-
نویسنده<!-- -->:<!-- --> <!-- -->حسین راغفر-کارشناس اقتصاد

غده سرطانی اقتصاد کشور

حسین راغفر-کارشناس اقتصاد

غده سرطانی اقتصاد کشور

بر کسی پوشیده نیست که بانک مرکزی در ایران استقلال لازم را ندارد و نمی‌تواند مستقل از دستورات حاکمیت عمل کند. به‌نظر می‌رسد نظام بانکی در ایران تبدیل به غده سرطانی کشور شده است؛ چراکه سهام بانک‌ها متعلق به نهادهایی است که قدرت و نفوذ آنها، کارکرد نظام بانکی را منحرف کرده است. به‌نظر بنده مهم‌ترین نشانه عدم استقلال بانک مرکزی این است که تعداد قابل‌توجهی از بانک‌ها زیر نظر نهادهای قدرت به کار خود ادامه می‌دهند، در حالی‌که بانک مرکزی به‌عنوان نهاد ناظر مالی، قدرت کافی برای کنترل و نظارت بر عملکرد این بانک‌ها را ندارد و در صورت وقوع تخلف ازسوی این بانک‌ها، بانک مرکزی نمی‌تواند با آنها برخورد کند؛ از این ‌رو باید انتظارات خود را از ساختار اقتصادی روشن کنیم. در شرایطی که نهادهای انحصارگر و پرقدرت در کشور وجود دارند و به فعالیت خود ادامه می‌دهند، سخن گفتن از استقلال بانک مرکزی بی‌معناست. بانک مرکزی در زمان استقلال باید سیاست‌هایی در زمینه تقویت پول ملی تدوین کند و این مهم اصلی‌ترین وظیفه بانک مرکزی است که باید به آن عمل کند و باید قدرت آن را داشته باشد. بانک مرکزی باید عوامل مخل این سیاست‌ها را کنترل و مهار کند، این در حالی است که وجود چنین بانک مرکزی دور از واقعیت‌های اقتصاد کشور ماست.انحصارهای موجود در اقتصاد کشور و تخریبی که ایجاد می‌کند بسیار هولناک است. علاوه بر این مسائل اصلی‌ترین عامل تورم بی‌انضباطی‌های مالی دولت است. منابع کم موجود در کشور به‌جای اینکه سهمیه‌بندی و برای زیرساخت‌ها هزینه شود، به اسم اقتصاد آزاد از کشور خارج و برای خرید مسکن و... صرف می‌شود.

بانک مرکزی در این شرایط چه اقدامی می‌تواند انجام بدهد؟ پس نباید انتظار بی‌اندازه از بانک مرکزی داشته باشیم. پرسش دیگری که همواره در زمینه وظایف بانک مرکزی مطرح می‌شود این است که آیا این بانک باید سیاست‌های کلی پولی و اقتصادی کشور را تعیین کند؟ مناقشات بسیاری در پاسخ به این پرسش مطرح شده است. اگر قرار است بانک مرکزی چنین اختیاری داشته باشد باید این نهاد سیاست‌های کلی اقتصادی را تعیین کند و در نظارت بر حسن اجرای آن نیز قدرت کافی داشته باشد؛ به بیانی دیگر سیاست‌های مالی و آنچه به حوزه‌های مالی کشور بازمی‌گردد، باید ازسوی بانک مرکزی تعیین شود و اجرای آن تحت نظارت این نهاد باشد. در شرایط کنونی چنین اقتداری به بانک مرکزی ایران داده نمی‌شود و اگر هم داده می‌شد، این پرسش مطرح است که آیا سیاست‌های پولی به‌تنهایی می‌تواند ثبات اقتصادی را تضمین کند؟ که به‌نظر بنده پاسخ این پرسش روشن است و این مهم امکان‌پذیر نیست و سیاست‌های دیگر نیز در این زمینه لازم است.بانک مرکزی باید سیاستی را در پیش بگیرد که امکان مهار بانک‌های وابسته را داشته باشد. بانک‌های متخلف بیش از ۲ دهه است که در حال فعالیت هستند، اما بانک مرکزی نتوانست فعالیت آنها را متوقف کند.مسئله دیگری که بر اقتصاد و معیشت مردم تاثیر می‌گذارد، اصلاح نظام مالیاتی است. دولت باید با اخذ مالیات عادلانه منابع مالی خود را تامین کند، نه با فروش دارایی‌ها و اموال. اگر چنین اتفاقی رخ دهد، باتوجه به محدودیت‌های ارزی، یک نظام سهمیه‌بندی برای کالاهای اساسی ایجاد می‌شود که هدف آن خلق شغل و فعال کردن بخش تولید در اقتصاد کشور است. اشتغال ارزش افزوده خلق می‌کند، اما اقتصاد ایران نازاست و چیزی در آن تولید نمی‌شود؛ بنابراین ارزش افزوده ندارد و آنچه مسلم است منابع موجود مصرف می‌شوند. پیامدهای تداوم این شرایط برای اقتصاد، غیرقابل‌پیش‌بینی و گسترده خواهد بود.

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*

آخرین اخبار

پربازدیدترین