دسترسی آسان به درمان و مراقبت
لیلا ابراهیمی-کارشناس در زمینه سلامتشناختی دیجیتال
فناوریهای زیادی در دنیا برای ارتقای سلامت سالمندان وجود دارد و در ایران هم از فناوریهای بسیاری استفاده میشود. بهنظر آن چیزی که درحالحاضر و در شرایط فعلی میتواند بسیار یاریگر باشد، استفاده از فناوریهای سلامت دیجیتال است. چند سالی میشود که فناوریهای دیجیتال سلامت مغز برای بهبود توانبخشی افراد رو به رشد است و استفادههای فراوانی از آن میشود و در ایران هم برخی شرکتهای دانشبنیان ورود کردند؛ اما هنوز آنگونه که باید جا بیفتد، موردبهرهبرداری قرار نگرفته است و ظرفیتهای بسیاری در این زمینه وجود دارد.
باتوجه به اینکه در دوران همهگیری کرونا، بسترهای فعالیتهای مجازی در سطح وسیع فراهم شد، میتوان بسیاری از فعالیتهای مربوط به مراقبت از سالمندان را با استفاده از بسترهای سلامتشناختی دیجیتال بهصورت مجازی انجام داد، در واقع با بهرهگیری از این فرآیند میتوان در کنار مراقبت از سالمندان به روش سنتی، مراقبتهای ویژهتری هم به کار بست. این امکانات موجب دسترسی افراد به پزشک و خدماتدرمانی در جای جای کشور میشود، در واقع، افرادی که در شهرهای دورافتاده زندگی میکنند هم، میتوانند به پزشک متخصص در هر جای کشور دسترسی پیدا کنند. در اصل مجازی شدن، این امکان را به خانوادهها میدهد تا دقت ویژهتری در مراقبت از سالمندان داشته باشند. همانگونه که اشاره شد، باتوجه به اینکه در همهجای کشور پزشکان متخصص یافت نمیشوند، میتوان با بهرهگیری از فرآیند سلامت دیجیتال از هرکجای ایران به پزشکان دسترسی داشته باشیم. خوشبختانه جمعیت زیادی از کشور دسترسی به تلفنهای هوشمند دارند و میتوانند از فناوریهای سلامت دیجیتال استفاده کنند. بهعبارتروشنتر، شکاف طبقاتی موجود در جامعه نمیتواند تاثیر جدی بر عملکرد سلامت دیجیتال بگذارد و همه اقشار جامعه میتوانند از آن استفاده کنند و پراکندگی جغرافیایی تاثیری در دسترسی افراد به امکانات پزشکی و مراقبتی در بحث استفاده از سلامت دیجیتال نخواهد داشت.
سلامتشناختی را در چند حوزه میتوان مفید دانست. در اصل افراد در همه سنین میتوانند از رویکردهای آن بهره بگیرند. گفتنی است، از کودکی تا سالمندی میتوان با بهرهگیری از فرآیندهای سلامتشناختی دیجیتال به ارتقای توانمندی افراد پرداخت. در فاز نخست این فرآیند، جامعه هدف بزرگتر است و شامل طیف گستردهای از افراد میشود که از اختلال شناختی رنج نمیبرند و نیازمند مداخله شناختی نیستند. هدف از کاربرد فاز نخست این است که سرمایه شناختی افراد ارتقا یابد. برای کودکان زیر ۵ سال میتوان از طریق غنی کردن محیط اطراف آنها به ارتقای شناختی پرداخت. این گزاره بهمعنای آن نیست که برای ارتقای توانمندی شناختی باید کودکان را در کلاسهای متنوع ثبتنام کرد؛ اما هرچقدر بتوان از سالهای ابتدایی کودکان را درگیر کرد، میتوان مهارتهای شناختی آنان را افزایش داد. گفتنی است، در این سن، مغز در بهترین مرحله رشد قرار دارد و سیناپسهای بیشتری در حال اتصال است، بههمین دلیل مهارتهای شناختی رشد بیشتری مییابند. حال وقتی در سنین ابتدایی مهارتهای شناختی افراد ارتقا پیدا کند، آنها در سنین بالاتر از تواناییهای بیشتری برخوردار خواهند بود و متناسب با آن اتفاقات بهتری برای آنها پیش خواهد آمد. تحقیقات نشان داده است کودکانی که در سنین کم از ارتقای شناختی بالاتری برخوردار شدهاند، شغلهای بهتری یافته و درآمد بالاتری کسب کردهاند، همچنین روابط اجتماعی بهتری را تجربه میکنند و در کل، زندگی با کیفیت بالاتری خواهند داشت. فاز دوم سلامتشناختی دیجیتال مربوط به مرحله پیشگیری است که جامعه هدف کوچکتری را در بر میگیرد، اما باز هم افرادی را شامل میشود که نیاز به مداخلات توانشناختی ندارند. برای مثال، همه سالمندان دچار اختلال حافظه نمیشوند، اما روند کاهش مهارتهای شناختی در سالمندی وجود دارد و میتوانیم با اصول و روشهایی از بروز آنها پیشگیری کنیم و با یکسری از مداخلههای شناختی روند آلزایمر و دیگر آسیبهای دوران سالمندی را کاهش دهیم. مرحله بعدی این فرآیند مربوط به توانبخشی شناختی است که جامعه هدف آن افرادی هستند که بهطورمشخص دارای اختلالات شناختی هستند و بیشتر سالمندان و معلولان را در برمیگیرد. برای مثال، افرادی که دارای بیشفعالی یا اختلال در یادگیری هستند، حتی از اعتیاد رنج میبرند یا سالمندانی که مبتلا به آلزایمر هستند، باید از رویکرد سوم سلامتشناختی دیجیتال در بحث ارتقای سلامت خود بهره بگیرند. استفاده از فناوریهای سلامت دیجیتال میتواند کمکحال افراد در کاهش هزینه مراقبت و نگهداری هم برای خانوادهها و هم برای جامعه باشد. برای مثال، از سلامت دیجیتال مغز میتوان در افراد زیر ۵ سال در راستای پیشگیری از بروز برخی اختلالات یا آگاهی از اختلالات پنهان کودکان بهره گرفت، چراکه در بسیاری از این فناوریها و در روند برخی غربالگریها در سنین مختلف رشد، میتوان بروز اختلالات را پیشبینی کرد و هزینه زیادی برای خانوادهها ندارد. مزیت این فرآیند این است که اختلالات پنهان زودتر تشخیص داده میشود که در چنین شرایطی میتواند در آینده برای خانوادهها و جامعه سودمند باشد. برای مثال، این غربالگریها باعث میشود علائم آلزایمر یا اختلال حواس یا حتی در کودکان اختلال اوتیسم زودتر از از زمان بروز نشانهها مشخص شود.