاریخ ثبت شده است. فرانسه حتی در این کشور دست به آزمایش سلاح های میکروبی و شیمیایی خود زد و از این طریق 40 هزار الجزایری را کشت.
جنگ های ترانزیتی
موضوع اصلی که در اینجا باید به آن اشاره کرد؛ این است کشورهای قدرتمند در برهه کنونی هم برای رسیدن به اهداف اقتصادی خود ابایی از تکرار چنین کشتارهایی ندارند. نگاه عمیق تر به تحولات چند سال اخیر به خصوص در منطقه خاورمیانه، می تواند جریان داشتن چنین نبردهایی به ویژه در حوزه ترانزیت انرژی را اثبات کند. نبردی که مصادیق آن در جنگ خطوط و مسیرهای انتقال انرژی مانند گاز کاملاً آشکار است که در ادامه به آن می پردازیم.
مجموعه خطوط لوله نورد-استریم یکی از مسیرهایی است که با گذر از دریای بالتیک، گاز روسیه را به کشور آلمان می رساند. این مسیر 1200 کیلومتری در سال 2011 به بهره برداری رسید تا تأمین کننده انرژی صنعت به شدت وابسته به گاز آلمان باشد. این وضعیت باعث وابستگی مستقیم آلمان و وابستگی غیرمستقیم بسیاری از کشورهای متأثر از صنعت آلمان، به گاز روسیه بود.
وابستگی مستقیم و غیرمستقیم کشورهای اروپایی به گاز روسیه، باعث اثرگذاری و افزایش قدرت چانه زنی روسیه و اعمال نفوذ این کشور در اروپا شده بود و این برای کشورهای رقیبی چون آمریکا و انگلیس قابل قبول نبود. به همین دلیل این کشورها برای جلوگیری از نفوذ بیشتر روسیه در اروپا، به ارزیابی قطر برای جایگزین کردن مبدأ انرژی قاره سبز پرداختند. پس از اینکه قطر اثبات کرد قدرت تأمین گاز اروپا را دارد؛ موضوع ترانزیت و انتقال گاز از قطر به اروپا مطرح شد. بهترین مسیری که می توانست وابستگی اروپا به گاز روسیه را کاهش دهد؛ مسیر سوریه-سرزمین های اشغالی-یونان-اروپا بود.
حمله داعش به سوریه، با هدف تضعیف خط لوله نورد-استریم
با توجه به نزدیکی سوریه و روسیه، قاعدتاً این مسیر در حالت عادی به سرانجام نمی رسید. اینجا بود که آمریکا با یک طراحی، گروه تروریستی داعش را شکل داد تا با ساقط کردن دولت سوریه و فراهم کردن شرایط اجرای این مسیر و تأمین گاز اروپا از سمت قطر، به تضعیف روسیه فکر کند.
موردی دیگری که در چهارچوب نبرد کریدورها و مسیرهای انتقال انرژی مطرح می شود؛ شکل دادن مسیر آی مِک است. این مسیر از بنادر هند آغاز و با طی مسیر دریایی به امارات و با مسیر ریلی و جاده از عربستان سعودی، اردن، سرزمین های اشغالی گذشته و از طریق بندر عسقلان (به عبری اَشکِلون) مجدداً به دریا و سپس با رسیدن به یونان به اروپا متصل می شود. یکی از اهداف اصلی اجرای این مسیر، تضعیف چین و ایران بود که با نقش آفرینی کشوری چون یمن و در ادامه ورود حزب الله با شکست مواجه شد. نقشه هایی که نتانیاهو در سازمان ملل نشان داد به همین مسیر آی مک که مورد نظر رژیم صهیونیستی است؛ اشاره داشت.
ناآرامی های این روزهای سوریه برای تکمیل کار ناتمام داعش است
حال با این پیش زمینه می توان ناآرامی هایی که این روزها در سوریه شاهد هستیم را بهتر درک کرد. همانطور که گفته شد؛ سوریه یکی از کشورهای کلیدی در مسیر ترانزیت گاز قطر به اروپا بود. از طرف دیگر یکی از پشتیبانان اصلی جبهه مقاومت و یکی از دلایل به ثمر نرسیدن اهداف رژیم صهیونیستی در لبنان است. از دست رفتن سوریه و موفقیت مسیر مذکور، اقتصاد ایران را تحت فشار بسیار شدیدی قرار خواهد داد. روسیه هم اگر نتواند این موضوع را مدیریت کند در آینده با چالش های اقتصادی جدی تری مواجه خواهد شد. چین هم برای مواجه نشدن با معضل آی مک تمایلی به تغییرات اساسی در سوریه ندارد.
بر همین اساس، ادامه دفاع از سوریه برای ایران بسیار حیاتی خواهد بود. این وضعیت جبهه جدیدی است که علیه ایران، جبهه مقاومت، روسیه و حتی چین باز شده است. از طرف دیگر با توجه به سابقه ایجاد درگیری در سوریه، رژیم صهیونیستی و آمریکا برای رسیدن به مطامع خود قطعاً نگران تعداد بالای تلفات در سوریه نخواهند بود.
در پایان، بررسی اقدامات رژیم صهیونیستی علیه مصر در کانال سوئز برای پی بردن به اهمیت ترانزیت و نقش آن در جنگ ها و نبردهای بین المللی خالی از لطف نیست.