-

بحران ارزیابی اثرات؛ میراث دولت‌های ناکارآمد

بهزاد رئیسیان دبیر کمیته آموزش انجمن جهانی ارزیابی

رییسیان

مشکل ارزیابی اثرات در ایران از پایه‌ای نادرست نشأت می‌گیرد. این مشکل از همان ابتدا در ایران، به‌درستی درک نشده است. به‌همین‌دلیل، برخی از فرآیندهای آن ناقص است، برخی از مولفه‌های آن اصلا وجود ندارد و برخی دیگر نیز به‌شدت ناکارآمد هستند. مولفه‌هایی که وجود ندارند، مانند ماشینی است که موتور و گیربکس دارد،اما دیفرانسیل ندارد؛ نه اینکه آینه بغل نداشته باشد یا کولرش کار نکند. چنین ماشینی حتی حداقل انتظارات را هم برآورده نمی‌کند. ارزیابی اثرات در ایران از همان نزدیک به ۳۰ سال پیش که تعریف و وارد ایران شد، فرآیندهای لازم را ندارد و در دانشگاه‌ها هم آموزش داده نشده است.

به‌زعم من، این مهم‌ترین اشکال و ناکارآمدی ارزیابی اثرات در ایران است. در چنین شرایطی، هر مدیر یا رئیسی که روی کار می‌آید، تغییرات مقطعی و دستکاری‌هایی ایجاد می‌کند که معمولا اوضاع را بدتر می‌کند. به‌عنوان‌مثال، یک‌بار یکی از روسای دفتر پیشنهاد داد که همراه با گزارش ارزیابی، گزارش ارزیابی ریسک هم داده شود. این در حالی است که نه مشاوران می‌دانند این گزارش چیست و نه کارفرما از آن استفاده‌ای می‌کند. شخصا پروژه‌های بسیاری را دیده‌ام که گزارش ارزیابی ریسک به آنها اضافه شده است، حتی برای موضوعاتی مانند سلامت یا مسائل اجتماعی. پیوست سلامت، پیوست بهداشت، پیوست اجتماعی و اخیرا «پیوست فرهنگی» که محتوای آن فاجعه‌بار بود، نمونه‌هایی از این موارد است. خود واژه «پیوست» برای ارزیابی اثرات اجتماعی و سلامت عمومی، نشان‌دهنده درک نادرست از این موضوع است.

خلاصه اینکه، ارزیابی اثرات در ایران اصلا به‌درستی فهمیده نشده و از ابتدا تاکنون در فهم اساسی آن، اشکال وجود داشته است. به‌همین‌دلیل، چند فرآیند اساسی آن ناقص است یا اصلا وجود ندارد. این مشکل به‌دلیل غلط فهمیده شدن است، نه به دلیل شرایط محیطی یا سیاسی، یا عدم‌امکان اجرا یا پذیرش. چند فرآیند ارزیابی در ایران ناقص است و چند مورد اصلا وجود ندارد؛ بدون آنها، نمی‌توان نامش را ارزیابی اثرات گذاشت. آنچه تاکنون وجود داشته، نمایشی از ارزیابی اثرات بوده است.

دولت‌های مختلف آمدند و تغییراتی ایجاد کردند، اما تا زمانی که آن مبنای اساسی اصلاح نشود، هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. تفاوت دولت پزشکیان با دولت قبلی در عمل، خروجی و نتیجه، هیچ است. تنها فرق آن، این بود که رئیس دفتر ارزیابی سازمان محیط‌زیست که ۴، ‌۵ ماه هم بیشتر فرصت کار کردن پیدا نکرد، نسبت به برخی از مسائل ارزیابی قانع شد. من نیز تلاش خود را کردم که این مسئله را ابتدا برای کارمندان دفتر ارزیابی و سپس در شورای معاونان سازمان محیط‌زیست مطرح کنم. در آنجا، نوع پاسخ‌ها و مقاومت‌ها جالب بود؛ برخی از معاونان می‌گفتند «خیلی سخته». این یعنی ما هنوز درباره ماشینی بحث می‌کنیم که موتور ندارد، و وقتی می‌گوییم موتور لازم است، پاسخ می‌شنویم که «تهیه موتور سخته، موتور گرونه». در واقع اصلا متوجه اصل موضوع نشده‌اند. چیزی که ما درباره‌اش صحبت می‌کنیم، یک انتخاب نیست؛ بلکه یک رکن اساسی و غیرقابل‌مصالحه در ارزیابی است؛ مشارکت، پاسخگویی و شفافیت. اینها در ارزیابی اثرات وجود ندارد.

اینکه چگونه وجود ندارد، چرا فهمیده نشده و چه فرآیندهایی باید موجود باشد که نیست، بحث‌های بسیار فنی و مفصلی است. تنها تغییری که می‌توانم بگویم در این چند وقت به‌وجود آمد، این بود که در سطح ریاست دفتر ارزیابی، این باور ایجاد و پذیرفته شد که باید این فرآیندهای اساسی متضمن شفافیت، پایداری، پاسخگویی و مشارکت به ارزیابی داده شود تا به‌معنای واقعی کلمه «ارزیابی محیط‌زیستی» باشد. این موضوع در آیین‌نامه پیشنهادی، که تکلیف دولت بود که آن را بنویسد، ذکر شد. هرچند اشکالاتی داشت، اما برای نخستین‌بار در تاریخ جمهوری اسلامی ایران، این موضوع ذکر شد و می‌توانست یک قدم بسیار مهم برای حرکت به‌سمت دموکراسی بهتر، حکمرانی عاقلانه‌تر، پاسخگوتر و ارزیابی اثراتی واقعی باشد، نه یک نمایش بی‌حاصل. اما همین آیین‌نامه، با تمام تلاش‌هایی که برایش شد، حتی در هیات‌دولت هم تصویب نشد. این یعنی هیچ تفاوت، هیچ کار اساسی و بنیادی در دولت آقای پزشکیان انجام نشده است.

اگر سال‌های پیش، تصمیمات غلط منجر به خشک شدن دریاچه ارومیه یا هزاران گرفتاری امروز ما ـ حتی قطع برق و آب ـ شده، همه اینها ریشه در تصمیمات غلط، غیرپاسخگو، غیرشفاف، غیراصولی و ناآگاهانه دارند؛ تصمیماتی که جامعه و حتی خود تصمیم‌گیران، از تبعات و پیامدهای آنها به‌درستی آگاه نبودند و ریسک‌های بزرگ آن را درک نکرده بودند. اوضاع هنوز هم به‌همان شکل ادامه دارد. نمونه‌هایش زیاد است، مانند طرح‌هایی که به‌صورت زیرمیزی مجوز می‌گیرد و ارزیابی اثرات‌شان در خفا انجام می‌شود.

من هم مثل بخشی از جامعه ایران، به آقای پزشکیان دل بستم و پای صندوق‌های رأی آمدم، چون او را تحصیلکرده و فردی متفاوت می‌دانستم که ممکن است از نخبگی و شایستگی‌اش استفاده کند. اما در عمل، همان مسیر گذشته ادامه یافته است. وقتی حتی این آیین‌نامه در هیات‌دولت رأی نیاورد، یعنی وضعیت بسیار بحرانی است. ایشان در حال هدر دادن آخرین سرمایه‌های اجتماعی باقیمانده است. دولت ایشان و تمام اعضایش باید یک روزی پاسخگو باشند؛ پاسخی که همه روسای سازمان‌ها و روسای‌جمهور قبلی نداده‌اند. آنها باید الان می‌آمدند و می‌گفتند. خانم ابتکار باید می‌آمد و می‌گفت اگر دریاچه خشک شده، به‌دلیل تصمیماتی بوده که براساس رویه ارزیابی اثرات محیط‌زیستی گرفته شده، که ایشان در شکل‌گیری آن فرآیند نقش داشته‌اند. آنها باید پاسخگو می‌بودند و نیستند.

الان آقای دکتر پزشکیان و تیم مدیریتی دولت ایشان، باید درک کنند که دارند چه کاری می‌کنند و وارد چه حوزه‌ای می‌شوند. ای کاش اکنون مردم مطالبه‌گر پاسخگویی بودند، اما متاسفانه چنین حرکتی دیده نمی‌شود.

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*

آخرین اخبار

پربازدیدترین