-
یک کارشناس اقتصاد در گفت‌وگو با صمت :

رشد اقتصاد کاهش می‌یابد و رکود تشدید می‌شود

یک فعال اقتصادی تصریح می‌کند: «به‌نظر می‌رسد مشکلات در سال‌های اخیر بیشتر شده و دولت فعلی نقش پررنگی در این روند داشته است. دولت فعلی بدون هیچ برنامه مشخص و حتی جهت‌گیری و سوگیری مدون سکان امور اجرایی را به‌دست گرفت.»

رشد اقتصاد کاهش می‌یابد و رکود تشدید می‌شود

یک فعال اقتصادی تصریح می‌کند: «به‌نظر می‌رسد مشکلات در سال‌های اخیر بیشتر شده و دولت فعلی نقش پررنگی در این روند داشته است. دولت فعلی بدون هیچ برنامه مشخص و حتی جهت‌گیری و سوگیری مدون سکان امور اجرایی را به‌دست گرفت.»

مسعود میرمعینی، کارشناس اقتصاد عنوان می‌کند: «تاثیر انتخابات امریکا بر اقتصاد ایران شاید حتی از برخی انتخابات‌ داخلی بیشتر باشد. امروز همه این را می‌گویند که اگر در انتخابات آتی ریاست‌جمهوری ایالات متحده، وقایع به‌نحوی رقم بخورند که تیم قبلی کاخ سفید به رهبری دونالد ترامپ سکان بزرگ‌ترین اقتصاد جهان را به‌دست بگیرد، فشارها به ایران تشدید می‌شود. این روزها اگر یک توجه ضمنی به صحبت‌های ترامپ بکنیم متوجه می‌شویم که وعده داده با ایران برخوردی متفاوت از جو بایدن داشته باشد. به‌نظر می‌رسد حداقل اتفاقی که برای کشورمان با آمدن ترامپ می‌افتد این است که دوباره مبادی تجاری قفل می‌شوند.»آنچه در ادامه می‌خوانید متن کامل گفت‌وگوی صمت با این کارشناس اقتصاد است.

در گزارش اخیر بانک مرکزی تصریح شده نرخ رشد در تابستان امسال با کاهش ۲.۴ درصدی نسبت به بهار، به ۳.۶ درصد کاهش یافته است. دلیل کاهش نرخ رشد را چه می‌دانید؟

واقعیت این است که رشد حاصل‌شده در ۳ ماه نخست امسال بیش از هر چیز محصول افزایش فروش نفت ایران بوده است. این مهم هم حاصل این بوده که در معادلات سیاسی منطقه‌ای و جهانی عواملی تغییر کردند که زمینه را برای جهش تولید نفت و گاز در ایران افزایش دادند؛ به‌طور مشخص کنار گذاشته شدن سیاست فشار حداکثری ازسوی امریکا، می‌تواند به‌عنوان یک نقطه عطف برای دستیابی اقتصاد کشور به رشد ۶ درصدی (البته آن‌طور که بانک مرکزی گزارش داد) تلقی شود.

منظورتان از معادلات سیاسی چیست؟

همین شل‌وسفت کردن تحریم‌ها که به‌دلیل تغییرات سیاسی در کاخ سفید رخ می‌دهد واضح‌ترین نمونه معادلات سیاسی است که به‌سرعت و با نهایت شدت بر وضعیت اقتصادی کشور ما تاثیر می‌گذارد.

باوجود این وضعیت، احتمال ادامه رشد بالا در فرصت باقیمانده تا پایان امسال یا سال آینده وجود دارد؟

من این‌گونه فکر نمی‌کنم و می‌توانم بگویم نباید به رشدی مشابه آنچه در بهار امسال گزارش شده برای ادامه سال و سال آینده امیدوار باشیم. در واقع وضعیت اقتصادی کشور ما به‌گونه‌ای نیست که انتظار دست یافتن به یک رشد پایدار یا حتی مشابه نرخ رشدی که کشور در نیمه دوم دهه ۷۰ و دهه ۸۰ تجربه کرد را داشته باشیم. تنها یک فرصت برای رسیدن و تداوم نرخ رشد بالای حاصل‌شده در بهار امسال وجود دارد و آن هم این است که عواملی موجب شوند شدت تحریم‌ها علیه اقتصاد ایران کاهش پیدا کند. حال این موضوع با مذاکره و احیای برجام محقق شود یا عواملی دیگر در آن نقش داشته باشند تا کاخ سفید فشارها را کاهش دهد، فرقی نخواهد داشت.

به این ترتیب می‌توانیم ادعا کنیم در سال آینده انتخابات امریکا نقشی پررنگ در نرخ تولید ناخالص داخلی ایران خواهد داشت؟

بله؛ من فکر می‌کنم دقیقا همین‌طور است. یعنی در اقتصاد ایران انتخابات امریکا شاید نقشی پررنگ‌تر و موثرتر حتی از برخی انتخابات‌های داخلی بازی کند. امروز همه این را می‌گویند که اگر در انتخابات آینده ریاست‌جمهوری ایالات متحده، وقایع به‌نحوی رقم بخورند که تیم قبلی کاخ سفید به رهبری دونالد ترامپ سکان بزرگ‌ترین اقتصاد جهان را به‌دست بگیرد، فشارها به ایران تشدید می‌شوند.

این روزها اگر یک توجه ضمنی به صحبت‌های ترامپ بکنیم، متوجه می‌شویم او وعده داده که با ایران برخوردی متفاوت از جو بایدن داشته باشد؛ بر همین اساس به‌نظر می‌رسد حداقل اتفاقی که برای کشورمان با آمدن ترامپ می‌افتد این است که دوباره مبادی تجاری قفل می‌شوند.

متاسفانه باید تصریح کنم اصلا این وضعیت برای کشورمان خوب نیست؛ به‌ویژه اگر به یاد بیاوریم که دولت سیزدهم با وعده «گره نزدن معیشت به تحریم‌» از عده‌ای رای گرفت و با گذشت دو سال و نیم از در دست گرفتن زمام امور معیشت و اقتصاد ایران بیش از پیش به تحریم‌ها گره خورده است.

انتظار شما از دولت در این باره چه بود؟

انتظاری که در این زمینه از دولت فعلی و هر دولت دیگری می‌رود این است که اقتصاد کشور را به‌شکلی در آورند که برنامه‌ریزی‌های داخلی پیشران کشورمان باشند، نه وقایع سیاسی و جناحی در کشورهای دوردست. همچنین ضروری است با هر دولتی گفت‌وگو کرد. منظورم از گفت‌وگو این نیست که می‌توان با هر کشور و دولتی دوست بود، بلکه برعکس گفت‌وگو نیاز ضروری کسانی است که با هم اختلاف دارند. امروزه بسیاری از کشورها با هم اختلاف دارند، اما روابط دیپلماتیک‌شان متوقف نمی‌شود.

این رویکرد موجب می‌شود با حاکم شدن یک شرایط آرام‌تر، فضا و زمینه کافی برای اینکه دست به برنامه‌ریزی زده شود، شکل بگیرد. منظورم این نیست که چیزی مانند لایحه برنامه هفتم را آماده کنند، بلکه منظورم این است که باید مسیر تکامل و تحول کشور را به‌درستی ترسیم و بر این مبنا برای اقتصاد ریل‌گذاری کنند و این اقدام را چنان انجام دهند که امکان پیش‌بینی وضعیت اقتصاد کشور تسهیل شود. متاسفانه انتظارات از این دولت هرگز برآورده نشد و حتی بودجه‌هایی که برای تصویب به مجلس ارسال می‌شود هم بسیار ضعیف هستند.

گفته می‌شود باتوجه به رشد اقتصادی چند فصل اخیر، دوره رکود اقتصادی به پایان رسیده و به‌نوعی در حال ورود به عصر رونق هستیم. این را قبول دارید؟

من این را یک اشتباه بزرگ تحلیلی و محاسباتی می‌دانم. برمبنای هیچ آمار و منطقی اقتصاد ایران هنوز به پایان عصر رکود و تورم نرسیده، بلکه بر عکس رکود تورمی همچنان سایه خود را بر کشورمان انداخته است. باتوجه به انواع و اقسام گزارش‌هایی که من یا هر فرد آشنا به اقتصادی می‌تواند مشاهده کند، اقتصاد ایران با زیر ظرفیت‌های بالقوه و بالفعل خود عمل می‌کند که نشان می‌دهد عدم استفاده از ظرفیت‌های خالی اقتصاد همچنان ادامه دارد.از سوی دیگر حاشیه سود فعالیت شرکت‌های مختلف ایران به‌شدت کاهش یافته و تضعیف شده است؛ به‌بیان دیگر جز شرکت‌های عمده و مادر که بنگاه‌های بزرگ اقتصاد ایران را شکل می‌دهند و سودهای بالایی را به جیب می‌زنند، شرکت‌های دیگر به‌شدت در کسب سود دچار مشکل هستند.

چرا شرکت‌های بزرگ می‌توانند سود کنند و شرکت‌های کوچک‌تر نه؟

شرکت‌های بزرگ هم به‌دلیل اقداماتی که در زمینه افزایش بهره‌وری یا افزایش تولید داشته‌اند به سوددهی نرسیده‌اند. اگر این مهم عملی بود که شرکت‌های کوچک‌تر هم می‌توانستند بیش از امروز از مواهب رشد اقتصادی بهره‌مند شوند. مهم‌ترین عامل سوددهی بنگاه‌های مادر و بزرگ در ایران نرخ بالای تورم و نوسانات ارزی است. به‌طور مثال هرچه دلار گران‌تر می‌شود، سود این شرکت‌های مادر هم بالاتر می‌رود. منظورم این است که امروز سودآوری در کشور ما نه حاصل فعالیت‌ها در عرصه واقعی اقتصاد و تولید که حاصل تورم و گرانی ارز است که نصیب برخی صاحبان بنگاه‌های بزرگ و اصلی می‌شود.

چشم‌انداز شما از وضعیت اقتصاد کشور در سال ۱۴۰۳ چیست؟

سال‌ها است نرخ سرمایه‌گذاری خالص در اقتصاد ایران کمتر از نرخ استهلاک آن شده که به‌معنای اضمحلال خط تولید در کشورمان است و نشان می‌دهد ما نه‌تنها در حال در جا زدن نیستیم و در حال تجربه دوره سقوط هستیم و این یعنی تشدید تصاعدی مشکلات و بحران‌ها. اقتصاد ایران چه در مقایسه با نرخ رشد اقتصاد جهان و چه باتوجه به نرخ رشد جمعیت کشور، رشد نکرده و این امر ما را از رقبای منطقه‌ای و بین‌المللی‌مان هم عقب انداخته است.

باتوجه به شدت استهلاک و فرسودگی صنایع کشور که موجب شده بخش تولیدمان در تامین قطعات هم دچار مشکل شود، چشم‌انداز مناسبی برای سال آینده نمی‌توانم ترسیم کنم.به‌زبان ساده‌تر من فکر می‌کنم بنگاه‌های کشور در سال آینده بیش از گذشته ورشکسته شوند و تولید کاهش چشمگیری داشته باشد. این نیز نتیجه این است که ما نسبت به گذشته باز هم تولید را تضعیف کرده‌ایم.

فکر می‌کنید در دولت سیزدهم شرایط سخت‌تر از گذشته شده است؟

بی‌تردید باید بگویم همه چیز در دولت سیزدهم دشوارتر شده و دولت فعلی نقش پررنگی در این روند داشته است. پیش از این در گفت‌وگویی به این مسئله پرداخته بودم که چرا دولت سیزدهم چنین شرایطی را رقم زده است. دولت فعلی متاسفانه بدون هیچ برنامه مشخص و حتی جهت‌گیری و سوگیری مدون سکان امور اجرایی را به‌دست گرفت.این در حالی است که در زمان تبلیغات ادعا می‌شد چندهزار صفحه برنامه اقتصادی تدوین شده، اما از وقتی دولت زمام امور را به‌دست گرفت تا امروز که بیش از ۲۸ ماه سپری شده، ذره‌ای انسجام در مسئولان دولتی مشاهده نمی‌شود. مشکل فقط این نیست که دولت فعلی برنامه ندارد، بلکه بخشی از مشکل هم نشأت‌گرفته از بدون مکتب و ایدئولوژی بودن دولت فعلی است. در واقع یک دولت ممکن است سوسیالیست باشد یا لیبرال که بر همین مبنا خردورزی و مسیر کشور را تعیین می‌کند. مشکل زمانی نمود می‌یابد که دولت هیچ نگاهی نسبت به اقتصاد نداشته باشد و سیاست‌ورزی را به‌شکل باری به هر جهت پیگیری کند. هنگامی که نگاه و سوگیری خاصی وجود ندارد و موضوعات را روزمره انتخاب می‌کنند، هدف‌گذاری هم وجود نخواهد داشت که این نیز کار را دشوارتر می‌کند. در نتیجه وضعیتی که با آن مواجه شده‌ایم به بی‌هدفی و سردرگمی دامن زده است. دولتی که سوگیری خاصی در زمینه مسائل کلان ندارد نمی‌تواند در بخش اقتصاد کشور هدفگذاری منطقی و عینی هم داشته باشد.

این امر موجب شده به‌قول یکی از دوستان اقتصاددان با دولتی مواجه باشیم که به مسائل مانند آتش‌نشان نگاه می‌کند؛ یعنی هر جا مشکلی پیش آمده و دودی به هوا رفت با سرعت خود را می‌رساند و تنها اقدام به خاموش کردن آتش می‌کند و اگر آتش زیرخاکستری باشد از نظر آنها چندان واجد اهمیت نیست. یعنی حتی در اطفای حریق نیز رویکرد روبنایی دارند و تنها در پی این هستند که همه چیز را نرمال نشان دهند. این رویکرد متاسفانه خالی از هرگونه خردورزی و عقلانیت است.

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*

آخرین اخبار

پربازدیدترین