دستفروشان؛ در خط فقر یا خط ممنوعه؟
دستفروشان مترو بخشی از چهره روزمره زندگی شهری در کلانشهرهایی مانند تهران هستند. آنها اغلب در واگنهای شلوغ یا سکوهای ایستگاهها به فروش اجناس مختلفی چون لوازمآرایشی، بدلیجات، خوراکی، پوشاک، کتاب و لوازم کوچک خانگی میپردازند. حضور آنها برای بسیاری از مسافران امری عادی شده و حتی بعضی افراد خرید از دستفروشان را بهدلیل نرخ پایینتر یا فضای صمیمیتر ترجیح میدهند. این شغل غیررسمی اگرچه درآمد ثابتی ندارد، اما برای گروهی تنها راه تامین معاش است. براساس برخی آمار حدود ۳ هزار دستفروش در مترو فعال هستند و چند سالی است که طرح ساماندهی دستفروشان در دستور کار دولتها قرار گرفته است.
اجرای طرح ساماندهی دستفروشان
طرح ساماندهی دستفروشان مترو در سالهای اخیر یکی از برنامههای مهم شهرداری تهران بوده که با هدف کاهش ازدحام در ایستگاهها، حفظ نظم شهری و حمایت از معیشت اقشار کمدرآمد اجرا شده است. در این طرح، نخست شناسایی و ثبت اطلاعات دستفروشان در ایستگاههای پرتردد انجام شد؛ بهطوریکه بیش از ۵۰۰ نفر در فاز نخست شناسایی و در بانک اطلاعاتی ثبت شدند. همچنین حدود ۶۵ بازار محلی در ۲۲منطقه شهر تهران برای انتقال دستفروشان و ادامه فعالیت آنها در فضایی رسمیتر معرفی شد. اجرای آزمایشی طرح نیز در ایستگاههایی چون چهارراه ولیعصر ( تئاترشهر) و میدان آزادی آغاز شده است و بخشی از دستفروشان به این مراکز هدایت شدهاند.
باوجود این اقدامات، طرح هنوز بهشکل کامل اجرا نشده و با موانع متعددی روبهرو است. یکی از چالشهای اصلی، نبود هماهنگی بین نهادهای مسئول است. برای مثال، شرکت «شهربان و حریمبان» اعلام کرده است که مسئولیتی در ساماندهی دستفروشان مترو ندارد؛ این موضوع نشان میدهد تقسیم وظایف میان سازمانها بهروشنی انجام نشده است. از سوی دیگر، اختلاف دیدگاه میان مدیران شهری نیز روند اجرا را کند کرده است. برخی مسئولان از جمله رئیس شورای شهر تهران معتقدند؛ دستفروشی اساسا پدیدهای نادرست است و نباید رسمیت پیدا کند؛ در مقابل، گروهی دیگر بر ضرورت ساماندهی و حمایت از معیشت این قشر تاکید دارند.
مسئله مهم دیگر، وضعیت اقتصادی و معیشت دستفروشان است. بسیاری از آنان از قشرهای کمدرآمد جامعه هستند و دستفروشی تنها منبع درآمدشان محسوب میشود. انتقال این افراد به بازارچههای رسمی یا الزام به تغییر شغل، بدون فراهم کردن حمایتهای اقتصادی و آموزشی کافی، عملا دشوار است و در برخی موارد به بازگشت مجدد آنان به مترو منجر میشود. علاوه بر این، طرح در همه ایستگاهها بهصورت یکنواخت اجرا نشده و تمرکز بیشتر آن بر ایستگاههای پرتردد بوده است.
زندگی در میان واگنها
محل: مترو تهران، خط ۲ و ۴
مترو، یکی از پررفتوآمدترین فضاهای شهری تهران است. روزانه میلیونها نفر از این مسیر زیرزمینی عبور میکنند؛ در میان انبوه جمعیت، صدایی تکرار میشود:
«خانمها آقایون، دستمال کاغذی فقط 10 تومن!»
این صداها بخشی جدانشدنی از تجربه روزانه مترو هستند؛ صدای ممتد دستفروشان.
در واگنهای شلوغ، زن و مرد، پیر و جوان با سبدهای کوچک و کیفهای پر از اجناس مختلف رفتوآمد میکنند. بیشترشان کالاهایی کمحجم و ارزانقیمت میفروشند؛ جوراب، لوازمآرایشی، شارژر موبایل، خودکار و خوراکیهای ساده.
در میان آنها «مریم» ۲۷ساله است؛ مادری که بهگفته خودش 3 سال است در مترو کار میکند:
«کار پیدا نکردم. شوهرم بیکار شد. اومدم اینجا که حداقل خرج بچههامو دربیارم. هر روز از ساعت ۷ تا ۱۲ کار میکنم.»
او میگوید: ماموران گاهی برخورد میکنند، اما بیشتر مواقع فقط هشدار میدهند. «ما هم میدونیم کارمون غیرقانونیه، ولی چارهای نداریم.»
محل: ایستگاه دروازهدولت تا صادقیه، خط ۴ مترو تهران
صدای ترمز قطار که خاموش میشود، دختری نوجوان وارد واگن میشود. در دستش بستههایی از لوازم تزئینی است. با لحنی مودبانه میگوید:
«خانمها، آقایون، این دستبندها کار خودمه، هر دوتا بیست تومن...»
اسمش «رها» است، ۱۶ساله. میگوید بعد از مدرسه تا شب در مترو کار میکند تا به مادرش کمک کند.
«پدرم مریضه، خرج خونه با من و مامانمه. مترو شلوغه، ولی امنتر از خیابونه.»
در همان واگن، پیرمردی هم هست که بستههای کوچک آدامس میفروشد. او خودش را «حاجرضا» معرفی میکند:
«30 سال کارگر بودم، بازنشستهام، ولی حقوقم کفاف نمیده. از وقتی نوهدار شدم، اومدم مترو. مردم بعضی وقتا کمک میکنن، بعضی وقتا اخم.»
محل: ایستگاه مترو امامخمینی(ره) تا تئاترشهر ـ خط ۴
«ندا»، ۳۴ ساله ـ فروشنده گیره و جوراب است. با صدایی آرام وارد واگن زنان میشود. کیف بزرگی همراه دارد و اجناسش را یکییکی نشان میدهد.
کنارم که میایستد آرام میپرسم؛ چندوقته در مترو کار میکنی؟
میگوید: «تقریبا دو ساله. قبلش توی مغازه کار میکردم، ولی چون بچهدار شدم دیگه نتونستم تماموقت کار کنم. اینجا حداقل زمان دست خودمه.»
-درآمدت کافیه؟
«نه خیلی، ولی از بیکاری بهتره. بعضی روزا خوبه، بعضی روزا هیچی نمیفروشم. بیشتر برای اجاره خونه کار میکنم.»
-برخورد ماموران چطوره؟
«بستگی داره. بعضیا فقط تذکر میدن، بعضیا هم اجناس رو میگیرن. ولی خب ما هم مجبوریم برگردیم، خرج خونه تعطیل نمیشه.»
«میلاد»، ۲۲ ساله ـ فروشنده هندزفری و شارژر و روی صندلی کنار در نشسته و با لهجه شیرین شهرستانی صحبت میکند. میگوید از پارسال شروع به دستفروشی کرده. «از روستا اومدم تهران دنبال کار، ولی کارگاها حقوق نمیدادن. یکی از بچهها گفت بیا مترو، اینجا رفتوآمد زیاده.»
- چقدر درآمد داری؟
-«اگه روز خوب باشه، ۴۰۰ تا ۵۰۰ تومن درمیاد. ولی خرج زیاد داریم؛ اجناس گرون شده.»
-خانوادهات میدونن اینجا کار میکنی؟
«آره، مامانم میگه مراقب خودت باش، فقط درگیر دعوا و مامورا نشو.»
«سارا»، ۱۹ساله ـ فروشنده زیورآلات دستساز است. دانشجوی ترم اول هنر است و در یکی از واگنهای خلوت، بساط کوچکی از دستبندهای رنگی دارد.
در جواب سوالم که چرا تصمیم گرفتی در مترو کار کنی؟ میگوید: «برای خرج دانشگاه. خودم دستبندها رو درست میکنم، خواستم تجربه فروش هم پیدا کنم. بعضی مسافرا خیلی خوشبرخوردن و حتی تشویق میکنن.»
سارا سختترین بخش این کار را نگاه بعضی آدمها میداند و میگوید: «بعضی آدمها فکر میکنن چون دستفروشم، بیسواد یا بیهدفم. در صورتی که من دارم کار میکنم، با دستای خودم.»
نگاه مسافران
در میان واگنهای مترو، هرکدام از این دستفروشان داستانی برای گفتن دارند؛ از مادران تنها تا جوانان جویای کار و دانشجویانی که دنبال استقلال هستند. نقطه مشترکشان، تلاش برای بقا و امید به روزی بهتر است.
صدای آنها شاید در هیاهوی قطار گم شود، اما روایت زندگیشان از دل جامعه برمیخیزد؛ واقعی، سخت و پر از امید.
مسافران هم واکنشهای متفاوتی به پدیده دستفروشی در مترو دارند. برخی خرید میکنند، برخی نگاهشان را میدزدند. بسیاری از مسافران نسبت به دستفروشی نگاه دوگانه دارند. برخی از آن استقبال میکنند، چون اجناس ارزان است؛ برخی دیگر از شلوغی و سروصدای زیاد گلایه دارند.
یک مسافر میگوید: «خودم چند بار ازشون شارژر خریدم، ارزونتر از بیرونه.» اما مسافر دیگری معتقد است: «مترو جای فروش نیست. آدم نمیتونه راحت بشینه یا مطالعه کنه.»
یکی از مسافران جوان میگوید: «میفهمم که از سر نیاز کار میکنن، ولی گاهی خیلی شلوغ میشه، مخصوصا توی واگن خانما.»
دیگری میافزاید: «به نظرم شهرداری باید برایشون جا مشخص کنه. هم مردم راحتترن، هم اونها امنیت دارن.»
سخن پایانی
در مجموع، میتوان گفت طرح ساماندهی دستفروشان مترو تهران گامهای ابتدایی خود را برداشته و برخی نتایج مثبت مانند شناسایی فعالان و ایجاد بستر قانونی برای ادامه کار آنها حاصل شده است. با این حال، برای موفقیت کامل طرح نیاز به همکاری میان نهادهای مختلف، تعریف دقیق وظایف، فراهمکردن حمایتهای اقتصادی برای دستفروشان، و تغییر نگرش سیاستگذاران از رویکرد قهری به رویکرد حمایتی وجود دارد. تنها در این صورت است که میتوان به ایجاد تعادلی میان نظم شهری و حفظ معیشت اقشار ضعیف امیدوار بود. طرح ساماندهی دستفروشان در مترو تهران آغاز شده و برخی گامهای مهم مثل شناسایی افراد، تعریف بازارهای جایگزین و محدود کردن دستفروشی اتباع خارجی برداشته شدهاند. با این حال، اجرای کامل و پایدار آن هنوز با چالشهایی مواجه است؛ تعریف دقیق مسئولیتها، همراستایی سیاستها و رویکردها، همراه کردن دستفروشان با انتقال به مشاغل رسمیتر و تضمین اجرای عادلانه و موثر.