-

سایه‌نشینان بیمه در چرخه فساد و مطالبه‌گری خاموش

شیدا آریایی‌پور ـ پژوهشگر حقوقی

ی ۲

صنعت بیمه در ایران قرار بود سقفی باشد که وقتی زندگی ناگهان توفانی می‌شود، انسان زیر آن پناه بگیرد، اما سال‌هاست که این سقف ترک برداشته و هرچه گذشته ترک‌ها بیشتر شده‌اند.

 آنچه امروز پیش چشم مردم است، نه یک نظام حرفه‌ای و مقتدر که حافظ حقوق بیمه‌گذاران باشد بلکه سازه‌ای فرسوده است که با وصله پینه‌های پیاپی سرپا مانده ساختمانی که ظاهرش آبرومند است اما درونش را پوسیدگی فساد و بی‌اعتمادی بلعیده بیمه قرار بود آرامش باشد، اما بسیاری وقت‌ها خودش منبع اضطراب شده، جایی که مردم برای گرفتن حق‌شان باید بجنگند، التماس کنند یا به هزار در بزنند که این خود نشانه‌ای است از بیماری عمیق یک صنعت که رسالتش را فراموش کرده است.

نقطه فساد از قلب تپنده بیمه آغاز می‌شود. ارزیابی خسارت جایی که باید قانون و شفافیت حکم برانند، اما در عمل بستری شده برای تاویل‌های سلیقه‌ای نفوذ تبانی و گاه معامله‌های پنهان کارشناسی که اختیار بی‌حد دارد و نظارت حداقلی ترکیبی که نتیجه‌اش روشن 

است.

 بی‌عدالتی بارها دیده شده، خسارت واقعی مردم با هزار بهانه و ایرادتراشی اصلاح می‌شود، اما پرونده‌هایی که پشت آنها رابطه آشنایی یا برخی چیزهای نانوشته هست، با سرعت و سخاوت عجیبی بسته می‌شوند. این تضاد آشکار نه یک اتفاق موردی، بلکه ساختاری است که از درون فرسوده شده و محصولش چیزی جز بی‌اعتمادی نیست. قانونی که وجود دارد، اما از نفس افتاده، آیین‌نامه‌ای که نوشته شده، اما اجرا نمی‌شود.

در حوزه نرخ‌گذاری هم اوضاع کم از این آشفته بازار ندارد. بیمه مرکزی بنا بود نگهبان نظم و حافظ منافع عمومی باشد، اما نرخ‌هایی که هر شرکت برای خود می‌تراشد و تخفیف‌هایی که معیار مشخصی ندارند، نشان می‌دهد که نظارت آن‌طور که باید پا روی زمین ندارد. رقابت به‌جای آنکه در کیفیت خدمات باشد، به بازی زیرمیزی تخفیف‌های مبهم و دور زدن مقررات تبدیل شده است. این رفتارها بازاری را شکل داده‌اند که تصمیم‌گیری در آن نه مبتنی بر اصول علمی بیم‌سنجی، بلکه تابع مناسبات پشت‌پرده است. وقتی حساب و کتاب یک صنعت مالی این‌گونه مه‌آلود باشد، در دل همین مه، فساد رشد می‌کند.

شبکه نمایندگان و کارگزاران نیز در بسیاری نقاط گرفتار چرخه معیوب کارمزد به نرخ آینده‌سوزی شده‌اند، به‌جای آنکه نقش حرفه‌ای مشاور بیمه‌گذار را ایفا کنند، گاه با وسوسه درصد بیشتر بیمه‌نامه‌هایی می‌فروشند که می‌دانند بارش بر دوش شرکت و بالاتر از آن بر دوش مردم خواهد افتاد.

 آنچه از بیرون دیده می‌شود، فقط یک معامله ساده است، اما در واقع این انتخاب اشتباه می‌تواند یک شرکت را سال‌ها درگیر خساراتی کند که نباید پذیرفته می‌شد. اینجا تعارض منافع یک اصطلاح حقوقی نیست، یک درد واقعی است؛ زخمی که هر روز عمیق تر می‌شود. فساد در صنعت بیمه همچون موجودی سه سر است؛ خرد، کلان و سازمان‌یافته. 

فساد خرد شاید کوچک به‌نظر برسد. چند گزارش جعلی، چند پرونده دستکاری‌شده و چند فاکتور صوری، اما همان‌ها مثل قطره‌هایی هستند که سرانجام سدی بزرگ را می‌شکنند. فساد کلان اما بی‌پرده‌تر و هولناک‌تر است؛ تصمیمات غلط در سرمایه‌گذاری‌ها، قراردادهای اتکایی پرابهام، انتصاب‌هایی که ریشه در تخصص ندارند و برآمده از روابط دوستانه و بده‌بستان‌های در سایه‌اند. اینجاست که فساد از رفتار عبور کرده و به ساختار تبدیل می‌شود؛ ساختاری که سود چند نفر را تضمین می‌کند و زیان میلیون‌ها نفر را ناگزیر می‌سازد.

اما خطرناک‌ترین نوع فساد، سازمان‌یافته است، همان زمزمه‌هایی که مردم آهسته از آن حرف می‌زنند. شبکه‌هایی که پزشک، کارشناس، کارمند، تعمیرگاهی و حتی عوامل بیرونی را به هم وصل می‌کنند تا خسارتی بسازند که وجود ندارد. این نوع فساد مثل موریانه آهسته و خاموش می‌خورد، اما وقتی تخریب آشکار شد، سقف بر سر همه خراب می‌شود، چه آنان که مشارکت داشتند، چه آنان که قربانیانی بی‌گناه‌ هستند.

در چنین فضایی، مطالبه‌گری که باید چشم بیدار جامعه باشد یا کم‌صداست یا بی‌اثر. قانون شفافیت وجود دارد، اما بسیاری از شرکت‌های بیمه همچنان در برج‌های شیشه‌ای خود نشسته‌اند و از ارائه داده‌های واقعی سر باز می‌زنند.

 وقتی مردم به آمار درست دسترسی ندارند، چگونه می‌توانند حقی را مطالبه کنند. رسانه‌ای که با نبود اطلاعات خاموش می‌شود، جامعه‌ای که نمی‌داند پشت‌پرده چه رخ می‌دهد و نهادی ناظر که گاه در حد یک امضای تشریفاتی ظاهر می‌شود؛ همه اینها دشمنان مطالبه‌گری‌اند. واقعیت تلخ این است که مشکل صنعت بیمه کمبود قانون نیست. مشکل این است که قوانین یا اجرا نمی‌شوند یا آنقدر بی‌جان اجرا می‌شوند که هیچ تاثیری ندارند.

 بسیاری از استانداردها فقط ویترین هستند؛ در ظاهر برای آراستگی و در باطن بی‌اثر به‌نظر می‌رسند. برخی مدیران بیشتر از آنکه خادم مردم باشند، دغدغه حفظ صندلی‌شان را دارند؛ صندلی‌هایی که با هر لرزش حقیقت ناپایدار می‌شوند.

فناوری در جهان آمده تا ریشه فساد را بخشکاند، اما در ایران گاه حس می‌شود فناوری دشمنی است که باید با آن جنگید؛سامانه‌های خسارت شفاف بلاک‌چین برای ثبت غیرقابل‌دستکاری اطلاعات تحلیل داده برای کشف تقلب که همه اینها می‌توانند زمین بازی فساد را کوچک کنند، پس چرا مقاومت چون نور وقتی به جایی بتابد، سایه‌ها مجبورند عقب‌نشینی کنند؛ سایه‌هایی که ظاهرا دوست ندارند، محو شوند.

 در نهایت باید گفت بیمه اگر اعتماد مردم را از دست بدهد، دیگر چیزی جز چند ساختمان و چند دفتر پر از پرونده نیست. روح بیمه اعتماد است و اعتماد وقتی شکست، بازسازی آن سال‌ها زمان می‌برد. مردم حق دارند بدانند چرا باید برای حق‌شان بستیزند. حق دارند بدانند چرا قانون نوشته می‌شود اما اجرا نمی‌شود. حق دارند مطالبه کنند و پاسخ بگیرند و اگر این اتفاق نیفتد، صنعت بیمه به‌جای آنکه سپر باشد، خود تبدیل به ریسکی می‌شود که جامعه را تهدید می‌کند؛ ریسکی سنگین‌تر از هر حادثه‌ای که بیمه برای جبرانش ساخته شده بود.

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*

آخرین اخبار

پربازدیدترین