-
نویسنده<!-- -->:<!-- --> <!-- -->محسن کوهکن

فرهنگ کاری باید متحول شود

محسن کوهکن-نماینده ادوار مجلس

فرهنگ کاری باید متحول شود

وقتی قرار است به ‌ سوی اصلاح ساختار اقتصرکت کنیم، نخستین اتفاقی که باید بیفتد، این است؛ کلیه افرادی که در بخش تولید فعالیت می ‌ کنند، که معدن هم جزئی از آن است، باید تحولی در نوع نگاه و برخوردشان ایجاد کنند. اگر این اتفاق رخ ندهد، هم واحد تولیدی و هم کلیه افرادی که به آن وابسته هستند، آسیب می ‌ بینند. اگر من کارگر معدن بودم، منافع خود را در این می ‌ دیدم که کارفرما من را چشم ‌ وچراغ خود بداند و باور داشته باشد که اگر بخواهد تولیدش از نظر کمی و کیفی افزایش و ارتقا پیدا کند، باید کارگر را شریک خود بداند. متاسفانه آنهایی که خودشان راه تعامل درست و سازنده و تامین منافع کارگر و کارفرما را طی کرده ‌ اند، وقتی برای ما نسخه می ‌ پیچند، می ‌ گویند کارگرها باید سندیکای مستقل داشته باشند و به منافع خود فکر کنند؛ کارفرماها هم به همین ترتیب.

در حال ‌ حاضر ما برای کار یک قانون مستقل می ‌ نویسیم، یک قانون برای کارگر و قانون دیگری برای کارفرما؛ در حالی ‌ که به این نکته توجه نداریم که چراغ کارگاه باید روشن باشد و همه کار کنند و هرکس به ‌ اندازه تلاش و دسترنج خود سهم ببرد.در فرهنگ کاری کشور، به ‌ محض اینکه سود کم شد و واحد تولیدی به ‌ سوی زیان ‌ آوری حرکت کرد، بلافاصله استراتژی تعدیل نیروی انسانی مطرح می ‌ شود یا کاهش حقوق و دستمزد آنها را در پیش می ‌ گیریم و سعی می ‌ کنیم از این طریق هزینه ‌ ها را کاهش دهیم. در حالی ‌ که در دیگر نقاط دنیا این اقدام در مرحله آخر قرار دارد. کارفرمای ما به این موضوع توجه ندارد که نیروی انسانی کارآمد اگر با خلاقیت مدیر با استفاده از روش ‌ های نوین و راهکارهای شرکت ‌ های دانش ‌ بنیان گام بردارد و به سمت ‌ وسوی ارتقای کیفیت و کاهش هزینه ‌ های غیرضروری پیش برود، ناچار نخواهد شد که کارکنان خود را از دست بدهد، زیرا نیروی انسانی چشم ‌ وچراغ یک مجموعه تولیدی و صنعتی است. باید کارفرمای ما نگاه عقب ‌ افتاده و شیوه دهه ‌ های گذشته را در مدیریت بنگاه اقتصادی کنار بگذارد. به ‌ عنوان ‌ مثال، دیگر پذیرفته ‌ شده نیست که معدنداری به بهانه افزایش هزینه، در بخش حقوق دولتی، فشار را به بخش کارگری منتقل کند. من ۸سال عضو اتاق بازرگانی بودم و کاملا با این رویه آشنا هستم. به ‌ محض ‌ اینکه، کوچک ‌ ترین اتفاقی می ‌ افتد یا تغییر قیمتی ایجاد می ‌ شود، کارفرمایان دور هم جمع و خواهان معافیت یا بخشودگی مالیات می ‌ شوند یا درخواست می ‌ کنند خدمات شرکت ‌ های دولتی رایگان شود و... اما به ‌ این ‌ ترتیب اصلا نمی ‌ شود کشور را اداره کرد. کسی که توانمند است و مدعی است که وارد حوزه تولید شده، باید با محاسبه همه هزینه ‌ ها، از نرخ مواد اولیه گرفته تا دستمزد کارگران و پرسنل، با تدبیر، برنامه ‌ ریزی و مدیریت؛ افزایش هزینه را پوشش دهد، اما اگر اتفاقی خارج از اراده او رخ دهد، انتظار دارد که دولت ورود کند و تصمیمات مقطعی بگیرد تا آن بخش از تولید به روال عادی برگردد.

اگر عرصه فعالیت آزاد باشد، دیگر نورچشمی ‌ ها یا سفارش ‌ شده ‌ ها با زیرمیزی و چرب کردن سبیل دیگران، جایی در میدان رقابت پیدا نخواهند کرد. در دنیایی که قرار است، آزاد بخریم و آزاد بفروشیم و با دیگران رقابت کنیم، کسی که زیر بغلش را گرفته ‌ اند، نمی ‌ تواند حرکت کند.اگر بر اثر اتفاقی غیرمترقبه، هزینه ‌ های سراسری چندبرابر شود، برای اینکه شوک نرخ در بازار رخ ندهد، دولت می ‌ تواند به ‌ صورت مقطعی برای کنترل آن قدم پیش گذارد و اقدامات حمایتی انجام دهد که این اقدامات کاملا بجا و ضروری است و همه دولت ‌ ها چنین اقداماتی انجام می ‌ دهند، اما اینکه تولیدکننده همچنان چشمش به این باشد که هزینه ‌ هایش ثابت بماند و تغییر نکند، تا نرخ تمام ‌ شده ‌ اش افزایش نیابد، اصلا شدنی نیست. در نهایت باید گفت ای ‌ کاش تشخیص منافع مشترک از هر دوسو اعمال می ‌ شد. کارفرما نباید دنبال این باشد که با دسترنج کارگر یک ‌ شبه ره صدساله را طی کند و باید بداند که صحت و سلامت کار و افزایش درآمد و در گروه رضایت قلبی کارگر است. بالاترین اشتباه در شرایط سخت اقتصادی این است که تعدیل نیرو انجام شود یا دستمزد و حقوق کارگر کاهش یابد، زیرا بدون شک کارفرما هم آسیب خواهد دید و باید به این آگاهی برسیم که در شرایط سخت اقتصادی تنها تفاهم فکری و درک مشترک کارگر و کارفرما راهگشا است.

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*