ترکیب سمی فرونشست با زلزله
حمید نظری-رئیس کرسی یونسکو در مخاطرات زمینشناختی
یکی از عوامل تشدیدکننده زلزله و آسیبهای آن فرونشست است. بهعبارت روشنتر، فرونشست در زمین باعث تخریب بیشتر مناطق زلزلهزده میشود. وقتی آبخوان از بین برود، زمین خالی میشود و فرونشست اتفاق میافتد؛ سدها یکی از دلایل اصلی این خالی شدنهاست و اگر قرار است زمینی با زلزله ریشتر بالا از بین برود، وقوع یک زمینلرزه کمریشتر هم آن منطقه را با تخریب همراه میکند. گفتنی است، ریشتر و شدت زمینلرزه،2 موضوع متفاوت هستند. زلزله ۷ ریشتری در همهجای دنیا ۷ ریشتر است، اما شدت زمینلرزه که موجب خرابی یک منطقه میشود، در همهجای دنیا یکسان نیست. برای مثال، ممکن است زلزلهای که در کالیفرنیا میآید، با همان ریشتر وقتی در ارمنستان رخ دهد، خرابی یکسانی نداشته باشد که به خاستگاه و شرایط کیفی خاک و ساختمانهای هر منطقه و کشور برمیگردد.زلزلهای که سال گذشته در ترکیه رخ داد، در لبه قاره بهوقوع پیوست. همانجایی که زمینشناسان به آن صفحه افریقا عربستان میگویند و زلزله خوی هم ناشی از جابهجایی گسل گیلاتو ـ سیه چشــمه ـ خوی است؛ گفتنی است، این گسل و گسل پایینتر آن که جوانه زاگرس نام دارد، آن هم در لبه قاره قرار دارد، در نتیجه از نظر من احتمال اینکه زمینلرزه خوی را در مجموع زمینلرزه ترکیه منظور کنیم، زیاد است. در واقع در اثر تکان یک صفحه یا یک گسل که زمینلرزه بزرگی هم داشت، خوی لرزید. در این شرایط، 2 حالت میتوانست اتفاق بیفتد؛ یکی آنکه، این جابهجایی بهسمت شهرهای مرند و تبریز یا پایینتر بهسمت مراغه و پیران شهر انتقال پیدا میکرد که در نهایت به گسل زیر مرز ترکیه منتقل شد.در نتیجه، در صورت وجود ارتباط ساختاری گسلها، وقتی انرژی یک گسل آزاد شود، میتوان گفت گسل مذکور مانند ماشه عمل میکند و گسلهای همجوار هم میلرزند و انرژی زیادی منتشر میشود. اطلاعات بهدستآمده از پسلرزههای یک شبیهزلزله اخیر ترکیه نشان میدهد که جهت این پسلرزهها بهسمت باختر است و راهی مناطق سوریه، لبنان، کرانه باختری شده است و در نهایت، اگر انرژی باقی بماند، به سرزمینهای اشغالی و صحرای سینا میرسد. اما این موضوع هیچگاه احتمال وقوع زلزله در غرب کشور و تهران را نفی نمیکند. متاسفانه ظرفیت وقوع یک زلزله مهیب در تبریز و تهران بهقدری بالا است که میتوان گفت هر شبی که مردم در شهر تبریز میخوابند، باید هراس زلزله داشته باشند که دلیل آن، گسل فعال شمال تبریز است.
پیشینه لرزهای این گسل نشان میدهد که این گسل ۷ میلیمتر در سال حرکت میکند و شواهد تاریخی زیادی وجود دارد که بگوییم تبریز باید منتظر یک زمینلرزه مهیب باشد. همچنین، گسترش بیوقفه شهر هم دلیل دیگری است که به زیاد شدن این احتمال دامن میزند. بهعبارتدیگر، تمامی شرایط برای وقوع یک زلزله ویرانگر فراهم است.
تهران شرایط بدتری دارد؛زیرا مطالعات نشان میدهد که فرقی نمیکند کدام گسل در این شهر فعال شود؛ مهم این است که در صورت فعالیت هر گسل، ویرانی بیسابقهای را تجربه خواهیم کرد. باتوجه به گسلهای پیرامون تهران، این شهر شرایط بسیار بحرانی دارد و آن زلزله مختوم خود را که در سرنوشتش نوشته شده است را تجربه خواهد کرد. تاکنون کارشناسان بهاندازه کافی بهتمامی دولتها در زمانهای گوناگون گوشزد کردهاند که متاسفانه با بیتفاوتی نابخشودنی مواجه شدهاند. عمق فاجعه بیتفاوتی مسئولان در انفعال سایت بینالمللی زمینلرزه وردآورد خود را نشان داد. سایت مطالعاتی در منطقه وردآورد راهاندازی شده بود که شهرت بینالمللی داشت و مقالات زیادی هم منتشر کرده بود، در نهایت سایت غارت شد و تعاونیهای مسکن سازمانهای مختلف حتی سازمان زمینشناسی روی همان خط گسلی ساختوساز کردند. متاسفانه این سایت با بیتوجهی از بین رفت و مکان سایت در اختیار سازمان دیگری گذاشته شد. در واقع این سایت مطالعاتی، ارزش تحقیقاتی زیادی داشت. یک مقایسه رایج غلطی هم وجود دارد که معمولا زلزلههای ژاپن را با زلزلههای بهوقوعپیوسته در ایران و کشورهای قارهای مقایسه میکنند. باید گفت زلزلههای ژاپن اقیانوسی است و میزان شدت زلزلههای اقیانوسی با زلزلههای قارهای که در کشورهای ایران، ترکیه، ارمنستان و ... رخ میدهد، قابلمقایسه نیست. زلزلههای قارهای، خرابی بیشتری دارند، در حالی که زلزلههای اقیانوسی بهدلیل ژرفای زیاد و فاصله از لبه خشکی، خرابی کمتری بهبار میآورند؛ در اصل، نباید با زلزلههای قارهای که ژرفای کمتری دارند، مقایسه شوند.