خطر بزرگ در کمین صنعت خودرو
امیرحسن کاکایی-عضو هیات علمی دانشگاه علم و صنعت
این روزها شاهد هجمههای همهجانبه به صنعت خودرو هستیم. رهبر معظم انقلاب، حدود دو هفته پیش از صنعت خودرو در کنار برخی دیگر از صنایع از جمله لوازمخانگی گلایه و با مردم همراهی کردند و به مسئولان هشدار دادند اما متاسفانه مسئولان طبق معمول شروع کردند به زدن حرفهای تکراری.
واقعا مشکل کجاست؟ قبل از هر چیز لازم است اشاره کنم رهبر معظم انقلاب به این موضوع هم تاکید کردند که حمایت از صنعت مثلا لوازمخانگی نباید منجربه افزایش قیمتها شود. اما چرا با وجود حمایتها، این اتفاق رخ داده است؟ چرا صنعت خودرو مورد هجمه بیشتری نسبت به لوازمخانگی است؟ در این چند سال، فشار قیمتگذاری دستوری روی صنعت لوازمخانگی نبوده؛ بنابراین از فرصت تحریمها و ممنوعیت واردات لوازمخانگی حداکثر استفاده شد و این صنعت توانست رشد چشمگیری داشته باشد و امروز بازار از لوازمخانگی ایرانی متنوع و باکیفیت پر شده است. اما در صنعت خودرو، دو اتفاق همزمان دیگر هم رخ داد: نخست قیمتگذاری دستوری و دیگری، تحریم این صنعت بود که پیامدهای بسیاری بههمراه داشت. تفاوت دیگر صنعت خودرو و لوازم خانگی کشور در این است که خودروساز ایرانی، موتور احتراق و بسیاری از موتورهای الکتریکی محصولاتش را در داخل کشور میسازد، در حالیکه تولیدکننده لوازمخانگی، کمپرسور و موتورهای موزدنیاز این صنعت را وارد میکنند. بهعبارتی فناوری اصلی صنعت لوازمخانگی از خارج وارد میشود. در همین ۴ سال تحریمها، دو خودروساز تمام توان خود را
بهکار گرفتند و حتی بردهای الکترونیکی موردنیازشان را داخلیسازی کردند و امروز بهجرأت میتوان گفت مهمترین برد الکترونیکی خودرو، یعنی ECU را در ایران میسازیم. البته هنوز در رسیدن به تیراژ و امکان انجام طراحیهای اصیل ضعف داریم. متاسفانه این تفاوتها از سوی مردم و مسئولان دیده نمیشود. از تفاوت فنی و جزییات تولید دو صنعت لوازمخانگی و خودرو میگذریم. حال این پرسش مطرح میشود که چرا قیمتها بالاست؟ وقتی مشکلی منحصربه یک صنعت خاص نمیشود، باید دلیل را در جای دیگری یعنی خارج از آن صنعت دنبال کرد. بارها اعلام کردهام در ساختارهای مهمی همچون اقتصاد و کارآفرینی، مشکل اصلی قوانین است که بهجا مانده از پیش از انقلاب و اصولا مشوق دلالی است. حتی بهجرأت میتوانم بگویم که دلالها و سفتهبازان بیش از بازرگانان متعهد در اقتصاد کشور سود میبرند. البته باید از نظر لغوی بین دلال و سفتهباز و بازرگان تفکیک قائل شد. از نظر من، دلال و سفتهباز کسی است که فقط به سود معامله و افزایش پول و سرمایه خود در کوتاهمدت و استفاده از فرصتهای بازار فکر میکند اما یک بازرگان و کاسب که ما او را حبیب خدا
میدانیم، کسی است که علاوهبر اینکه دنبال سود است، برای نام خودش در نظر مشتری اعتبار قائل است و شرافت را در گرو رضایت واقعی مشتری میداند. بهعنوان مثال، برای یک بازرگان مهم است که چای خوب را به نرخ مناسب به مشتری بفروشد و حاضر نیست چای نامرغوب را به نرخ چای خوب بهفروش برساند. نمونه دیگر، سفتهبازانی هستند که نتیجه رفتارشان را در سال ۹۸ و ۹۹ و بلایی که سر مردم در بورس آوردند، دیدیم. برای یک سفتهباز، مهم نیست سهامی که میخرد یا میفروشد، واقعا چقدر میارزد. برای او مهم این است که از خرید یا فروش چقدر سود میکند. برخی این موضوع را فقط یک بحث فرهنگی میدانند و تصور میکنند با شعاردادن میتوانند جلوی این حرکتهای صرفا سودجویانه را بگیرند. اما واقعیت این است، آنچه دلالان را در بلندمدت به این سمت سوق داده، فقط فرهنگی نبوده است. امروز افراد زیادی فقط دنبال دلالی هستند و کمتر کسی به کار اصلی خود میپردازد. امروز کمتر کسی به کارآفرینان احترام میگذارد. قطعا کسی که یک بنز SL۵۰۰ سوار میشود و کت و شلوار ۱۰۰ میلیون تومانی میپوشد، از رفیق کارآفرین من که سالهاست خود را وقت نوآوری و ارائه محصولات صنعتی باکیفیت کرده
اما تندر ۹۰ قدیمی سوار میشود، بیشتر مورد احترام قرار میگیرد. امروز کسی که به بانکها بیشتر بدهکار است، نسبت به آن که با کمترین هزینه کارآفرینی میکند، مورد احترام بیشتری است. این موضوع نهتنها درباره صنعت و کشاورزی، بلکه در بخش مسکن هم صدق میکند. کسانی که دلالی میکنند از کسانی که بسازبفروش هستند، راحتتر سود میکنند و بعضا ثروتمندتر هستند. چرا دو خودروسازی که تمام تلاش خود را برای داخلیسازی بهکار گرفتند و با وجود تمام تحریمهای خارجی و داخلی توانستند با این حجم از زیان، تولید را در حد قابلقبولی حفظ کنند و در عمل مفهوم اقتصاد مقاومتی را در این فضای کسبوکار دلالی، بهمنصه ظهور برسانند، مورد لعن قرار میدهیم؟ در حالیکه چندین خودروساز بخش خصوصی در همین مدت خیلی راحت از انجام مسئولیتهای خود در قبال جامعه، شانه خالی کردند و امروز هم که دوباره و بهتدریج وارد چرخه تولید میشوند، بهعنوان ناجیان بازار تلقی میشوند. چرا همه چشم امیدشان به واردات است؟ متاسفانه فضای کشور به سمتی رفته که عنقریب شاهد شکسته شدن آخرین سنگرهای اقتصاد مقاومتی در صنعت خودرو خواهیم بود و نهتنها واردات خودرو
بهطور همهجانبه بهنام مونتاژ داخل، آغاز خواهد شد، بلکه سیل واردات قطعات، تمام سرمایهگذاران کارآفرین ریسکپذیری که در این مدت تلاش کردند را به سختی در هم خواهد کوبید و اتفاقی رخ خواهد داد که اواسط دهه ۸۰ شاهد آن بودیم و دیگر جز پوستهای از این صنعت باقی نخواهد ماند.ای کاش، قانونگذاران و سیاستگذاران بهجای این همه نمایش و برنامههای تکراری برای دیگران، کمی هم وقت میگذاشتند و قوانین را در کنار سیاستهای اشتباه خود موردبازنگری قرار میدادند تا شاید بتوانیم همچنان سنگرهای خود را در مقابل وابستگی جهانی، حفظ و تناقضات حمایت از داخلیسازی را برطرف کنیم و بر مشکلات و فائق بیاییم.