رابطه ناگسستنی سیاستواقتصاد
اردشیر پشنگ - پژوهشگر ارشد روابط بینالملل
بهطور بسیار ملموس و گستردهای در ایران حوزه اقتصاد و مسئله توسعه به حوزه سیاست اعم از سیاست داخلی و خارجی گروه خوردهاند؛ بهعبارتی اقتصاد و توسعه کشور تابعی از شرایط و وضعیت سیاسی کشور است و بهطبع وقتی سیاست، در بعد داخلی تحتتاثیر رقابت غیرسازنده گروهها و جریانهای مختلف و عدماجماع داخلی بر سر منافع استراتژیک و... است و در سیاست خارجی نیز، تنگناهای گستردهای در روابط متقابل ایران با قدرتهای فرامنطقهای نظیر امریکا وجود دارد و در سطح منطقه هم بحران و تنش همواره در اوج است، طبیعی است که اقتصاد مجال کمتری برای رشد داشته و برعکس بیشترین فشار ناشی از تحریمها، مسدود شدن راهها و از دست رفتن بازارها را نیز متحمل شده است. در نتیجه بیهیچ شکی حل پرونده هستهای و همراه با آن تصویب FATF در بعد اقتصادی میتواند نتایج خیلی سریع و موثری در کاهش مشکلات و گشایشهای اقتصادی و تنگناهای معیشتی مردم و نظام حاکم ایجاد کند. افزایش ارزش پول ملی، برداشته شدن تحریمهای آشکار و پنهان، موانع مالی، محرومیتها و... فرصتهای بیبدیلی پیشروی اقتصاد و صنعت ایران قرار خواهند داد. فراموش نکنیم سرانجام ایران باید به خود بیاید، دیگر نباید اجازه از دست رفتن فرصتها را بدهد یا سیاستهای بسیار پرهزینه با حداقل دستاورد را دنبال کند، چراکه طی سالهای اخیر شاهد این هستیم که رقبا و شرکای منطقهای نظیر عربستانسعودی، ترکیه و حتی عراق در حال ربودن گوی سبقت از ایران هستند.
آنها برنامههای جاهطلبانهای در امر توسعه دارند، موانع خیلی کمتری پیش رویشان وجود دارد و این موارد باعث میشوند بالانس منطقهای در میانمدت بیشتر به ضرر ایران تمام شود. طبیعی است شهروندان ایرانی هم خود را با شهروندان سعودی، ترکیهای و حتی عراقی و دیگر کشورهای حاشیه خلیجفارس مقایسه میکنند و این باعث افزایش نارضایتیها و تشدید بحرانهای اجتماعی و حتی سیاسی داخلی میشود. در این فضا مطمئنترین و کوتاهترین راه، حل بحرانهای اساسی و محوری با جهان بهویژه در رابطه با پرونده هستهای و دیگر موضوعات امنیت منطقهای است؛ در نتیجه اگر برجام به هر طریقی احیا شود، شاهد تکان خوردن اقتصاد ایران و بهبود وضع معیشتی مردم خواهیم بود. حتی در رابطه با کشورهای رقیب در منطقه مانند عربستانسعودی، ترکیه و حتی عراق که برنامههای جدی با حداقل مانع برای توسعه و دستیابی به برنامههای جاهطلبانهشان دارند، با شیوه سالهای اخیر یعنی وجود تحریم، تورم و ناکارآمدی نمیتوانیم ادامه دهیم، در نتیجه اگر اقدامات عاجل با رویکردی استراتژیک رخ ندهد، فاصله بین ایران با این کشورها در ابعاد مختلف روز بهروز بیشتر و سطح نارضایتی داخلی نیز دوچندان خواهد شد.
با این همه برخی معتقدند احیای مذاکرات برجام بهآسانی گذشته نیست؛ شرایط بینالمللی عوض شده و برجام بهشکل فعلی قابلاحیا نیست. در توضیح این نظر باید گفت از نظر سیاسی و فنی شرایط ایران و گروه ۱+۵ اکنون بسیار تغییر کرده است؛ در نتیجه عملا امکان احیای برجام بهعنوان یک متن حقوقی، فنی و سیاسی بهشیوه سابق ممکن نیست یا باید توافقی جدید نوشت یا اینکه متممی متاثر از تغییرات جدید به آن اضافه کرد.
نکته دیگر این است که مانند توافق برجام (برنامه جامع اقدام مشترک) در سال ۲۰۱۵ که در کنار موضوع فنی و سیاسی پرونده هستهای موضوعات و مسائل دیگری مانند رد و بدل کردن زندانیان یا برخی ضمانهای منطقهای رخ داد، در این دوره نیز ایران و امریکا مسائل گسترده و مهم دیگری در ذیل مذاکرات برجام دارند که یکی از مهمترین آنها مسئله فلسطین و جنگ اسرائیل و حماس در غزه و کلا مدیریت تحولات امنیت منطقهای جدید است.
نکته سوم؛ تاثیرگذاری مستقیم نتیجه انتخابات ریاستجمهوری امریکا بر آینده روابط میان تهران و واشنگتن است؛ هرچند معتقدم بنا به نشانهها و مسائل مختلفی، شخص دونالد ترامپ اگر وارد کاخ سفید شود، انگیزه و اشتیاق بیشتری برای توافق با ایران دارد، اما بهدلیل برخی مسائل سیاسی، امکان اینکه مقامات ارشد در ایران بخواهند با او توافق کنند، بسیار ضعیف خواهد بود، اما چنانچه کاملا هریس وارد کاخ سفید شود، مشکلات و پیچیدگیهای کمتری پیشروی پزشکیان و عراقچی وجود خواهد داشت و بهنظرم در این شرایط مهمترین گلوگاه داخلی، راضی کردن جناح مخالف، نزدیک شدن به غرب و احیای توافقات است که بخشی از آنها دید ایدئولوژیک و بخش دیگر، منافعی گرهخورده با تحریمها دارند. در بعد بینالملل نیز نحوه مدیریت بحران با رژیمصهیونیستی از یک سو و ایجاد موازنه متعادل با روسیه از سوی دیگر از مواردی است که باید با درایت پیگیری شود. به هر روی تحقق هر یک از موارد یادشده در بعد سیاست، تاثیر متفاوتی بر اقتصاد خواهد داشت. آنچه مسلم است اقتصاد و سیاست رابطه ناگسستی با یکدیگر دارند و این اصل در تمام کشورهای جهان حاکم است.