فراگیرسازی شهری؛ از گفتمان تا تعهد
زهرا شمس احسان، رئیس کمیته اجتماعی شورای شهر تهران
هر سال در نیمه مهر، روز عصای سفید است. فرصتی که برای بازاندیشی در یکی از بنیادیترین اصول توسعه شهری؛ اینکه شهر باید برای همه قابل زیستن باشد. این روز، فراتر از یک اشاره نمادین به جامعه نابینایان و کمبینایان، نشانهای از بلوغ فرهنگی و مدیریتی است؛ بلوغی که میپذیرد دسترسپذیری نه یک امتیاز ویژه یا حسننیت اداری، بلکه پایه عدالت فضایی و حق شهروندی است. روز عصای سفید، یادآور این واقعیت است که حق تحرک مستقل، یک اصل انکارناپذیر انسانی است. در ایران، این روز به تقویم ملی افزوده شد، اما پرسش اساسی همچنان باقی است: چقدر از گفتمان به عمل رسیدهایم؟
تهران شهری است با بیش از ۹ میلیون جمعیت رسمی و نزدیک به ۱۳میلیون جمعیت شناور روزانه؛ شهری با میلیونها حرکت انسانی در هر لحظه. از عبور در پیادهروها تا تعامل در ایستگاههای مترو، از دسترسی به خدمات شهری تا حضور در فضاهای فرهنگی و اجتماعی. اما برای بخشی قابلتوجه از شهروندان، این حرکتها هنوز با موانع ساختاری، فیزیکی و فرهنگی همراهاند. نابینایان در تهران، نه «نیازمند کمک خیرخواهانه»، بلکه «مطالبهگر حق حضور برابر» هستند؛ حقی که بخشی از اجرای آن در حوزه وظیفه مستقیم و قانونی مدیریت شهری قرار دارد.
شورای اسلامی شهر و شهرداری، بهمثابه ساختار تصمیمسازی و تصمیمگیری شهری، باید فراگیرسازی را بهعنوان شاخص کیفیت مدیریت خود بپذیرند، همانگونه که پاکیزگی، ایمنی یا روانسازی ترافیک را ارزیابی میکنند. گامهای کوچک اما هدفمند میتوانند سیمای شهر را دگرگون کنند. نصب مسیرهای کفلمسی استاندارد براساس استانداردهای ملی ایران در پیادهروها، پارکها و مراکز اداری، سامانههای هشدار صوتی هوشمند در تقاطعها، اعلانهای شنیداری دقیق در مترو و اتوبوس و طراحی تابلوهای بریل در ساختمانهای خدمات عمومی، مصادیق مسئولیتی هستند که میتوان و باید در چارچوب ماموریت قانونی شهرداری پیش برد.
اما شهر فراگیر صرفا مجموعهای از تجهیزات نیست؛ یک فرهنگ شهری و رفتار جمعی است. بهترین مسیر کفلمسی زمانی بیمعنا میشود که موتورسیکلتی روی آن پارک شود. مدیریت شهری باید برنامههای آموزشی و اطلاعرسانی خود را طوری تنظیم کند که احترام به عبور و استقلال افراد نابینا، بخشی از فرهنگ عمومی شود. آموزش رانندگان تاکسی، اتوبوس و مترو، کمپینهای رسانهای و برگزاری کارگاههای دورهای برای کارکنان شهرداری، میتواند فراگیرسازی را از سیاست به کنش روزمره تبدیل کند. در واقع، اگر هر راننده بداند توقف چندثانیهای در ابتدای خط عابر پیاده میتواند امنیت زندگی انسانی را تضمین کند و اگر هر کارمند بداند جایگذاری میز خدمات در مسیر رفتوآمد نابینایان چگونه مانعساز است، تغییر واقعی رخ خواهد داد.
تهران میتواند از فناوریهای نوین نیز بهره ببرد؛ توسعه اپلیکیشنهای مسیریابی ویژه که مسیرهای مناسبسازیشده را شناسایی میکنند، استفاده از هوشمصنوعی و سیستمهای تشخیص تصویر که محیط را برای کاربر توصیف میکنند و نصب کیوسکهای خودکار گویا در ایستگاههای مترو و مراکز اداری، همگی ابزارهایی هستند که میتوانند کیفیت زندگی را ارتقا دهند.
شهر فراگیر همان شهری است که هیچکس در آن نامرئی یا حاشیهای نمیماند. روز عصای سفید به ما یادآور میشود که شفافیت، روشنایی و راهیابی، تنها مفاهیم مهندسی نیستند؛ اصول اخلاقی و حقوقی مدیریت شهری هستند. عدالت فضایی بهمعنای توزیع برابر امکانات و فرصتها در شهر است. در این چارچوب، فراگیرسازی نه یک لطف اداری، بلکه بخشی از عدالت توزیعی و رویهای است. «تهران برای تمام شهروندان» نه رویایی اجتماعی، بلکه هدفی اجرایی و قابلسنجش است که میتواند از دل تصمیمهای دقیق شورا و شهرداری آغاز شود؛ از اصلاح طراحی یک معبر تا تنظیم معیارهای جدید در طرحهای عمرانی آینده.
در پایان باید گفت، مسئولیت ما در روز عصای سفید که هرساله در مهر، این روز را گرامی میداریم، صرفا در بیان پیام همدلی یا انتشار تصاویر حمایتی خلاصه نمیشود؛ بلکه در پایبندی عملیاتی به این باور است که حقدیدن، حقحرکت و حقانتخاب، برای هر انسان در این شهر یکسان است. فراگیرسازی شهر، راهی است بهسوی بازگرداندن کرامت به زندگی شهری؛ کرامتی که با شنیدن صدای عصا روی سنگفرش تهران، با دیدن شهروندی نابینا که بدون نیاز به کمک دائمی مسیر خود را مییابد، معنا مییابد. این کرامت، حقی است که باید بهرسمیت شناخته شود و بهرسمیت شناختن، جز از طریق برنامهریزی، بودجهبندی، اجرا و پایش مستمر، میسر نیست. «تهران برای تمام شهروندان» امکانپذیر است. سوال این است؛ آیا ما آمادگی تبدیل این امکان به واقعیت را داریم؟