سال خارجی هم گذشت
ناصر بزرگمهر- مدیرمسئول
پروانه به خرس گفت: دوستت دارم.
خرس گفت: الان میخواهم بخوابم، باشه بیدار شدم حرف میزنیم.
خرس به خواب زمستانی رفت و هیچ وقت نفهمید که عمر پروانه فقط ۳ روز است.
عمر را چه با تاریخ شمسی ایرانی و چه قمری عربی یا میلادی مسیحیان جهان یا چینیها یا هر قوم و قبیله و تقویمی بنگریم، شتابان در حال گذر است و فرصتهای آن از حوزه زندگی شخصی تا زندگی اجتماعی، اداری، سیاسی و بینالمللی بهسرعت طی میشود و اگر از هر لحظه آن استفاده نکنیم، سوخت و سوز میشود و امکان بازگشت به دیروز وجود نخواهد داشت و عمر پروانه ۳ روز است.
بهقول دوستی که نوشته بود: آدمهای زنده به گل، عشق، مهربانی و محبت به اندازه غذا و پول نیاز دارند، اما مردهها فقط به فاتحه نیازمندند، اما ما گاهی برعکس عمل میکنیم؛ بیشتر به مردهها سر میزنیم و برایشان سبدهای گل چندمتری و چند هزار شاخهای میبریم، اما بهراحتی فاتحه زندهها را میخوانیم. گاهی در ماه و سال از دوست و رفیق و فامیل و همکار قدیمی و همسایه به هزارویک دلیل موجه و غیرموجه یادی نمیکنیم، در حالی که فرصت با هم بودن بسیار کم است.
بدونشک کسانی که در زندگی شخصی یاد نگیرند از فرصتها برای کار و بار و زندگی عاشقانه و اجتماعی بهدرستی بهره بگیرند، اگر مسئولیت اداری و سیاسی و مدیریتی هم برعهدهشان گذاشته شود، فرصتهای جامعه بزرگتر را از بین میبرند.
پایان هر سال در هر تقویمی، فرصتی است که ببینیم در سالی که گذشت چه کردیم؟
بهاعتقاد من با نگاه به تقویم میلادی باید فعالیتهای بینالمللیمان را مورد بررسی قرار دهیم و ببینیم در حوزه اقتصادی، سیاسی، صادرات و واردات و تجارت بینالملل و ارزش ارزهای خارجی در قیاس با پول ملی چه کردهایم؟
ارزش پول ملی در قیاس ارزهای خارجی که بر همگان مشخص است، در همین یک سال اخیر نزدیک ۵۰ درصد کاهش آشکار و بیش از آن را بهصورت پنهان داشته است.
دلار ۲۰ هزار تومانی ابتدای سال ۲۰۲۱، در یک سال به ۳۰ هزار تومان و بیشتر از آن رسیده و هیچ تعریف مشخص و برنامهای از طرف دولت جدید اعلام نشده و اصلا مثل اینکه بانک مرکزی خواب مانده و راه منفعل را در پیش گرفته و سکان و فرمان را به ارزفروشان خیابانی سپرده تا هرگونه صلاح میدانند کارها را پیش ببرند.
در بحث واردات و صادرات هم که تکلیف روشن است. گروهی از دولت قبلی که در اتاقهای ایران و تهران جا خوش کرده بودند و همچنان آنجا حضور دارند، به کمک یکی دو تن از مسئولان قبلی و مشاوران ریاستجمهوری که از دیرباز رد پایشان در همین اتاقها وجود داشت، ارزهای جهانگیری را بین خود تقسیم کرده و از مزایای آن بهرهمند شدهاند که ظاهرا قوه قضاییه پروندههایی در این زمینه برای پیگیری تشکیل داده است.
بخش دیگری از ماجرای صادرات مربوط به کمبود تولید است و بخشی هم به مشکلات قوانین سلیقهای و پی در پی سازمانهای ذیربط بهویژه وزارت صمت و کشاورزی و امثالهم برمیگردد.
نبودن رایزن اقتصادی در سفارتخانههای ایران در خارج از کشور و کمکاری سفرای سیاسی در حوزه اقتصاد را بیش از ۴۰ سال است که شاهدیم. براساس سادهترین روش، اگر در هر سال، هر سفیر فقط یک سرمایهگذار خارجی را به کشور جذب کرده بود، الان از هر کشور ۴۰ سرمایهگذار ضربدر کشورهایی که سفارتخانه در آن داریم، باید بیش از هزار پروژه در ایران فعال میبود. موضوع تحریم بهترین بهانه برای کمکاری آقایان در این سالها شده است. از حقوق و مزایای ارزی استفاده برده و کمکاری خود را در پوشش تحریم پنهان کردهاند.
بهنظر میرسد همه اتفاقات خوب در حوزه سیاست و اقتصاد با موضوع برجام چنان گره خورده که اگر به توافقی نرسیم، شرایط سختتری را باید انتظار بکشیم.
اما حوزه سیاست و دستاندرکاران برجام هم باید بدانند که تقویم شتابان در حال گذر است و هر روز برگ تازهای از تقویم، کهنه میشود.
همچنان که برای زندگی فردی باید عجله کرد و فرصتها را از دست نداد، در سیاست و اقتصاد هم نمیتوان با خوشخیالی روزها را به هفته و ماه و سال تبدیل کرد و بینتیجه به سال بعد چشم دوخت.
بعضیها در گذر عمر، فکر میکنند مفید هستند، از اعمال و رفتار خودشان خوشحالند، معمولا وقتی کلاه خودشان را، شخصا قاضی میکنند، خوشحال برمیگردند.
متاسفانه این افراد در همه سالها و در همه مسئولیتها حضور داشتهاند؛ مدل رادیویی هستند؛ خیابان یکطرفهای که فقط خودشان میگویند، میبرند و میدوزند. آنها توهم دانایی و مفید بودن دارند.
یاد قصه مردی افتادم که هر روز رأس ساعتی معین به گوشه یکی از میدانهای شهر میرفت و لحظاتی کلاهش را از سرش برمیداشت و بهشدت تکان میداد. روزی پلیس علت این کار را از او جویا شد، مرد گفت: با این کار زرافهها را دور میکنم، پلیس گفت: اما من در اینجا زرافهای نمیبینم، مرد پاسخ داد: این نشان میدهد که من کارم را درست انجام میدهم.
به این میگویند توهم مفید بودن! پدیدهای که ما روزانه در بسیاری از موارد با آن برخورد میکنیم. در دولت گذشته هر روز از زبان معاون اول و وزیر خارجه و وزیر نفت و بقیه اعضای دولت میشنیدیم، اما نتیجه آن گذشتن عمر یک ملت بدون نتیجه بود.
وقتی به وزیر محترم خارجه گفتم کلاه مبارک را در بالکن هتل برای کدام زرافه تکان میدهید، اصلا متوجه نشدند چه میگویم و پاسخ از قبل تعیینشده خود را دادند.
تقویم داخلی و خارجی کار خودش را میکند؛ تند تند ورق میخورد و دلنگرانیها درباره آینده، پول ملی، سیاست، اقتصاد، بینالملل، تولید، صادرات، واردات و زندگی مردم از کنجاله تا هواپیما همچنان باقی است.