اقتصاد سیاست و جنگ
ناصر بزرگمهر - نویسنده و روزنامه نگار
به نام او که هرچه بخواهد همان میشود
شاید بعضیها یادشان بیاید که چند وقت پیش، در زمان درگیری بین ایران و اسرائیل در سوریه و حمله به ساختمان سفارت ایران، یک مصاحبه جنجالی با وزیر خارجه انگلیس شکل گرفت که جای بحث و بررسی عمیقی داشت.
دیوید کامرون وزیر خارجه انگلیس گفت: کار ایران در حمله به اسرائیل، بیملاحظه و خطرناک بود.
مجری پاسخ داد: اگر کسی کنسولگری انگلیس را بمباران کند، شما چه کار میکنید؟
کامرون: خب، ما یک واکنش خیلی شدید نشان میدهیم.
مجری: خب ایران هم همین کار را کرده است.
وزیر خارجه انگلیس که در برنامه زنده تلویزیونی از حمله ایران به اسرائیل انتقاد میکرد، در برابر پاسخ مجری برنامه سکوت کرد.
اما مگر میشود تاثیر تحولات سیاسی جنگ غزه و حمله پهپادهای ایران بر سر دیوار آهنین اسرائیل را در زمان خودش و حتی حالا بعد از گذشت یکی دو سال و با شروع مستقیم جنگ ایران و اسرائیل بر اقتصاد کشورهای خاورمیانه و حتی اروپا و امریکا ندید و از کنار آن بهراحتی گذشت.
بدون شک هر پهپاد و هر موشک و هر تیری که از کمان در صحنه جنگ خارج میشود، عواقب و الزامات خودش را دارد، همانطور که هر کلامی، وقتی از دهان یک مسئول یا حتی غیرمسئول، در سیاست جهانی خارج و گفته میشود، فوری مورد بررسی و اظهارنظر جدی رسانهها و کارشناسان قرار میگیرد.
در جهان امروز، حتی ارتباطات غیرکلامی هم مورد توجه و تجزیه و تحلیل مفسران و مردم قرار گرفته و میگیرد و ساعتها در برنامههای تفسیر خبری، راجع به میمیک صورت و یا لحن و گفتار و حرکت دست و پا و نوع لبخند و لباس یک مقام مسئول بحث و گفتوگو میکنند.
یادم میآید که یک وقتی مهندس زنگنه وزیر نفت، میفرمودند که در جلسات اوپک، دیدار و گفتوگوی من با وزیر نفت عربستان و خندههای ما با هم باعث بالا رفتن نرخ نفت میشد.
در همین راستا و باتوجه به جنگ غزه و حمایت ایران از مردم فلسطین و پاسخگویی عملی حمله به کنسولگری ایران، در یکی دو سال گذشته، دیدگاههای مختلفی وجود داشت و اظهارنظرهای گوناگونی انجام گرفت که هر گروه و دستهای باتوجه به رأی و نظر و دیدگاههای خود، تلاش میکردند که حرف خود را به کرسی عدالت نزدیکتر نمایند، اما متاسفانه بخشی از حقیقت در میان تملق، مثل دوغ و دوشاب قاطی شده بود و تشخیص واقعیت بهسادگی ممکن نبود.
مجید مرادی یکی از تحلیگران مسائل سیاسی در همان موقع نوشته بود: زمانی که ما با اسرائیل میجنگیم، مانند زمانی است که عراق با ما میجنگید و همه دنیا در کنار صدام بودند، حالا هم امریکا و بریتانیا و فرانسه تا اردن به کمک اسرائیل میآیند و باید مواظب بود.
البته برای نخستینبار از داخل خاک ایران هجوم نظامی به اسرائیل انجام شد و نتانیاهو فکر نمیکرد که پاسخ ایران به جنایت هجوم موشکی به ساختمان کنسولگری ایران در دمشق در قالب حمله موشکی به اهدافی در درون اراضی اشغالی انجام شود.
اما واکنش ایران در آن زمان به اسرائیل، مشروع، محدود و دقیق و هدفمند و عاقلانه بود و ایران قصد بازی لبه پرتگاه را نداشت و اسرائیل هم قدرت نظامی مقابله با ایران را در خودش نمیدید، مگر آنکه قدرتهای بزرگ با او همراهی کنند و آنها هم در آن ایام، ظاهرا تمایلی به گسترش دامنه جنگ نداشتند.
اما در همان زمان و در جنگ رسانهای کمی عقب ماندیم، در جنگ رسانهای هم باید نگاه راهبردی داشت و توجه کرد که مشارکت و همدلی با کمپینهای حمایتی رژیم غاصب و خبیث اسرائیل با غیرت ملی سازگاری ندارد و هیچ ایرانی غیوری خوش ندارد زیر پرچم بیگانه با مادر وطن ستیز کند، دفاع از کشور واجب شرعی و ملی است و دفاع رسانهای هم مانند دفاع نظامی مهم است.
حالا شاید گفته شود که در آن زمان، بیشتر موشکها و پهپادها به اهداف خود نرسیدند، بنابراین لزومی به واکنش تند امریکا و اسرائیل و بهتبع آن وقوع جنگ نبوده و نیست. اما صرفنظر از ساقط کردن یا اصابت چه تعداد از موشکها و پهپادها به اهدافی در داخل اسرائیل، در طول چند دهه گذشته بهاستثنای حملات موشکی عراق در سال ۱۹۹۱ تاکنون از جانب یک کشور، موشکی بهسمت اسرائیل شلیک نشده بود و اگر در طول شلیک نخستین موشک به اسرائیل از خاک ایران توجه میکردیم و از این زاویه، به قضیه نگریسته میشد و این اقدام را یک تابوشکنی میشمردیم و باور میکردیم که سیاست و دکترین امنیتی اسرائیل بر این اصل استوار بوده و هست که در مقابل کوچکترین حملات خارجی پاسخ دهد، وضعیت فعلی و حمله اسرائیل کوچک به ایران بزرگ شکل نمیگرفت.
نگرانی از شعلهور شدن جنگ، همزمان در چند جبهه باعث شد، که اسرائیل و امریکا، بهنوعی سیاست «بیتفاوتی» و«کنار آمدن» با حملات موشکی ایران را در آن موقع، در پیش بگیرد. و در نهایت، واکنش اسرائیل، بر تشدید خرابکاریها و اقدامات غیرمستقیم علیه ایران مثل ترور هنیه در داخل خاک ایران متمرکز شود.
امریکا هم که در هر صورت، به این راحتی با وضعیت جدید در منطقه کنار نمیآمد و به اشکال مختلف و با ادامه تحریم، در جهت تشدید فشارهای سیاسی و بهویژه اقتصادی بر ایران گام برداشت.
در سالی که گذشت، تنشها در منطقه هرچند همچنان کنترلشده ادامه داشت، اما سیر آنها تصاعدی و در جهت تشدید اهرمهای متعدد و در چارچوب بازی لبه پرتگاه بود.
واکنشهای ایران و شرایط انتخابات امریکا و کنار رفتن بایدن و آمدن ترامپ، همه ویژگیهایی بودند که بر اقتصاد کشور ما و منطقه و حتی دورتر تاثیر مستقیم گذاشت.
امروز حمله اسرائیل که از زمان نخستین حمله موشکی ایران در یکی دو سال اخیر، خودش را برای این حمله آماده میکرد، بهوقوع پیوسته است.
در چنین شرایط جنگی و اقتصادی سخت و فشارهای بینالمللی، خصوصا از طرف امریکا و اروپا، بهنظر میرسد که رفتار حکیمانه و صبورانه ایران با حفظ جایگاه قدرتی در دفاع مشروع توسط نظام و حاکمیت و دولت الزامی و عاقلانهتر جلوه میکند.
امروز همه میدانند که جنگها با سیاست آمیخته شده و سیاست همچنان با اقتصاد در هم تنیده شده که تاثیر هر حرکت سیاسی را بر توان مالی مردم و ارزش پول ملی میتوان بهسادگی دید و لمس کرد.
در چنین شرایطی است که مدیریت اقتصادی داخلی و حاکمیت دولت و خلاقیت مدیران معنا پیدا میکند.
آرزو کنیم، مسئولان نظام برای کاهش آلام و رنجهای اقتصادی مردم و حفظ ارزش ریال و از همه مهمتر، جان مردم و حفظ منافع ملی، تصمیمات مناسب بگیرند تا شاهد روزهای بهتر و پیروزی کامل باشیم.