امید به فناوری برای عبور از بحران
مصطفی مکارم، استراتژیست و منتورینگ استارتآپی
برای ارزیابی دقیق از زیستبوم نوآوری در کشور باید به ۲ بازه تاریخی که فعالیتهای نوآورانه در کشور شکل گرفت، نگاهی بیندازیم. در واقع اکوسیستم نوآوری کشور دارای 2 فصل کلی است؛ فصل نخست آنکه از سال ۱۳۷۸ آغاز شد و تا سال ۱۳۹۰ ادامه داشت، دوران آغازین نام دارد که منجر به شکلگیری پایه شد. میتوان نام این فصل را دوران ایجاد پارکهای علم و فناوری گذاشت. فصل دوم به سالهای ۱۳۹۱ تا سال ۱۴۰۰ برمیگردد که دوران آغاز مفاهیم اولیه زیستبوم نوآوری و شتابدهندهها بود و حوزههایی نظیر آیتی رشد زیادی کردند. گفتنی است، از سال ۱۴۰۰ به بعد تمرکز بر شرکتهای دانشبنیان بهمعنای بال اثرگذار اجتماعی است.
توسعه اکوسیستم نوآوری اماواگرهایی دارد که کسبوکارهای دیگر فارغ از آن هستند، چراکه اجزای تاثیرگذار در این اکوسیستم زیادند، نظیر دانشگاهها، پارکهای علم و فناوری، ارائهدهندگان خدمات و مجموعههای مختلف فناوری؛ بنابراین درباره زیستبومی صحبت میکنیم که دارای بازیگران مختلفی است. یکی از این بازیگران، شتابدهندهها هستند که میتوانند تاثیر مهمی در شکوفایی یک استارتآپ داشته باشند. معمولا شتابدهندهها خصوصی هستند که توسط یک مجموعه یا فرد مستقل اداره میشوند و نقش مشخصی در اکوسیستم نوآوری دارند. گام نخست برای تبدیل ایده به یک کسبوکار موفق، نیازسنجی است که بعد از آن برای اینکه ایده مبتنی بر بازار شکل بگیرد، استارتآپ نیازمند یک تیم است تا بتواند با اعمال خلاقیت روی محصول اولیه به نوآوری برسد و نمونه اولیه مناسب با بازار ساخته شود. در این مرحله باید بازارسازی و بعد سیستم حقوقی درخوری شکل بگیرد تا در نهایت یک کسبوکار بهمعنای واقعی کنش و واکنش اقتصادی در بازار داشته باشد.
فرآیند تبدیل ایده به کسبوکار دستکم ۳ سال زمان میبرد. کمک گرفتن از مجموعههایی نظیر انکوباتورها و شتابدهندهها بهعنوان بال حمایتی، منجر به کوتاهتر شدن این زمان میشود. انکوباتورها با نگاه مادرانه و شتابدهندهها با نگاه پدرانه به کسبوکار و تیم کمک میکنند.
البته از آنجایی که شتابدهندهها برآمده از بخش خصوصی هستند، با نگرشی کاملا اقتصادی هدف آنها افزایش سرعت رشد موفقیت تیمی است که دارای ایدههای نوآورانه است. معمولا این نگرش اقتصادی در مراکز رشد وجود ندارد و به ترویج کسبوکار میپردازند، بههمین دلیل است که به انکوباتورها یا مراکز رشد، حامیان مادرانه میگویند، اما در شتابدهندهها این موضوع در نظر گرفته میشود که چه فرصتهایی از بین فرصتهای موجود، میتواند احتمال موفقیت را برای یک تیم با ایده نوآورانه افزایش دهد؛ بهعبارت روشنتر، موفقیت اقتصادی اصلیترین اولویت شتابدهندهها در تیمها و استارتآپها است و مسئولیت اجتماعی و ترویج نوآوری در اولویت دوم قرار دارد. نخستین ویژگی یک شتابدهنده، داشتن شبکه منتورینگ خوب است و باید فرآیند مشاوره و مربیگری را با حداکثر نفوذ خود در بدنه یک استارتآپ به بهترین شکل ممکن انجام دهد. اگر یک شتابدهنده بهخوبی دارای چنین ویژگی باشد، میتواند واقعیت فرآیند توسعه یک تیم را بشناسد. ویژگی دوم یک شتابدهنده، داشتن یک شبکه بروکری خوب است تا بتواند ارتباطات مناسبی را در فضای بازار برقرار کند. در نهایت دارا بودن یک شبکه مناسب برای اعتمادسازی در بازار، دیگر ویژگی مهم یک شتابدهنده است. بیشک همکاری با شتابدهندهای که این 3 ویژگی را دارد، میتواند رسیدن به مرحلهای که قابلسرمایهگذاری باشد و وارد مرحله بعدی رشد شود را، از ۳ سال به حتی زیر یک سال کاهش دهد. گفتنی است، سرعت رشد با نگاه بهشدت سختگیرانه یک شتابدهنده زیاد میشود. نفوذ یک شتابدهنده در بدنه استارتآپها باید بهاندازهای باشد که اگر شتابدهنده بداند که ایده در آینده میتواند تبدیل به یک کسبوکار سودده شود، اما اعضای تیم توانایی یا قابلیت توسعه آن را ندارند، بهراحتی آنها را کنار بگذارد. ماموریت نخست شتابدهنده زمانی به اتمام میرسد که توانسته باشد با قدرت منتورینگی که دارد و با راهنمایی و مشاورههای واقعی، مرحله به مرحله یک ایده خام را به توسعه برساند. باوجود این تاثیرگذاری، وجود شتابدهندهها در رشد و توسعه زیستبوم نوآوری حیاتی نیست، زیرا این مجموعهها جزو ارکان اصلی زیستبوم نوآوری بهشمار نمیآیند، بههمین دلیل اگر شتابدهندهها یا مراکز رشد وجود نداشته باشند، هم اکوسیستم نوآوری به کار خود ادامه میدهد و سرپا است، اما شتابدهندهها موجب افزایش سرعت رشد و موفقیت استارتآپها و در نهایت پویایی بهتر اکوسیستم نوآوری میشوند؛ درست مانند نقش مولتیویتامین در بهبود عملکرد بدن. پیشتر هم اشاره شد، زیستبوم نوآوری ارکان اصلی مشخصی دارد و نمیتوان گفت کدام رکن مهمتر از دیگری است و بهنوعی وجود هرکدام برای ایستایی اکوسیستم حیاتی است. برای مثال اگر بازار وجود نداشته نباشد، هیچگاه نمیتوان زیستبوم نوآوری موفقی داشت یا اگر تیمهای استارتآپی نباشند، ماهیت زیستبوم نوآوری تقریبا از بین میرود. این زیستبوم، بازیگرانی حیاتی دارد که در صورت نبودشان، سیستم نوآوری هم محکوم به نابودی خواهد بود و در کنار آن، برخی مجموعهها هم نقش تکمیلکننده فرآیند توسعه را ایفا میکنند.