دو کلام بیپرده با آقای مسئول متهم خودی است
فاطمه امیراحمدی-روزنامهنگار
انتهای فروشگاه، پشت دیوارهای ایجاد شده از اقلام خوراکی و بهداشتی، یخچال بزرگی قرار دارد که انواع لبنیات و مواد غذایی در آن خودنمایی می کنند. تا پایان کار فروشگاه زمانی باقی نمانده؛ محیط به نسبت خلوت است و راهروهای ایجاد شده از انبوهی کالاهای اساسی و بهداشتی، خالی از هر موجودی است. فروشنده ناچار در نبود همکاران، هم باید پاسخ مشتریان را بدهد و هم مبلغ اقلام خریداری شده را محاسبه و دریافت می کند. بله، انبوه کالا، پز این روزهای برخی دولتمردان برای تاکید بر تامین بازار است. اما یک درز کوچک پراز خالی در سیاستگذاری ها فراموش شده و آن اینکه مصرف کننده با وجود هزینه های سرسام آور جاری نظیر مسکن، آموزش، درمان و... چقدر توان خرید نیازمندی اولیه را دارد؟با گذر این سوالات در ذهن، راهروها را یک به یک با هدف رسیدن به یخچال طی می کنی. شاید اگر برای کمتر از یک ثانیه تعلل می کردی دستی که قوطی کوچک پنیر را تا جیب هدایت کرده بود کارش تمام شده بود و بیرون می آمد. شهروند میانسالی است.
امیدوار است، ندیده باشی. حافظه تاریخی شروع به کار می کند. یک قوطی پنیر در برابر اختلاس 3 هزار میلیارد تومانی البته که قابل دیدن نیست؛ عددهای درشت و درشت تری که حتی برای مردم قابل خواندن نیستند.کنجکاوتر تحلیل رفتار کنیم؛ چند درصد این دست های لرزانی که کالای اساسی را در جیب فرو می برند تا احتمالا حیات فرزند یا فرزندانی را تضمین کنند مربوط به روش اداره کشور و اقتصاد از سوی شماست آقای مسئول؟ سیاستگذاری های پرطمطراق راهبردی و استراتژی شما چقدر می تواند دستبردهای افراد کت وشلوار اتوکشیده را به نفع رفاه عمومی تمام کند؟ چقدر سیاست گذاری پرطمطراق بین المللی شما، اعتماد ملی را تضمین می کند؟ هیچ گاه به بازخورد عمومی سیاست گذاری ها، توجه کرده اید؛ توجه نه با خودروهای شخصی و سازمانی، توجه از جنس گاهی تردد در کنار مردم همچون شهروند عادی؛ البته جسارتی به معنای تابوشکنی حکمرانی با انبوهی همراه می خواهد. گناه دستی که پنیر را در جیب لباسی فرو می برد حکایت از برودت هوا، در خانوارهایی است که به سیاست گذاری و حکمرانی شما بستگی دارد. هنگامی که شهروندی دقیقه ها زمان تصمیم گیری برای خرید کنسرو ماهی تخفیف خورده 20 هزار تومانی زمان صرف می کند و در نهایت آن را برای دیگری در قفسه می گذارد؛ ببیننده را مجبور به فکر می کند؛ فکر به سیاست های شما؛ به دیدارها و گردهمایی هایی که جملات آن مدت هاست تکراری شده اند اما خروجی آن آفریدن داستانک هایی است که مرثیه تغییر مولفه های اخلاقی و فرهنگی را در جامعه ایرانی نشانه گرفته اند.می نویسم تا روزگار را نقاشی کنم