گشایش اقتصادی دور از انتظار است
یک کارشناس حوزه روابط بینالملل درباره توافق اخیر مبنی بر آزادسازی و انتقال پولهای بلوکهشده ایران میگوید: «دولت ایالات متحده از این ماجرا سود برده است؛ بهویژه که هم موفق شده زندانیان خود را آزاد کند و هم پول خودمان را به خودمان نداده است.
بهعبارت سادهتر میخواهند منابعی را که از هر جهت به ایران تعلق دارد، از کره به یکی از بانکهای قطر یا عمان واریز کنند. این بانک هم باید همکاری خود با دولت ایران را زیر نظر بانکهای امریکایی تنظیم کند. ایران تنها میتواند از این منابع برای خرید مواد غذایی یا دارو و تجهیزات پزشکی استفاده کند که البته باید به تایید و توافق امریکا برسد، وگرنه بانکهای قطری یا عمانی بدون کسب اجازه از امریکا امکان هیچ خریدی را فراهم نخواهند کرد.» علی بیگدلی، عضو هیات علمی دانشگاه و از کارشناسان حوزه دیپلماسی، معتقد است تقریبا همه طرفها در این ماجرا تا اندازهای توفیق داشتند و در رأس آنها هم دولت ایالات متحده از این ماجرا سود برده است. از سوی دیگر بهنظر میرسد دستاورد این توافق برای قطر یا عمان بهمراتب بیشتر از ایران باشد، چراکه خواب پولهای ایران برای مدتی در این بانکها میتواند به سود نظام بانکی آن کشورها تمام شود.آنچه در ادامه میخوانید مشروح گفتوگوی صمت با این استاد دانشگاه است.
توافق اخیر موجب شده منابع بلوکهشده ایران در کره جنوبی به کشورهای همسایه ایران بیاید و گویا بناست برای تهیه مواد غذایی و دارو هزینه شود. در ابتدای سال ۱۴۰۰ نیز مشابه این بحث مطرح بود که به هر دلیلی ناتمام ماند. اتفاقات اخیر را تا چه اندازه میتوان در راستای گشایش به حساب آورد؟
من فکر نمیکنم این توافق یک گشایش باشد، بلکه برعکس، بهنظر میرسد این توافق دستاورد زیادی نداشته باشد. درباره طرح این موضوع در سال ۱۴۰۰ نیز به نکته درستی اشاره کردید. در بهار ۱۴۰۰ آقای ظریف و تیم وزارت امور خارجه به توافق بهمراتب بهتری دست پیدا کردند که برمبنای آن بنا بود نهتنها منابع بلوکهشده ایران در سئول که حتی منابع بلوکهشده در چند کشور دیگر، از جمله ژاپن آزاد و به شکل نقد به جمهوری اسلامی تحویل داده شود. متاسفانه در آن دوران بحثهای حاشیهای به میان آمد و امکان اجرایی شدن این مهم از دست رفت. بهنظر میرسد طرف کرهای هم در آن دوره تعلل کرد و بیدلیل مسئله پولهای بلوکهشده را به بحثهای دیگری مربوط کرد که موجب از دست رفتن زمان برای ایران شد. این اتفاق اخیر اما تفاوتهای معناداری با چیزی که در بهار ۱۴۰۰ قرار بود رخ دهد، دارد؛ از جمله اینکه ما امروز اجازه نداریم منابع مالی خود را که حاصل فروش نفت بوده، به کشور بیاوریم و مثلا منابع ارزی بانک مرکزی را بیشتر کنیم. چنین امکانی برای ما وجود ندارد، زیرا ایران در چارچوب یک برنامه سختگیرانه که موسوم به «نفت در برابر غذا» است قرار گرفته که منطقی نیست و حتی از نظر حقوقی نیز اشکال دارد. این روند میتواند اثرات روانی نامطلوبی نیز برای جامعه به همراه داشته باشد.
چه اثرات روانی برنامه نفت در برابر غذا برای مردم ایجاد میکند؟
برای مردم ایران برنامه نفت در برابر غذا، یادآور دهه آخر در قدرت بودن صدام حسین و حزب بعث در عراق است. در واقع جنگ اول خلیجفارس که با اشغال کویت توسط عراق آغاز و سپس با ایجاد منطقه پرواز ممنوع و حمله نیروی هوایی امریکا به ارتش عراق، تکمیل شد با برنامه نفت در برابر غذا در تمام دهه ۹۰ میلادی ادامه پیدا کرد. مردم ایران به یاد دارند تحریمهای گسترده امریکا و اجرای برنامه نفت در برابر غذا با چه سرعتی اقتصاد عراق را به نابودی کشاند. تحریمهای دهه ۹۰ اثرات چشمگیری بر تاروپود جامعه عراق وارد کرد و نابسامانیهای امروز را هم میتوانیم به آن وقایع مرتبط بدانیم.
پس برنده توافق اخیر و آزادسازی پولهای بلوکهشده ایران از کره، کدام طرف بود؟
تقریبا همه طرفها در این ماجرا تا اندازهای توفیق داشتند و در رأس آنها هم دولت ایالات متحده از این ماجرا سود برده است؛ بهویژه که هم موفق شده زندانیان خود را آزاد کند و هم پول خودمان را به خودمان نداده است. بهعبارت سادهتر میخواهند منابعی را که از هر جهت به ایران تعلق دارد از کره به یکی از بانکهای قطر یا عمان واریز کنند. این بانکها هم باید زیرنظر بانکهای امریکایی همکاری خود با دولت ایران را تنظیم کند. ایران تنها میتواند از این منابع برای خرید مواد غذایی یا دارو استفاده کند که البته باید به تایید و توافق امریکا برسد، وگرنه بانک قطری یا عمانی بدون کسب اجازه از امریکا امکان هیچ خریدی را فراهم نخواهند کرد.اینها در حالی است که در اواخر سالهای تصدی دولت روحانی این فرصت برای جمهوری اسلامی بهوجود آمد که منابع بلوکهشدهاش را بهشکل نقدی دریافت کند. این شرایط به این معناست که ایران خود تعیین میکند منابعش در کجا هزینه شود. چنین امکانی امروز وجود ندارد و ایران حق انتخاب را از دست داده است. به هر روی عدم انعطاف در توافقات بینالمللی، کمی کار را برای طرف ایرانی دشوار کرده و در نتیجه امروز برای دریافت پول نفت خودمان در قالب ارز مشکل داریم و باید کالا وارد کنیم. ازسوی دیگر بهنظر میرسد دستاورد این ماجرا برای قطر یا عمان بهمراتب بیشتر از ایران باشد، چراکه خواب پولهای ایران برای مدتی در این بانکها میتواند به سود نظام بانکی آن کشورها تمام شود.
دولت ایالات متحده در آستانه یک انتخابات قرار دارد. چرا آنها را پیروز میدان بازگشت منابع بلوکهشده ایران میدانید؟
بهباور من بایدن به چیزی که میخواست دست پیدا کرد. این دستاورد برای او مهم است، چون انتخاباتی در این کشور در پیش است و مسئله ایران و برجام حتما از موضوعات مهم دیپلماسی در انتخابات آینده امریکا خواهد بود. حالا بایدن که ازسوی جمهوریخواهان متهم به سازشکاری با ایران بود، موفق شد بدون دادن امتیازی، زندانیانش را آزاد کند.
بههرحال آزادسازی پولهای بلوکهشده آثاری بر اقتصاد ایران خواهد داشت. بهنظر شما این مهم نمیتواند به بهبود وضعیت اقتصاد کمک کند؟
اقتصاد ایران ابعادی بهمراتب بزرگتر از این دارد که چیزی در حدود ۶ میلیارد دلار که در کشوری دیگر قرار دارد و تنها میتوان با آن غذا و دارو خرید، به رونق یا ایجاد گشایشی در آن کمک کند. چنین چیزی رخ نخواهد داد و صحبتهایی که در این باره میشود هم مبنایی ندارند. در نگاه کلی بهنظر میرسد این موضوع اثر ملموسی بر بهبود معیشت مردم، رفاه عمومی یا حتی کنترل بازار ارز نداشته باشد، زیرا این مبلغ وارد چرخه مالی اقتصاد ما نمیشود.اما در واکنش به اعلام خبر آزادسازی دارایی بلوکهشده ایران در سئول بازار ارز ریزش داشت.
این روزها گفته میشد نرخ دلار هزار تومان کاهش پیدا کرده است. با این اوصاف چگونه نمیتوان انتظار بهبود وضعیت را داشت؟
بهنظر میرسد کاهش اخیر نرخ دلار بیشتر واکنشی روانی باشد و متکی بر تغییرات ریشهای در ساختار اقتصاد نیست؛ بنابراین با آزادسازی فعلی داراییهای بلوکهشده نمیتوان صحبت از گشایش کرد و اصلا انتظار تاثیری در حد گشایش در اقتصاد منطقی نیست. بهعلاوه اینکه پرداخت نشدن پول نقد و اجبار به خرید کالا، اصلا روند خوشایندی نیست.
باتوجه به تمام موارد یادشده و شرایط روز، احتمال احیای برجام را چقدر میدانید؟
توافق اخیر به هیچ وجه در چارچوب برجام نبوده و بهاصطلاح جزو معاهدات فرابرجامی است، اما به هر روی همچنان مذاکرات بازگشت به برجام ادامه دارد.با این حال بهنظر میرسد با شرایط و وضعیتی که قدرتهای جهان و کشورهای منطقه پیدا کردهاند، حداقل تا پایان دوره بایدن نمیتوانیم چشماندازی از رفع مشکلات داشته باشیم.
اما همیشه مواضع جمهوریخواهان نسبت به ایران، بهمراتب از دموکراتها، خصمانهتر است. چطور بدون بایدن و با یک رئیسجمهوری جمهوریخواه شانس کاهش تنشها را بیشتر میدانید؟
خیر؛ به این شکل نمیتوان ادعا کرد. من هم چنین ادعایی ندارم و همانطور که شما گفتید در هر حال دموکراتها برای مذاکرات و رفع مشکلات بهمراتب بهتر و مطلوبتر از جمهوریخواهان هستند. البته نباید فراموش کنیم بسیاری از وقایع تلخ تاریخ معاصر ایران هم در زمان دموکراتها رخ داد، مانند دو جنگ جهانی یا اشغال سفارت امریکا در تهران. با این وجود دموکراتها در مذاکره بهمراتب تعامل بیشتری نسبت به جمهوریخواهان از خود نشان میدهند. چنانچه کار در دوره آتی ریاستجمهوری بهگونهای پیش برود که دوباره شاهد بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید باشیم، شرایط برای ایران بسیار دشوارتر از امروز خواهد شد.
از قضا دلیل اینکه مذاکره با بایدن و دموکراتها برای جمهوری اسلامی آسانتر از جمهوریخواهان است، به موضع دموکراتها و مشخصا دولت بایدن در ماجرای خاورمیانه برمیگردد. جو بایدن بهشکلی صریح و علنی به بنیامین نتانیاهو کممحلی میکند و از مواضع راست افراطی در تلآویو ناراضی است و آن را هم بیان کرده است. بیاعتنایی بایدن به نتانیاهو به حدی بود که هرگز حاضر نشد نتانیاهو را به واشنگتن دعوت کند و در ماجرای اصلاحات اخیر در اسرائیل نیز موضع بایدن نسبت به مخالفان نتانیاهو همدلانه بود. همچنین بایدن حاضر نشد چون ترامپ به دربار سعودی برود و رقص شمشیر کند. رفتار حاکمان سعودی بهگونهای بوده که دموکراتهای امریکا کمتر تمایل دارند که با سعودیها تداعی شوند. در دوره بایدن، حتی سعودیها هم با سردی روابط با امریکا مواجه شدند.
بهباور من همه اینها فرصتهایی بود که ایران داشت، اما از آن استفاده نکرد. در زمانی که امریکا به اسرائیل و عربستان بیاعتنایی میکند، فرصت بیشتری برای ایران بهمنظور کسب یک توافق خوب وجود دارد تا زمانی که ایالات متحده با این کشورها صمیمی است و از آنها مشورت میگیرد. متاسفانه ضعف دیپلماسی موجب شد، این فرصت بگذرد و همچنان مذاکرات ادامه داشته باشد.
ایران انعطاف کافی نداشت یا ایالات متحده؟
من فکر میکنم دیپلماتهای ایران سرسختی زیادی نشان دادند؛ در حالی که ما بیش از طرف مقابل به یک توافق خوب نیاز داشته و داریم. امریکا اگر هم انعطاف نداشته باشد، دستش زیر ساتور تحریمهای ایران قرار ندارد، به همین دلیل باید انتظار تدبیر بیشتر در امور داشته باشیم.
ما در ابتدای روی کار آمدن جو بایدن فرصت خوبی داشتیم که به توافقی مناسب دست یابیم. در آن زمان بهدلیل عهدشکنی ترامپ، فضا در واشنگتن بهمراتب بیشتر از امروز پذیرای بازگشت به برجام بود. در آن زمان امریکا رسما اعلام کرده بود که حاضر است تمام تحریمهای غیربرجامی ایران را لغو کند؛ بهشرط اینکه غنیسازی بیش از ۶۰ درصد متوقف شود و برنامه موشکی هم توسعهای مشابه امروز نداشته باشد. ما هیچ کدام از اینها را نپذیرفتیم و دیپلماتهای ایران مدعی شدند که این مسائل قابلمذاکره نیستند.وقتی این مذاکرات به سرانجامی نرسید امریکا مدعی شد حالا دیگر توافق برجام کافی نیست و باید به یک توافق جامع با ایران دست پیدا کرد. اگر بخواهیم توافق جامع را در یک کلام تعریف کنیم یعنی حرکت به سمت عادیسازی و نرمالیزاسیون مسئله ایران. اکنون هدف دولت امریکا رسیدن به توافقی جامع است، به همین دلیل من فکر نمیکنم حتی اگر بایدن ۴ سال دیگر هم در کاخ سفید بماند، این موضوع کنار برود و دوباره واشنگتن برای احیای برجام حاضر به گفتوگو شود.کشورهایی مانند چین، ویتنام یا کوبا و دولتهای بسیاری در امریکای لاتین و دیگر نقاط نگرشی منفی نسبت به امریکا داشتند، اما روند تعاملات آنها با این کشور کاملا متفاوت است. موضوع چیست؟
برخی از این کشورها برای مبارزه با استعمار و کسب استقلال ملی به میدان آمدند و رویکرد ضداستعماری مبارزاتی آنها به رویکردی ضدامپریالیستی تبدیل شد.
از سوی دیگر کشورهای بلوک شرق نمیتوانستند در مقابل فناوری و تولید علم کشورهای غربی و امریکا، شانسی داشته باشند. کشورهایی چون چین و ویتنام باتوجه به این مسئله ترجیح دادند رویکرد ضدامپریالیستی خود را مدیریت و با استفاده از فرصتهای امریکا راه را برای پیشرفت و توسعه خود هموار کنند؛ بهگونهای که حتی میبینیم با اینکه ویتنام یک جنگ طولانی با حدود یک میلیون کشته در مقابل امریکا داشت و در سال ۱۹۷۵ موفق به استقلال شد، امروز به کانون سرمایهگذاری امریکاییها تبدیل شده است.