ماری که پوست نیندازد میمیرد!
محمدرضا مودودی- مدیر خانه ترویج تجارت جهانی
در حالی که دنیا در حال پوستاندازی دانش و تکنولوژی است و هر روز شاهد ظهور تحولاتی بنیادین در بسیاری از عرصههای صنعتی، پزشکی، لجستیک، انرژی، تجارت، کشاورزی، ارتباطات، رباتیک و... هستیم، در ایران امید به کاهش اثرات منفی عدم توان مدیریت و کنترل قیمتها، بیش از هر چیز معطوف به محدودسازی هرچه بیشتر اینترنت و فضای مجازی است!
شاید برخی دولتمردان که با سر دادن شعارهای انقلابی و تحولگرایانه اقتصادی وارد عرصه شده و بر مسند مدیریت اجرایی تکیه زدهاند، درک درستی از تحولات روزافزون جهانی و شکلگیری دنیای تازهای که در حال ظهور است، ندارند و برای دردها و پرسشهای امروز مردم، هنوز پاسخهای قدیمی و تاریخ مصرف گذشته را تجویز میکنند. امروز شاهد آنیم که از شعارهایی نظیر رفع مشکل بورس در کمتر از ۳ روز، تقویت ارزش پول ملی و نشاندن آن بر بالاترین جایگاه ارزشی، افزایش تولید و صادرات یک میلیون خودرو در سال، پیشی گرفتن صادرات لوازم خانگی بر واردات، ساخت ۴ میلیون مسکن در ۴ سال، ایجاد شغل با یک میلیون تومان، افزایش صادرات غیرنفتی به ۷۰ میلیارد دلار و ریشهکنی فقر مطلق، دوباره به تئوری توطئه و تقابل تماموقت با دستهای پنهان بازاری که با تحمیل قیمتهای افسارگسیخته در پی تخریب دولت هستند، رسیدهایم!
در حالی که غرب با سرعتی نجومی، در حال بازتعریف و تغییر پارادایم چشمانداز آینده، جهانبینی، نوآوری، دانش و تکنولوژی است، کل نظام حکمرانی اقتصادی ما درگیر مدیریت و قیمتگذاری طیف گستردهای از محصولات مصرفی نظیر تخممرغ، نان، آرد، ماکارونی، لبنیات، لوازم خانگی و خودرو و... است. ظاهرا هرچه شتاب دنیا در وسعت بخشیدن به دامنه تکنولوژیهای نوین افزایش مییابد، در ایران، بر تعداد محصولاتی که دولت باید سایه اقتدار مخرب خود را بر آنها بیفکند، بیشتر میشود و سهم رانتهای اقتصادی از ماهیهای فربه این برکه آلوده افزونتر! اما فراموش نکنیم که به گفته نیچه «ماری که پوست نیندازد، میمیرد».
بهعبارت دیگر از همین شیوه حکمرانی اقتصادی میتوان فهمید که سطح مدیریت برخی دولتمردان استراتژیست ما تا چه حد نازل و دغدغه آنها در دنیای فناورانهای که بهسرعت در حال تحول و تغییر است، معطوف به چه موارد کمارزشی شده است!
توفیق یک ساختار، نتیجه مستقیم مدیریت توانمند، نخبه، متعهد و صادق است و نمیتوان فقط با شاخص تعهد و همپیمانی جناحی در میدان رقابت و مبارزه پیروز شد.
این واقعیتها که محدوده خط فقر در حال گسترش است، محیطزیست (خشکسالی، آلودگی هوا و ریزگردها) تبدیل به مهمترین چالش آینده شده، مشکلات مدیریت بخش درمان، کاهش ارزش پول ملی و گسترش بیکاری، کاهش سرمایهگذاری مولد و فرار منابع ارزشمند (مالی و انسانی)، صفر شدن بودجه عمرانی و کسری شدید بودجه، ورشکستگی صندوقهای بازنشستگی، استفاده از تکنولوژیهای منسوخ و غیررقابتی صنایع که مانع تنوعبخشی به سبد محصولات صادراتی ایران شده و مشکلات نظام بانکی و بسیاری دیگر از این موارد، اگر رفع نشوند راه را برای اصلاحات آینده ناهموار خواهند کرد. اصلاح این کاستیها فقط در سایه جذب و بکارگیری جامعهای از نخبگان و شایستگان (مستقل از نوع گرایشات سیاسی آنها) که مقبولیت و مشروعیت فنی و حرفهای داشته باشند برای ایجاد یک کابینه فراگیر و توانمند ممکن است. فراموش نکنیم که حتی بهترین برنامهها و استراتژیها وقتی بهدست نیروهای ناکارآمد سپرده شوند، نابود میشوند و انتخاب مدیران اجرایی به اندازه داشتن برنامه راهبردی مهم و حیاتی است.
امروزه غم نان و معیشت تبدیل به اصلیترین دغدغه مردم شده و وقتی حداقلهای نیاز به زنده ماندن، تبدیل به مهمترین خواست یک جامعه شود، میتوان برآورد کرد که در مسیر نادرستی گام برمیداریم! چرا باید رویکرد دولت برای حذف یارانههای پنهان و آشکار و شفافسازی قیمتها برای تقابل با قاچاق و محو رانتها چنین با واکنش منفی جامعه مواجه شود؛ مگر جز این است که تجربه ثابت کرده شعارهای زیبا لزوما به نتایج موفق ختم نمیشوند، بلکه فقط توجیهاتی برای کوچک کردن بیشتر سفره مردم هستند!
وقتی تا امروز نتوانستهایم صنعت فرسوده و زیانبار خودرو را مدیریت کنیم که در پناه حمایت مطلق، نرخ و کیفیتش متناسب با دنیا باشد، چطور میتوان با افزایش قیمتها و صادرات قاچاق کالا مقابله کرد؟ وقتی توان کنترل ارزش پول ملی وجود نداشته باشد، هیچ افزایش قیمتی نمیتواند جذابیت صادرات قاچاق را از بین ببرد و دولت همچون افسانه سیزیف ناگزیر خواهد بود تا ابد قیمتها را بهصورت دستوری افزایش
دهد!
پرسش کلیدی این است که آیا دولت برای جراحی این اقتصاد بیمار رو به احتضار با حذف یارانههای آشکار و پنهان آماده است؟ آیا جراحان حاذق و دانا و باتجربهای در اختیار دارد یا چاقوی جراحی را فقط بهدست دوستان وفادار سپرده است؟! آیا میتواند ضمانت دهد که با چنین متخصصانی زندگی و سلامت را بعد از این جراحی دردناک و خطیر دوباره شاهد باشیم یا فقط باید خود را برای توجیهات و گفتاردرمانی آماده کنیم؟ آیا برای تابآوری اقتصاد و معیشت در فردای حذف یارانهها و آزادسازی قیمتها، برنامهای هوشمندانه و فراگیر (بدون نیاز به توسل به قوه قهریه) موجود است یا قرار است در بر همان پاشنه گذشته بچرخد و بالاخره اساسا آیا دولت آمادگی و تاب تحمل تبعات تلخ و حاشیههای گزنده این راهبرد معطوف به خطر را دارد یا هنوز به آن نیندیشیده است؟!