کو گوش شنوا؟
کورش شعبانی_رئیس کمیته اکتشاف خانه معدن ایران
برای من بهعنوان یک فعال معدنی بخش خصوصی بسیار عجیب و شگفتآور است که این همه درباره موضوعات و مطالب کارشناسی معدن صحبت میشود و یادداشتها، گزارشها و مقالات مختلفی تهیه و منتشر میشود، اما اصلا بهچشم نمیآید، هیچ اتفاقی نمیافتد و هیچکسی پاسخگو نیست. بهعبارت دیگر، گاهی از خود میپرسم گوش شنوایی هست؟
بهعنوان مثال در یک ماه اخیر من بهشخصه ۵ یا ۶ مطلب درباره موضوعات مختلف معدنکاری- اعم از بحث اکتشاف و مشکلات آن، ماشینآلات و فرسودگی آنها، توجه به ذخایر هماتیت، معدنکاری فراسرزمینی و امثال آن - داشتهام اما تا بهحال حتی یک نفر پیدا نشده است که واکنشی نسبت به این گفتهها نشان دهد یا آنها را نقد کند و بگوید که از اساس نادرست و غیرکارشناسی بوده است.
سوال روشن، شفاف و بدون تعارف من این است که آیا کسی نظرات و یادداشتهای ما را میخواند؟ و اگر خوانده میشود برای کسی اهمیتی دارد؟ شاید من جایی ادعای کذبی مطرح کرده باشم، آیا نباید کسی به آن واکنش نشان دهد؟ من که تا بهحال نشنیدهام که جایی، یک نفر پیدا شده باشد و در رد یا قبول این نظرات و گفتهها جملهای گفته باشد.
مسئله اینجا است که اگر کارشناسان در حوزه تخصصی خود توان و دانش لازم را دارند، چرا کسی به نظرات و پیشنهادات آنها توجهی نمیکند؟ اگر هم ندارند، پس دلیل گفتن و بازگفتن مسائل و مشکلات چیست؟
بهعنوان مثال بارها گفته شده است که اکتشاف باید در کشور جدیتر گرفته شود یا بهطورمشخص پیشنهاد ارائه طرح توسعه و اکتشاف ذخایر هماتیت ایران مطرح شده است تا کمک کند که صنعتگران ما دیگر نگران تامین خوراک صنایع خود نباشند.
هرچند میدانیم کشور ما برای چند سال آینده ذخایر اثباتشده مگنتیت دارد، اما در کنار آن از ذخایر هماتیت هم برخوردار است که موردتوجه قرار نمیگیرد. شاید میزان ذخایر اثباتشده هماتیت بهاندازه مگنتیت نباشد، اما حجم قابلتوجهی دارد. با این حال، چون استخراج از سنگ هماتیت اندکی هزینهبرتر است و شرایط فنی خاص خود را میطلبد، فولادسازان اقبال چندانی به آن نشان نمیدهند.
همواره فعالیتهای اکتشافی در کشور جریان داشته و دارد، اما نمیتوان ادعا کرد که بهاندازه کافی، هم در سطح و هم در عمق، عملیات اکتشافی انجام میدهیم.
اگر برای اکتشاف و فرآوری سنگآهن هماتیتی بهمنظور استفاده در صنایع فولاد حمایت ویژهای در نظر گرفته شود، ذخایر ما را به چندین برابر میزان موجود میرساند و با ورود آنها به چرخه تولید، دیگر نگران کمبود ماده اولیه برای صنعت فولاد نخواهیم بود. با این شرایط، دیگر نباید بهدنبال معدنکاری فراسرزمینی و تامین مواد معدنی موردنیاز از خارج باشیم، زیرا این کار بهعقیده من نوعی فرار به جلو و هدر دادن منابع خواهد بود. علاوه بر این، دیگر کسی نمیتواند ادعا کند که سرمایهگذاری فراسرزمینی بهدلیل کمبود منابع است، زیرا ما هنوز اکتشافات عمقی کافی انجام ندادهایم وکارهای زیادی داریم که همچنان روی زمین مانده است. در واقع صورت مسئله در حال حاضر این است که از یکسو نیاز صنایع داخلی به مواد اولیه مقدار مشخصی است و باید اکتشافات متناسب با آن انجام شود،اما این 2 متغیر متناسب با هم نیستند و از سوی دیگر ذخایر عمیق میشوند اما اکتشافات متناسب با آن به عمق کشیده نمیشود. این شرایط شاید در کوتاهمدت آسیب چندانی ایجاد نکند، اما در میانمدت و بلندمدت ما را به کمبود مواد اولیه دچار میکند. بخش خصوصی بسیار علاقهمند به انجام فعالیتهای اکتشافی است. شاهد مدعی هم این است که در مزایدههایی که برگزار میشود، همواره دهها هزار نفر شرکت میکنند که این نشان از علاقهمندی آنها دارد، اما این شور و اشتیاق باید ساماندهی و مدیریت شود.
در حال حاضر شرایط بهگونهای نیست که بخش خصوصی بهتنهایی بتواند از نظر فنی و تخصصی این فعالیت را مدیریت کند. باید مسائل بیشمار بزرگ و کوچک و حاشیهای حل شود تا بتوان عملیات اکتشافی درستی انجام داد، بنابراین لازم است تا دولت پا پیش بگذارد تا با استفاده از توان و جایگاه خود، زیرساختها و امکانات لازم را مهیا کند و مشکلات را از پیشپای اکتشافگران بردارد تا بخش خصوصی هم با حداکثر توان خود وارد میدان شود.