فرهنگسازی در مرز هیچ
چندی است که اخبار امیدبخشی از توسعه معدنکاری در استان سیستانوبلوچستان بهگوش میرسد و باتوجه به ذخایر غنی معدنی در این استان زرخیز و توسعه اکتشافات پیشبینی میشود، بهزودی رشدی جهشی در این زمینه انجام گیرد.
از سوی دیگر، برای حل مشکل آب در منطقه، پیشرفتهایی در زمینه انتقال آب دریای عمان رخ داده است و هفته گذشته و همزمان با بازدید وزیر صمت از این استان، اخبار پیشرفت عملیات لولهگذاری انتقال آب دریای عمان به منطقه منتشر و اعلام شد که طی ۳ ماه آینده به رکورد ۲ کیلومتر لولهگذاری در روز خواهد رسید.اما نکته اینجاست که چگونه باید این تحولات را رقم زد. در گزارش روز گذشته صمت به اهمیت پایبندی به مطالعات آمایشی برای جانمایی صنایع استان پرداختیم.اما از آنجا که سیستانوبلوچستان، استانی است که از محرومیتهای تاریخی رنج میبرد و از دیرباز با مشکلات امنیتی و اختلافات قومی روبهرو بوده، بهنظر میرسد در کنار توسعه معدنکاری و تشویق و ترغیب سرمایهگذاران به این کار، باید نظر مثبت ساکنان را نسبت به تغییراتی که در راه است، جلب کرد. محور گفتوگوی امروز صمت با سیدسهراب حسینی، کارشناس و فعال معدنی، فرهنگسازی برای معدنکاری است.
چالش معدنکاری با معارضان محلی از کجا نشأت میگیرد؟
چالش معدنکاری با معارضان محلی، محدود به یک کشور یا یک استان نیست و در بیشتر کشورهای دنیا جز در کشورهای بسیار توسعهیافته دیده میشود. در کشورهای بسیار توسعهیافته هم، بهشکل دیگری معارضان محلی نمود پیدا میکنند، بنابراین، این مشکلی محدود یا منطقهای نیست و در همه جای دنیا بهچشم میخورد و مشکلی نیست که منحصر به جای خاصی باشد، زیرا افراد بهصورت ذاتی و غریزی، علاقهمند به حضور غریبهها در قلمرو محل زندگی و سرزمین مادری خود نیستند و وقتی که این غریبهها به زیستگاه آنها و مناطق بکر طبیعی یا بخشهایی که محل چرای دامهای آنها است، نزدیک میشوند و در مسیرهای روستایی و جادههایی که محل رفتوآمد اهالی بومی بوده، افراد غریبه با ماشینهای غولپیکر خود تردد میکنند، شوکهای فرهنگی که بر اثر حضور شرکتها و افراد غیربومی ایجاد میشود، آلودگیهای ناگزیر زیست محیطی که بر اثر معدنکاری بهوجود میآید و... همه و همه باعث میشوند که افراد نسبت به معدنکاری یا هر نوع عملیات دیگری، روی چندان خوشی نشان ندهند. حتی اگر گروهی قصد داشته باشند، کارخانهای در یکی از این مناطق بکر روستایی یا مناطق محروم و دورافتاده احداث کنند یا حتی افرادی که برای توسعه امکانات رفاهی، برقرسانی یا لولهکشی آب یا عملیات دیگر همچنین تنشهایی را در منطقه ایجاد میکنند و معمولا در قدم اول با استقبال مردم بومی روبهرو نمیشوند. این چالش از زمان احداث خطآهن که در نهایت بهنفع کل منطقه و افراد محلی بود و توسعه را ایجاد میکرد، سابقه دارد. اما امروزه توسعه فعالیتهای عمرانی دیگر مشکلساز نیست.
علت این است که توسعه زیرساختها و عملیات عمرانی، تفاوتی اساسی با معدنکاری دارد. تفاوت در این است که تغییرات بنیادی و ناگهانی در موارد فوق کوتاهمدت است و بلافاصله پس از آن، مردم از مزایا و مواهب ایجادشده بهره میبرند. بهعبارت دیگر، تغییرات در یک بازه زمانی مشخص و معمولا کوتاه انجام میشود و مردم مستقیم و بدون واسطه تاثیرات مثبت آن را در زندگی روزمره خود مشاهده میکنند. برای مثال، جادهای ساخته میشود که رفتوآمد مردم محلی را تسهیل میکند یا کارخانهای احداث میشود که بلافاصله فرصتهای شغلی ایجاد میکند. اما معدن پدیدهای زنده است که عملیات اکتشافی و استخراجی بهصورت مدام جریان دارد و کارمندان و نیروهای فعال در این بخش همواره در رفتوآمد هستند. از اقصی نقاط دنیا و مناطق گوناگون کشور در محل حضور پیدا میکنند و فعالیت آن در نظر شاهدان بیرونی بهمثابه آن است که منابع و ذخایر خدادادی برداشته میشود و میرود.
در واقع، باید گفت نگاه انسان همواره و در همه نقاط دنیا این بوده که معدنکاری غارت و تاراج منابع خدادادی و ذخایر زیرزمینی است و بهصورت تاریخی، هرگز نگاه مثبتی نبوده است. بنابراین، در دنیا معمولا پیش از اقدام به چنین تغییراتی، فرهنگسازی اتفاق میافتد و تلاش میشود تا مردم منطقه و ساکنان یک قلمرو سرزمینی، نسبت به اتفاقی که قرار است، رخ دهد، آگاهی پیدا کنند و بدانند که این اقدام بهنفع همه مردم است و پای بهرهبرداری شخصی در میان نیست. اگر ساکنان محلی بدانند که با معدنکاری، فرصتهای شغلی پایداری ایجاد میشود، افراد گوناگونی را به منطقه میآورد و حتی میتواند بستری برای معرفی جاذبههای منطقه ایجاد کند که به رونق گردشگری میانجامد و اگر باور یابند که این تغییر منجر به ایجاد گردش اقتصادی میشود و کسبوکار اهالی را رونق میبخشد، حتما از این تغییرات استقبال میکنند. همانطور که کشورهایی مثل ژاپن، چین و بخشهایی از افریقا به این آگاهی رسیدند و با اتحادی که میانشان ایجاد شده است، بهویژه پس از جنگ جهانی دوم، مسیر شکوفایی را بهسرعت طی کردهاند.
شرایط در کشور ما چگونه است؟
اگر بخواهیم بهطورخاص درباره کشور خودمان صحبت کنیم، باید این نکته را موردتاکید قرار دهیم که معدن سالهای سال مورد بیمهری قرار داشته و سرمایهگذاری خاصی روی آن انجام نشده است. از اوایل دهه ۸۰، نگاهها بهسمت معدن و معدنکاری معطوف شد و هرچقدر پیش رفتیم، نام معادن بیشتر بر سر زبانها افتاد، بهویژه بعد از اینکه این بخش نقش مثبت خود را در زمان تحریمها آشکار کرد و به کمک دولتها آمد. نقطه اوج این تحول در سالهای ۹۰ تا ۹۵ بود که بازار سنگآهن رونق زیادی پیدا کرده بود. به این ترتیب، ناگهان توجه هلدینگها و سازمانهای دولتی، خصوصی و خصولتی را به این بخش جلب کرد و علاقه شدیدی برای سرمایهگذاری در بخش معدن ایجاد شد. معادن و محدودههای گوناگونی کشف شد و از این طریق، موجی از علاقه و اشتیاق ایجاد شد و از طرف دیگر، بازار کار خوبی برای تحصیلکردههای این رشته، که در دهه ۸۰ رشد قابلتوجهی داشتند، بهوجود آمد.
اما اگر به این موضوع از دید ساکنان بومی منطقه معدنی نگاه کنیم، آنها در برههای از زمان بهطورناگهانی، شاهد حضور افرادی غریبه در سرزمین مادری خود بودند و افرادی را دیدند که با کار روی معادن، سرمایه و داراییهای چندبرابری حاصل کردند، اما در زندگی آنها از این رهگذر تغییر و تحولی پیدا نشد. به این ترتیب، طبیعی است که نگرش منفی که از پیش وجود داشت، تشدید و این مسئله پررنگتر از قبل مطرح شد و این سوال ابعاد تازهای یافت که چرا سود و عایدی این معدن نصیب مردم منطقه نمیشود و افرادی از اقوام، استانها یا حتی کشورهای دیگر از فواید آن بهرهمند میشوند. در این میان، موضوع رقابتهای سیاسی میان افراد صاحب نفوذ در منطقه یا نمایندگان مجلس پیش کشیده شده و تقابلات سیاسی پررنگتر از قبل آشکار شده است.
نتیجه این کشمکش و تقابل چیست؟
در کشور ما، همواره یکی از شعارهای پرتکرار این بوده است که منطقه ما ظرفیتهای معدنی بسیاری دارد و خاک این منطقه طلا است و این خاک غارت میشود و عوایدی برای ما ندارد. در حالی که در قانون مالیاتی به نام حقوق دولتی تعریف شده که برای توزیع ثروت در منطقه است. از اساس بههمیندلیل معدن جزو انفال قرار گرفته است تا بازدهی آن نصیب همه مردم بشود. موضوعی که باید به آن توجه کرد، این است که اگر فردی یک تن سنگآهن تولید میکند و زمان و سرمایه خود را صرف اکتشاف، بهرهبرداری و استخراج، پیشفرآوری و فرآوری کرده و در نهایت یک تن سنگآهن بهدست آورده است، فارغ از اینکه این تولید بهسمت کارخانههای فولاد روانه بشود یا نشود، هزینههای زیادی تقبل کرده و به امید آن است که با درآمدهای حاصل، هزینههای صورتگرفته را پوشش دهد و عوایدی از این طریق بهدست آورد.
وظیفه دولت در این میان چیست؟
وظیفه اولیه و اساسی دولت این است که اطلاعات پایه اکتشافی و اطلاعات معادن را، بهصورتیکه بتواند مشخصات یک کانسار را به سرمایهگذار معرفی کند، تهیه و در اختیار سرمایهگذار قرار دهد تا وی بتواند تصمیم بگیرد که فعالیت و تداوم زنجیره تامین، مقرون به صرفه است یا خیر. این اقدام وظیفه اصلی و پایهای حکمرانی معدنی است که معمولا در ایفای آن با چالش روبهرو است؛ چه رسد به اقدامات عمرانی و توسعهای و این تغییرات با کمک سرمایهگذاران بخش معدن و صنایعمعدنی اتفاق میافتد. بنابراین کسی که زمان و سرمایه فراوانی به فعالیتهای معدن و پیرامون آن اختصاص میدهد، ریسک بالای کار را به جان میخرد و نمیداند که سرمایهگذاری بهنتیجه میرسد یا خیر، ذخیره بهصرفه اقتصادی هست یا خیر و آیا میتوان معدن را بهبهرهبرداری رساند، نرخ آن در دنیا صعودی میشود یا نزولی، سرمایهگذاری آیندهای دارد یا نه و... کار میکند، به امید کسب سود و افزایش سرمایه است، اما در نهایت در راستای افزایش انفال قدم برمیدارد. البته طبیعی است که افراد به این موضوعات اشراف نداشته باشند و اگر در کشور ما نرخ تورم لحظهای را هم نظر بگیریم، از زمان سرمایهگذاری تا زمان بهرهبرداری ارزش سرمایه فرد بهشدت کاهش پیدا میکند.
همانطور که میدانیم، وقتی ضریب ریسک سرمایهگذاری بالا میرود، باید به همان میزان سود هم افزایش پیدا کند، زیرا در غیر این صورت، سرمایه به این حوزه ورود نمیکند. بهعبارتدیگر، سرمایه معمولا جذب فعالیتهایی میشود که ریسک کم و سود معقولی داشته باشد تا امکان باخت سرمایه بهحداقل برسد. اما وقتی فعالیتی ریسک بالایی دارد، بهطبع باید حاشیه سود بیشتری داشته باشد. این موضوعی است که مردم بومی از آن اطلاعی ندارند و سیاستمداران و مسئولان دولتی هم آن را نادیده میگیرند و هیچ اقدامی برای فرهنگسازی و تغییر نحوه نگرش برای مردم و بومیان آن منطقه انجام نمیگیرد. اگر سرمایهگذار بخش خصوصی وجود نداشته باشد، دیگر هیچ اقدامی در راستای شکوفایی انفال انجام نمیگیرد.
کاهش سرمایهگذاری در بخش معدن و صنایعمعدنی را ناشی از این چالش میدانید؟
همانطور که گفته شد، اگر قرار است سرمایهگذاری جذب این بخش شود، باید سود بالایی برای آن در نظر گرفته شود. نکته دیگر که باید به آن اشاره کنیم، این است که سرمایهگذاری در بخش معدن دیربازده و طولانیمدت است و زمان زیادی برای آن صرف میشود. نکته بعدی این است که معدنکاری در منطقه موجب رونق اقتصاد آن منطقه خواهد شد و فرصتهای شغلی برای افراد بومی فراهم خواهد آورد و علاوه بر آن، فرصتهای شغلی که بهصورت غیرمستقیم با معدن در ارتباط هستند هم، مثل تامین غذا، ایاب و ذهاب ماشینهای پشتیبانی و... رونق میگیرند.
بهعنوانمثال، تصور کنید معدنی در یکی از استانهای شمالغربی کشور ایجاد شود. به این ترتیب، افراد دائما به این منطقه در سفر هستند؛ این سفر یا هوایی است یا ریلی یا جادهای، بنابراین فقط بهواسطه رفتوآمد افراد به منطقه و افزایش آن حملونقل توسعه پیدا میکند. علاوه بر این، افزایش تعداد افرادی که از مناطق گوناگون جذب منطقهای خاص میشوند، موجب افزایش نیاز به مواد غذایی خدمات رفاهی اقامتگاه و امثال آن خواهد شد. مشاغلی که مربوط به ارائه خدمات بینجادهای، تبلیغات بینراهی یا تعمیرات خودرو و از این قبیل خدمات است، رونق بیشتری میگیرد. از سوی دیگر، رفتوآمد افراد به یک منطقه و آشنایی با جاذبههای سیاحتی آن، زمینه را برای جذب و رونق صنعت توریسم فراهم میآورد. پس معدنکاری در ذات خود، برای مناطق دورافتاده و محروم، شکوفایی ایجاد میکند.
آیا کسی این موضوع را برای مردم و اهالی و ساکنان بومی یک منطقه روشن کرده است؟ آیا تا امروز وزارت صمت برنامهریزی خاصی در این زمینه انجام داده است؟
پاسخ منفی است. حتی یک نمونه از فرهنگسازی یا بهفرض نصب پوستر و بنر برای معرفی معدنکاری با امضای وزارت صمت در مناطق گوناگون به ویژه مناطق معدنی دیده نمیشود. در مقابل، همیشه از معدنکار چه بخش دولتی، چه خصولتی و چه خصوصی انتظارات زیادی وجود داشته است. برای نمونه، ساخت جاده، مسجد، مدرسه، درمانگاه، امدادرسانی در مواقع وقوع حوادث طبیعی مانند سیل و زلزله و.... البته معدنکار باید در این زمینه فعالیت کند و این اقدامات جزو وظایف ذاتی آنها بهشمار میرود، اما کسی به این نکته توجه نمیکند که حضور معدنکار موجب افزایش رفاه مردم منطقه و رشد اقتصادی شده است. بهعنوانمثال، دانشگاه آزاد با افتتاح شعب گوناگون در دورافتادهترین مناطق کشور، سبب ایجاد تغییرات و تحولاتی در این مناطق دور از توسعه شد، اما هیچجا مقاومتی در برابر احداث دانشگاه بهوجود نیامد و برخورد قهری صورت نگرفت.
تحصیلات من در شهرستان بود و وقتی که به آن منطقه رفتم، راننده خودرویی به من گفت که قدم شما برای ما خوب بوده و به کسبوکار ما برکت داده است. از این مقدمه، میخواهم به این نتیجه برسم که هر تحولی در مناطق محروم موجب ایجاد رونق در کسبوکار افراد محلی خواهد شد؛ چه احداث دانشگاه یا برگزاری نمایشگاه یا فستیوالهای گردشگری باشد، چه توسعه معدن و صنایعمعدنی.
برای جلوگیری از این اتفاقات در استانی مثل سیستان و بلوچستان که بهتازگی فعالیتهای معدنی در آن پررنگ شده است، چه باید کرد؟
درحالحاضر در استان سیستانوبلوچستان، میزان رفتوآمدها و حضور افراد بهواسطه رشد معدنکاری، افزایش قابل توجهی پیدا کرده است و در نتیجه، موجب رونق کسبوکار اهالی منطقه نیز خواهد شد. بنابراین، باید برای آگاه کردن مردم منطقه از فواید و مزایای رشد و توسعه معدنکاری در منطقه فرهنگسازی شود تا به این ترتیب امنیت سرمایه در منطقه ارتقا پیدا میکند. ابعاد مختلف و تاثیرات مثبت معدنکاری باید از طریق رسانههای جمعی مثل رادیو، تلویزیون، روزنامهها و مجلهها به اطلاع عموم برسد. علاوه بر این، ضروری است از طریق وزارتخانه یا تریبونهایی فعالیتهای تبلیغی مانند نمازجمعه، مساجد، شوراهای شهری و روستایی به اطلاع مردم رسانده شود. این اقدامات در مرحله اول موجب جلب توجه سیاستمداران و نمایندگان مجلس خواهد شد و به این ترتیب، موجب ارتقای دانش و آگاهی و فرهنگسازی این بخش تاثیرگذار خواهد شد. در کنار این، لابیگری بخش خصوصی خانههای معدن، اتحادیهها یا انجمنهای تخصصی حوزه معدن میتوانند نقش پررنگی برای این تغییر فرهنگی داشته باشند. وظیفه کمیسیون صنعت و معدن اتاق بازرگانی هم از اساس همین است و اگر همین یک کار را انجام دهد، حرکت و تحول بسیار بزرگی انجام داده است. این کمیته باید لابیگری کند و با حضور خلاقانه در نشستهای شورای گفتوگوی بخش دولتی و خصوصی، این مسائل چارهیابی شود و دغدغههای هر دوطرف دیده و برای آنها راهکارهایی تعریف شود.