دغدغههای مدیریت یک کسب و کار
پریسا حاجی محمدی دکتری کسب و کار حرفهای DBA
مدیریت یک هنر است. مدیریت، هنر چیدمان صحیح و علم انجام کار به کمک افراد دیگر است. مدیران با سپردن کار به دیگران، به اهداف سازمانی دست مییابند.
این فرآیند که جهت دهی و کنترل فعالیتها است، خود به معنای اجزای اصلی یک داشبورد مدیریتی است.
افراد برای دستیابی به اهداف یک سازمان بایستی همسو باشند و این یک مدیر قابل است که این همسویی را ایجاد میکند و جهت میبخشد. به ساعت مچی دستتان نگاهی بیندازید، خود نمایانگر یک سازمان پیچیده و منظم است که برای نیل به هدفش که نمایش وقت و زمان است میکوشد. میبینید که هیچ چرخدندهای با دیگری همسان و منطبق و هم سایزنیست اما هر کدام کار خودشان را میکنند و باهم کارکردنشان یک وقت دقیق را روی صفحه اصلی توسط عقربهها، مینمایاند.
لذا مدیریت، یک فرآیند سیستماتیک است. ماهیت مدیریت که یک فرآیند و فعالیت سازمان یافته است، مستلزم تصمیم گیری است و این مهمترین دغدغه یک کسب و کار است. مدیر یک کسب و کار در واقع تصمیم گیرنده آن کسب و کار است که هر لحظه در کورانی از اطلاعات غرق است و برای حیات یا ممات خود باید بتواند یکی از دو سیم قرمز یا آبی را قطع کند. تصمیم گیری، دقیقاً مثل منهدم کردن یک بمب ساعتی است آن هم تصمیمگیری در بحرانهای اقتصادی کنونی و البته که گریبانگیر همه اجزای سازمان خواهد بود.
با توجه به استفاده کارآمد از منابع سازمان از جمله کارکنان، مواداولیه، ماشینآلات، پول و... است که دستیابی به هدف ممکن میشود، در صورتیکه مدیریت تمام فعالیتها و منابع را هماهنگ میکند گاهی دغدغه اصلی در چگونگی تصمیم گیری است. اما همیشه تصمیم گرفتن حتی نه صد در صد ایمن، به از تصمیم نگرفتن است.
اینکه دستمان بلزرد و با شعار بررسی شود پیش برویم که انگار یک ربات هم میتواند کارها را انجام دهد، هنر ما در ساختن تصمیم است که نقش آفرینی میکند.
این درحالی است که بزرگترین چالشهای تجاری که شرکتها با آن روبهرو هستندچالشهای استراتژی کسب و کارشان است، جلوتر ماندن از بازی هنر خوبی هر سازمان است.اگر بیش از حد ریسک کنید، پول را از دست خواهید داد، اگر در موقعیت خود راحت بمانید، رقابت، با ارزشترین مشتریان شما را خواهد دزدید.
بنابراین تعریف یک استراتژی تجاری مؤثر که بتواند با گذشت زمان گسترش و تکامل یابد، بسیار مهم است.
شرکتها در سراسر صنایع با شکافهای عظیمی برای مهارتهای حیاتی مواجه هستند و برای آماده شدن برای انقلاب صنعتی چهارم، باید بخشهای عظیمی از نیروی کار خود را دوباره به مهارت برسانند یا ارتقا دهند و همه کارکنان شرکت بایستی خطمشی سازمان را بدانند و بر اساس استراتژی مدیران گام بر دارند. تعریفیک استراتژی برنده به کسب و کار برتری میبخشد و درمدار موفقیت قرارش میدهد.
شکلگیری، مدیریت و اجرای استراتژی میتواند در سطوح مختلف یک سازمان اتفاق بیفتد. حتی در کسبوکارهای کوچک و متوسط، اغلب میتوانید انتظار داشته باشید که یک استراتژی کلی وجود داشته باشد که استراتژیهای دیگر تیمها در زیر آن قرار دارند و توسط مدیریت رهبری میشوند.
کلیه این هماهنگیها و اندیشیدن استرتژی کسب و کار در حالی است که در مواقع بحرانی بایستی بتوانید با کمترین انحراف از مسیر تصمیم گیری کنید و گاهی حتی وقتی بخشی از ساختار مدیریتی یک شرکت هستید، لحظاتی پیش میآید که مجبور میشوید تصمیمی را که با آن موافق نیستید، عملی کنید.
ایستادن در پشت تصمیماتی که مطابق خواسته شما نیست، یکی از چالش برانگیزترین کارهایی است که شما به عنوان یک مدیر باید انجام دهید. انجام این کار بطور مؤثر مستلزم آمادگی فکری است.
بیاد داشته باشید که بین شما و تیمتان اختلاف قدرت وجود دارد، به این معنی که باید یک تفاوت دیدگاه نیز وجود داشته باشد. شما میتوانید ناامیدی خود را تصدیق کنید و دلسوزانه با تیم و منابع انسانی سازمانتان همدلی کنید، اما اگر میخواهید تیم شما در طرف دیگر تصمیمگیری آماده انجام و مشارکت باشد، باید راه اصلی را در پیش بگیرید.
لذا با دقت به نگرانیهای آنها گوش دهید، حتی دور یک میز بنشینید تا هر فرد فرصت داشته باشد تا آنچه را بهطور خاص در مورد تصمیم نهایی تان او را آزار میدهد، بیان کند و نهایتا تصمیم نهایی را اجرایی کنید... این همدلی هاست که باعث میشود همه به هم اعتماد پیدا کنند و در موقعیتهای حساس سازمان را نجات دهند.