چرا صنعت خودرو با سرعت در سراشیبی میرود؟
امیرحسن کاکایی- عضو هیات علمی دانشگاه علم و صنعت
امروز بر همگان روشن است که صنعت خودرو کشور حال خوشی ندارد. شاید عدهای بگویند حال کل صنعت و اقتصاد خوب نیست. اما من میگویم حال صنعت خودرو، خیلی خرابتر از آن چیزی است که به نظر میرسد. نخستین و بدترین اتفاقی که در چند سال اخیر رخ داده، نه زیاندهی و به مرز ورشکستگی رسیدن دو خودروساز اصلی، بلکه این است که این دو بهعنوان نماد صنعت، منفورترین مجموعهها شدهاند. کافی است به اظهارنظرها توجه کنید. کسی نیست بتواند و به این صنعت ناسزا نگوید؛ از پلیس تا جوکرهای صداوسیما. هر که میخواهد از ناکارآمدی بگوید، مثالی از خودروسازی میزند. پراید هم نماد ابزار کشتار ملی شده است. فاجعه از این بدتر نیست که بهطور طبیعی اکثرا وقتی میشنوند کشتههای تعطیلات نوروز از جنگ اوکراین و غزه بیشتر است، خودبهخود ذهنشان میرود سمت خودروسازی و آنهم دو خودروساز اصلی و دو خودرو پراید و پژو. این یک فاجعه فرهنگی و اقتصادی است که هیچکدام از مسئولان به آن توجه نمیکنند و اتفاقا به آتش آن دامن میزنند و خبر ندارند که این آتش دامن آنها را هم خواهد گرفت.بعد از این مهم، رخداد زیرساختی که در صنعت خودرو رخ داده، خروج خودخواسته و ناخواسته نخبگان و باتجربههایی از این دو خودروسازی و پر کردن آن جای آنها با آدمهای عمدتا بیانگیزه و بعضا بیربط است. این فاجعه که از چند سال پیش زیرپوستی آغاز شد، در یکی دو سال گذشته اوج گرفت و در یک و دو سال آینده، به حداکثر خود خواهد رسید. نتایج این رویکرد تازه شروع شده و ادامه خواهد یافت.
از طرفی هم مسئولان کاری کردهاند که این دو خودروساز از نظر اقتصادی نیز ذلیل شوند. هر کاری مدیران این دو مجموعه انجام میدهند، در عمل نمیتواند جلوی سیاستهای تخریبی سیاستگذاران و قانونگذاران را بگیرد. بماند که با توجه به این همه مصائبی که گفتم، مدیران این مجموعهها هم بهسختی روزگار میگذرانند. چراکه حتی در خانواده خود هم باید پاسخگوی لعن و نفرین مردم باشند.اما چرا دولت دست از سر این دو خودروساز برنمیدارد و اصل ۴۴ را درباره آنها اجرا نمیکند؟ چرا شایعه شده که قرار است چینیها، این دو خودروسازی را بخرند؟ چرا سال گذشته عملا بازار را چینیها فتح کردند؟ چرا تولید داخل کاهش یافت و مونتاژکاران به این حد رشد کردند؟ چرا ارز به دو خودروساز به اندازه کافی و به موقع تخصیص داده نشد؟ اینها سوالاتی است که واقعا ذهن آدمیزاد به جاهای بد میبرد.در اینجا به سه بهانه که دولتیها جلوی خصوصیسازی و آزادسازی قیمتها را میگیرند، مختصرا اشاره میکنم؛ ترس، توهم و توقع. دولتیها دائما این ترس را به بالادستیها و مردم تزریق میکنند که اگر این شرکتها را خصوصی کنیم، همهچیز از دست دولت رها میشود و دولت نمیتواند پاسخگوی مشکلات مردم باشد. طوری حرف میزنند انگار الان پاسخگو هستند. آنها مردم را از آزادسازی قیمتها میترسانند به این بهانه که مردم بتوانند به قیمتهای عادلانه به خودرو دسترسی پیدا کنند. این در حالی است که تمام آمارها و اطلاعات نشان میدهد بیش از آنکه مصرفکنندگان واقعی از قیمتگذاری دستوری سود ببرند، دلالان سود میبرند و بازار دست آنهاست. از سوی دیگر، دولتیها توهم دارند که بهتر از مردم، کارآفرینان و بخش خصوصی میفهمند و میتوانند مشکلات را حل کنند. برخی از دولتیها که هماکنون باوجود تاکید رهبری بر خصوصیسازی و مشارکت مردم و باوجود حضور جدی بخش خصوصی در صنعت خودرو، با واگذاری سهام دولتی و مدیریت به بخش خصوصی مخالفند، ادعا میکنند ابتدا باید خودروسازیها را بازسازی کرد و سپس سهام را فروخت. این در حالی است که همین مسئولان دولتی بهویژه طی دو سال اخیر، این دو خودروساز را بیشازپیش تخریب کرده و کاری کردهاند که چینیها و دلالان بهراحتی در این صنعت و بازار جولان میدهند. پس به عبارتی آنها توهم توان بازسازی این صنعتی را دارند. یادآوری میکنم که خود من جزو کسانی بودم که زمانی این ایده را میدادم و مدعی بودم، اما با رصد عملکرد دولتیها و مجلسیها در همین شش سال اخیر، به لحاظ عملی قانع شدهام تا وقتی تصدیگری از حکمرانی جدا نشود، صنعت بهسرعت سقوط خود را ادامه میدهد و منابع کشور را میبلعد. در نهایت هم چینیها از راه میرسند یا صنعت را میبلعند یا با واردات و توسعه مونتاژکاری، جایگزین ایرانخودرو و سایپا میشوند. یادآوری میکنم که مشکل از افراد نیست، بلکه مشکل از مفاهیم و نحوه سیاستگذاریهاست که کلا مسیر اشتباهی را میرویم.
موضوع بعدی که نمیتوان از آن گذشت، توقع است. دولتیها و مجلسیها با در دست داشتن افسار دو این خودروساز، به مزایای بسیاری دسترسی دارند و توقعهای زیادی را از این طریق برآورده میکنند. هرچند هماکنون توان این دو خودروساز بهشدت کم شده و یواشیواش حتی توقعات کم هم برآورد نخواهد شد. حالا برعکس. وقتی میخواهند کار را به بخش خصوصی واگذار کنند، انواع شرط و شروط میگذارند تا توقعات خودشان را برآورده کنند. مامور بیمه و مالیات میخواهد مالیاتها و بیمههای عقب مانده را زودتر نقد کند. وکیل مجلس میخواهد تعداد شاغلان بالا برود و بهطور خاص هممحلیها استخدام شوند. دولتیها میخواهند سهمیههایشان و خدمات جنبیشان حفظ شود و مردم هم میخواهند فوری قیمتها پایین باید و کیفیت بالا برود. خلاصه هر آنچه طی این چهل سال رخ نداده را میخواهند با واگذاری به بخش خصوصی جبران کنند. پس کلا این مسیر قفل کرده است. تا کجا این وضعیت ادامه مییابد؟ واقعا نمیدانم. ولی حدسم این است که امسال آخر خط هستیم و باید تعیینتکلیف شود. بعید میدانم دیگر بتوانند با وامهای جدید، مشکلات این دو خودروساز را حل کنند. مردم هم کاملا خسته شدهاند. پس باید کاری کرد. به احتمال زیاد دولتیها راحتترین راه را انتخاب خواهند کرد: واگذاری دو خودروساز به چینیها و فرافکنی مشکلات فعلی به قبلیها و مدیریت و مالک جدید.