-
نویسنده<!-- -->:<!-- --> <!-- -->امیرحسن کاکایی

تورم نیروی انسانی در صنعت خودرو؟!

امیرحسن کاکایی-عضو هیات علمی دانشگاه علم و صنعت

تورم نیروی انسانی در صنعت خودرو؟!

امیرحسن کاکایی-عضو هیات علمی دانشگاه علم و صنعت

چندین سال است که برخی ‌ ها برای اینکه صنعت خودرو کشور را زیر سوال ببرند، از تورم نیروی انسانی در این صنعت می ‌ گویند و جایی مانند ایران ‌ خودرو و سایپا را با خودروسازانی مانند هیوندای و تویوتا مقایسه می ‌ کنند. سال ‌ هاست از نزدیک با خودروسازان کار می ‌ کنم و باید تاکید کنم هیچ آمار دقیقی از بهره ‌ وری خطوط تولید و فرآیندها در این صنعت وجود ندارد. البته آمارسازی زیاد است، اما آمار قابل ‌ استناد با درجه بالای قابلیت اطمینان وجود ندارد. هر چه هست، یک ‌ سری اندازه ‌ گیری سطحی و نادقیق است که وقتی وارد آن می ‌ شوید، متوجه خواهید شد عملا جزئیات رعایت نشده و در نتیجه اصولا نمی ‌ تواند مبنای تصمیم ‌ گیری ‌ های درست قرار گیرد. البته دوستان متخصص من می ‌ گویند درست است که این آمار دقیق نیست، اما می ‌ توان براساس روندهای ماهانه یا سالانه آن، اظهارنظرهای دقیقی انجام داد، با این حال شخصا اعتقاد دارم این ‌ گونه نیست. الان چند مورد را مثال می ‌ زنم تا متوجه شوید، چه اتفاقی می ‌ افتد. همین آمار نیروی انسانی. در جایی مانند ایران ‌ خودرو، موتورسازی داخل ایران ‌ خودرو است و در جایی مانند سایپا در داخل شرکت مگاموتور. مثال بعدی درباره میزان اتوماسیون است. به ‌ عنوان مثال، برخی خطوط رنگ از فناوری ‌ های کاملا رباتیک استفاده می ‌ کنند. آیا تعداد نفرات این خطوط با خطوط قدیمی کارگرمبنا، قابل ‌ قیاس است؟ مثال بعدی درباره زمان کارکرد است. مبنای محاسبه زمان کارکرد چیست؟ تعطیلات چگونه است؟ آیا از نظر کیفیت، کارگر ماهر با ساده یکی است؟ اصولا این همه مهندس و دکتر در شرکت ‌ هایی مانند ایران ‌ خودرو و سایپا چه ‌ کار می ‌ کنند؟ آیا کاری انجام می ‌ دهند که یک مهندس باید انجام دهد یا یک تکنیسین هم کافی است؟ کدام نیروها، نیروهای تولیدی به ‌ شمار می ‌ روند و کدام نیروها، پشتیبانی؟ اینها که عرض کردم تنها بخشی از ابهامات بود. در بسیاری از آمارها، عملا بیشتر اندازه ‌ گیری ‌ ها هم دقت لازم را ندارند. اما اصولا مگر اینها مهم است؟ اصلا فرض کنیم تورم نیروی انسانی داریم. آیا یک کارگر ایرانی با یک کارگر ژاپنی یک میزان حقوق می ‌ گیرند که قرار است مقایسه شوند؟ خیلی واضح است که وقتی یک نفر حقوقش یک ‌ دهم دیگری است، حتما کارآیی آن خیلی پایین ‌ تر است و اصولا قیاس در کل یک صنعت با مقیاس تعداد نفرات، قابل ‌ اتکا نیست.یک ماجرای جالب برای ‌ تان تعریف کنم تا ببینید اصولا بسیاری از این مقایسه ‌ ها و الگوبرداری ‌ ها در کشور ما جواب نمی ‌ دهد و در نهایت نه ‌ تنها آمار مغشوش می ‌ شود، بلکه تمامی برنامه ‌ ها با چالش جدی روبه ‌ رو می ‌ شوند. در دهه ۷۰ یک روش برای کاهش هزینه ‌ ها و افزایش بهره ‌ وری پیاده شد؛ به ‌ نام برون ‌ سپاری. بدون ورود به جزئیات باید عرض کنم در میانه ‌ های دهه ۸۰ مدیران به این نتیجه رسیدند که بهره ‌ وری کاهش پیدا کرده و هزینه ‌ ها افزایش، چراکه بیشتر شرکت ‌ های پیمانکار عملا حقوق کارگر را ضایع می ‌ کردند و در نتیجه هم هزینه ‌ های شرکت مادر بالا می ‌ رفت و هم خروجی ‌ ها پایین می ‌ آمد. در نهایت در دهه ۹۰ یک دنده معکوس بدجور کشیده شد و در ایران ‌ خودرو و سایپا بسیاری از این کارگران به داخل شرکت مادر برده شدند، بدون اینکه احراز صلاحیت شده باشند؛ به ‌ عبارتی دوباره یک تورم نیروی انسانی غیرماهر در این دو شرکت رقم خورد. شبیه همین موضوع درباره روشی به ‌ نام آکورد هم بود که اصولا بهره ‌ وری را بالا نبرد. از این مثال ‌ ها تا دل ‌ تان بخواهد در صنعت خودرو ما زیاد است.

متاسفانه مشکل بزرگ ما در این صنعت برای یک تصمیم ‌ گیری خوب و درست، کمبود اطلاعات دقیق و البته متخصصانی است که با تسلط کامل این اطلاعات را تحلیل کنند و بعد از آن کمبود مدیر تحلیلگر تصمیم ‌ گیر. به ‌ عنوان مثال دیگر در این زمینه، یک سوال اساسی را مطرح کنم: آیا دو خودروساز اصلی ما خودرو را گران درمی ‌ آورند یا خودرو در ایران گران تمام می ‌ شود؟ اصلا یک سوال پایه ‌ ای ‌ تر: آیا خودرو دو خودروساز گران است؟ برای درک بهتر مطلب یک خودرو مانند پژو پارس را در نظر بگیرید. حالا که این خودرو ۴۲ درصد نسبت به سال گذشته گران ‌ تر شده، ۲۷۲ میلیون تومان دست مشتری خودروساز می ‌ رسد. اگر دلار را ۲۸.۵هزار تومان در نظر بگیریم، این عدد می ‌ شود ۹۵۴۰ دلار، اما اگر دلار را ۳۷ هزار تومان در نظر بگیریم، می ‌ شود ۷۳۵۰ دلار و اگر دلار را ۵۲ هزار تومان در نظر بگیریم این عدد ۵۲۳۰ دلار می ‌ شود. اما از آن ‌ طرف قیمت همین خودرو در بازار ۷۶۰ میلیون است که برمبنای دلار رسمی، یعنی ۲۶۶۷۰ دلار است. همین اختلافات به ‌ ظاهر کوچک، مسئولان را گیج می ‌ کند و مردم را کلافه. نتیجه می ‌ شود اینکه می ‌ بینیم. بخواهم یک جمع ‌ بندی داشته باشم، مشکل اینجاست که نمی ‌ دانیم آیا نیروی انسانی ما نسبت به ابعاد صنعت ‌ مان زیاد است یا کم. البته اگر به ساختار صنعت نگاهی بیندازیم و تعداد زیاد کارخانه ‌ های کوچک و بزرگ خودروسازی در کشور را مشاهده کنیم یا در خطوط تولید راه برویم یا سری به مراکز اداری شرکت ‌ ها بزنیم، متوجه می ‌ شویم بسیاری، کار را درست ‌ وحسابی انجام نمی ‌ دهند. اما سوال بعدی این است که آیا می ‌ توان این تعداد را کم کرد؟ چرا این تورم نیروی ناکارآمد در صنعت شکل گرفته است؟ چرا اینقدر فشار کاری روی افراد کارآمد زیاد است؟ واقعیت این است که متاسفانه صنعت خودرو در کشور ما دارای ساختاری معیوب است و مسئولان مملکت آن را به ‌ عنوان ابزار اشتغالزایی و ابزار توزیع رانت می ‌ بینند؛ بنابراین همان ‌ طور که مشاهده می ‌ کنید، نه ‌ تنها با نیروی انسانی متورم ‌ شده در صنعت خودرو روبه ‌ رو هستیم، بلکه تعدد شرکت خودروسازی و قطعه ‌ سازی داریم.جالب ‌ تر اینکه غیر از ۳۳ خودروساز رسمی عضو انجمن خودروسازان، بیش از ۱۰۰ شرکت دارای پروانه بهره ‌ برداری یا مجوز ساخت داریم. به ‌ قول دکتر مومنی «باید توضیح داده شود چرا در یک کشور به ‌ شدت وابسته از نظر فناوری باید ۱۱۱ واحد تولید خودرو، اعم از واحدهای دارای پروانه بهره ‌ برداری فعال و واحدهای در دست اجرا داشته باشیم؟» ما حتی یک شرکت خودروساز در سطح بین ‌ المللی که برندش در بخش مهمی از جهان معروف و دارای طرفدار باشد، نداریم. سوال جالب ‌ تر این است که مگر این خودروسازی که اینقدر با چالش روبه ‌ رو است، چه دارد که برخی سرمایه ‌ داران بزرگ مانند گروه زر، شیرین عسل و انتخاب داعیه ورود به آن را دارند؟ هر چه هست مطمئن هستیم این وضعیت مطلوب نیست و باید فکری برای اصلاح آن کرد.

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*

آخرین اخبار

پربازدیدترین