فضای باز و انتقادی پیشنیاز تصمیمگیری عقلانی است
یک کارشناس اقتصاد در بررسی نقش آزادی رسانههای مستقل برای انتقاد و تاثیر آن بر اقتصاد کشورها میگوید: «یکی از مشکلات بزرگ نظامهای سیاسی بسته این است که دچار فساد میشوند.
از آنجایی که در این سیستمها شفافیت و پاسخگویی وجود ندارد، گاهی فضای انتقاد و آزادی بیان نیز قربانی میشود. در این شرایط طبیعی است که فساد بیشتر شود و حتی حلقههای فاسد به هم پیوند بخورند. در مقابل کشورهایی که به رسانههای مستقل و منتقد اجازه فعالیت میدهند، باوجود هر مشغلهای، ذات پرسشگری مانع از اجرای بسیاری از تخلفات در سطوح خرد و کلان میشود.» محمدتقی فیاضی، منتقد اقتصادی تصریح میکند: «در نبود رسانههای مستقل و منتقد، اطلاعرسانی در کشور دچار خدشه خواهد شد که این نیز میتواند کاهش رشد اقتصادی را در پی داشته باشد. هرچه افق یک اقتصاد مبهمتر و تیرهتر بهنظر برسد، آن اقتصاد با مشکلات بیشتری مواجه خواهد شد. در سایه نبود شفافیت در اقتصاد علاوه بر بروز رانت و فساد، ایجاد رکود، تورم و کاهش سرمایهگذاری محتمل است.» آنچه در ادامه میخوانید مشروح گفتوگوی صمت با این کارشناس اقتصاد است.
به روز خبرنگار رسیدیم. فکر میکنید میان توسعه یک اقتصاد و باز بودن فضای نقادی در رسانهها چه رابطهای وجود دارد؟
پیش از هر چیز اجازه میخواهم روز خبرنگار را به تمام اصحاب رسانه که باوجود مشکلات، تلاش میکنند منتقد و مستقل باقی بمانند، تبریک بگویم و آرزوی روزهای بهتری را برای آنها در آینده نزدیک داشته باشم. در مباحث مربوط به کارآمدی یک نظام سیاسی و برای موفقیت در مسیر بررسی واقعیتهای حاکم بر بخشهای عمومی کشور، عوامل مختلفی دخیل هستند که یکی از پایههای اصلی آن شاخص شفافیت و پاسخگویی است؛ بهبیان دیگر مسئولان تا زمانی که پاسخگو نشوند و نتوانند بهطور شفاف به سیاستگذاری یا قانونگذاری دست بزنند، نمیتوانند در شاخصهایی چون حکمرانی یا کارآمدی نمره بالایی کسب کنند.
منظورتان از پاسخگویی و شفافیت چیست؟
بهطور مشخص منظورم این است که هر مقام مسئولی بسته به جایگاه و مسئولیتهایی که دارد باید در زمینه اقدامات خود پاسخگو باشد و پرسشگری هم ابتدا ازسوی خبرنگاران شروع میشود. خبرنگار میتواند در تمام لایهها و اقشار جامعه نفوذ و جامعه منفعل را به مردمی پرسشگر و دقیق تبدیل کند. این مهم محقق نخواهد شد؛ مگر اینکه شفافیت در نظام حاکم هم وجود داشته باشد و افراد بتوانند با حداقل زمان و کمترین سواد، از نحوه و چرایی تصمیمگیریهای مختلف مطلع شوند و توضیحات موافقان و مخالفان هر اقدامی را بشنوند. پرواضح است که این دو عامل تعیینکننده، وابسته به نهادهایی چون روزنامهها، سایتها و انواع رسانههای موجود هستند. بار این مسئولیت از نظر نهادی بر دوش مطبوعات است و از نظر فردی نیز این خبرنگاران هستند که باید با ازخودگذشتگی و پذیرش بخشی از مصائب، به نرخ آگاه ساختن مردم، وارد عمل شوند.
بهطور مشخص باز شدن فضای انتقادی چه تاثیری بر شاخصهای کلان اقتصادی میگذارد؟
یکی از مشکلات بزرگ نظامهای سیاسی بسته این است که دچار فساد میشوند. از آنجایی که در این سیستمها شفافیت و پاسخگویی وجود ندارد، گاهی فضای انتقاد و آزادی بیان نیز قربانی میشود. در این شرایط طبیعی است که فساد بیشتر شود و حتی حلقههای فاسد به هم پیوند بخورند. در مقابل کشورهایی که به رسانههای مستقل و منتقد اجازه فعالیت میدهند، باوجود هر مشغلهای، ذات پرسشگری مانع از اجرای بسیاری از تخلفات در سطوح خرد و کلان میشود. کار به جایی رسیده که در برخی کشورها، روزنامهنگاران به زندگی خصوصی مقامات هم سرک میکشند و گاه افشاگریهای عجیب و غریب هم به اخبار رسانهها راه مییابند.
لازم به توضیح است که در نبود رسانههای مستقل و منتقد، اطلاعرسانی در کشور دچار خدشه خواهد شد که این نیز میتواند کاهش رشد اقتصادی را در پی داشته باشد. هرچه افق یک اقتصاد مبهمتر و تیرهتر بهنظر برسد، آن اقتصاد با مشکلات بیشتری مواجه خواهد شد و طبیعی است که بدون رسانههای کارآمد و تیزبین، اطلاعرسانی در یک کشور دچار مشکل میشود و حتی میتواند به افزایش فساد، رکود یا حتی تورم هم منجر شود.
عملکرد یک مقام مسئول در زمان فعالیت رسانههایی با نفوذ فراوان چه تفاوتی با کشورهای غیردموکراتیک دارد؟
در کشورهای استبدادی بهدلیل اینکه یک مقام از فعالیتهای یک خبرنگار یا فعال اجتماعی خوشش نمیآید، فعالیتهای یک نفر یا یک مجموعه دچار محدودیت میشود، این در حالی است که در کشورهای توسعهیافته بهویژه اروپای غربی، مسئولان نمیتوانند خودسر دست به تعطیلی یک رسانه بزنند یا دستگاه امنیتی نمیتواند به هر دلیلی خبرنگار و روزنامهنگار را بازداشت کند.
البته نباید تصور کنیم در کشورهای پیشرفته مقامات ارشد از همه اقدامات مطبوعات راضی هستند. بهطور مثال در فرانسه و اعتراضات ماههای گذشته، بهنظر میرسد مقامات عالی و حتی رئیسجمهوری این کشور از دست برخی رسانهها و فعالان سیاسی عصبانی هستند، اما بهدلیل حاکمیت حقوق فردی هیچ مقامی، حتی مقام اول کشور نمیتواند مشکلی برای فعالان یادشده ایجاد کند. پس مشاهده میکنیم باوجود ناآرامیهای فراوان در این کشور اروپای غربی، اقتصاد از ریل پیشرفت خارج نمیشود؛ حال آنکه در کشورهای غیردموکراتیک و استبدادی رسانهها در صورت فعالیتی خارج از چارچوب تعریفشده با تعطیلی و اعمال محدودیتهای شدید مواجه میشوند.در حکومتهای باز این مقامات ارشد هستند که باید حواس خود را جمع کنند تا در اتخاذ تصمیمات اشتباه نکنند، زیرا جامعه بهزودی آنها را به پرسش خواهد گرفت و اگر قانع نشود، به اعتبار سیاسی آن مقام و حزبش ضربه بزرگی وارد میشود.در کشورهای استبدادی این روند برعکس است و حتی دولتمردان حساسیت چندانی در سیاستگذاری یا اجرای قوانین ندارند، زیرا اضطراری برای آن نمیبینند.
در دنیای امروز میتوان در زمان سیاستگذاریها از تجارب کشورهای دیگر هم بهره برد و به این ترتیب تصمیمات بهینهتری اتخاذ کرد. در عین حال نباید فراموش کنیم که برخی تصمیمات برای نخستین بار گرفته میشوند یا تجارب جهانی زیادی درباره آنها وجود ندارد؛ بنابراین وجود یک فضای انتقادی علمی و عقلایی سبب میشود هنگام تصمیمگیریها بحثهای کافی و علمی انجام شود. بررسی کارشناسانه یک موضوع در فضای باز انتقادی میتواند به افزایش شانس موفقیت در تصمیمگیریها بینجامد. پس آزادی بیان هرچند یک موضوع غیراقتصادی است، اما حاکم بودن آن بهطور قطعی بر خروجی تصمیمگیریهای مختلف، از جمله تصمیمات اقتصادی اثرات مثبت فراوانی دارد.
با این تفاسیر اتاقهای فکر و بازوهای مطالعاتی رسمی یک کشور از فضای باز رسانهای و انتقادی چه بهرهای خواهند برد؟
اتاقهای فکر یا بازوهای مطالعاتی و پژوهشی مانند مغز در یک بدن میمانند که باید از پیش به عواقب و تبعات هر سیاستی بیندیشند. با اتخاذ تصمیمات درست و کارشناسانه میتوان هزینههای اداره کشور را پایین آورد. این موسسات بهنوعی در پیوند با اندیشکدهها و دانشکدهها، یعنی مجریان بخش عمدهای از مطالعات و نقد و بررسیها هستند. وقتی یک فضای باز وجود داشته باشد، پژوهشگران این موسسات هم میتوانند از فضای پرسشگری موجود در جامعه استفاده کنند و با ارزیابی دقیقتر تصمیمات، به تحقق نتایج بهتر کمک کنند.
این امر نهتنها از فرصتسوزی جلوگیری خواهد کرد، حتی میتواند از هدررفت منابع کشور هم جلوگیری کند. میدانیم که کشورهای درحالتوسعه دچار مشکلات زیادی در تامین منابع خود هستند و کاهش هدررفت منابع جزو کارهایی است که برای کشور از همه طرف سودآور خواهد بود. علاوه بر وجود اندیشکدهها و اتاقهای فکر، باز بودن فضای پرسشگری و انتقاد میتواند بر هر موضوعی که به فکر کردن و تفکر مربوط است، اثرات مهمی بگذارد.
به این ترتیب میتوانیم ادعا کنیم که حتی توسعه اقتصاد هم نیازمند وجود فضایی آزادانه در اندیشیدن و پرسیدن است؟
بدونشک تحقق توسعه به فضای بالنده فکری نیاز دارد و بالندگی در محدودیت و خوسانسوری محقق نمیشود. بخش مهمی از مطالعات تجربی صورتگرفته نشان میدهد در جوامعی که آن را دموکراتیک مینامند و حکومتها به مبانی مردمسالاری پایبند هستند، حکمرانی بهتری وجود دارد که این نیز بهمعنای وجود شفافیت و پاسخگویی است. پایبندی به دموکراسی موجب میشود مردم در مخالفت با دولت، منطقیتر برخورد کنند و از راههای کمهزینهتر به خواستههای خود برسند.
ضمن اینکه نباید فراموش کنیم نیت خوب یک دولتمرد سبب نمیشود یک نفر تبدیل به رئیسجمهوری دموکرات و در مقابلش فردی دیگر حاکمی مستبد شود. این تصویر واقعی نیست. در کشورهای دموکراتیک فضایی میان مردم و دولت وجود دارد که در آن احزاب فعالیت میکنند. احزاب مختلف از چپ رادیکال تا راست افراطی اجازه فعالیت در چارچوب قانون را دارند و در همین چارچوب برای کسب قدرت یا کرسیهای بیشتر تلاش میکنند. در این کشورها هر حملهای ازسوی حاکمیت بهسوی رسانهها، با مقاومت احزاب مخالفی مواجه میشود که به اندازه رای خود سهمی از قدرت دارند. پس طبیعی است که مقابله با روحیه انتقادی برای حاکمیت بسیار گران تمام میشود. در عکس این روند، در کشورهای استبدادی، رسانهها تنها در مقابل قدرت قرار دارند، زیرا احزاب مخالف قبلا ازسوی حکومت مجبور به ترک عرصه شدهاند و حالا این رسانه و خبرنگارانش است که در مقابل یک قدرت بزرگ و مقتدر تنها و ناتوان ایستادگی میکند.
بررسی برخی شاخصها مانند ضریب جینی یا توسعه انسانی نشان میدهد اقتصادهای کوچکتر مانند فنلاند یا نروژ در مقایسه با اقتصادهای بسیار بزرگتر مانند امریکا یا چین، وضعیت بهتری برای مردم خود به ارمغان آوردهاند. برخی دلیل این مسئله را به ساختار مترقیتر کشورهای شمال اروپا نسبت میدهند. چقدر میتوان این استدلال را منطقی دانست؟
در کل میان پیشرفت یک اقتصاد و باز بودن فضای دموکراتیک در آن جامعه، رابطهای مستقیم وجود دارد. مکانیسم این فرآیند را تا اندازهای در پرسشهای پیشین توضیح دادم. همانطور که شما هم گفتید، اقتصاد کشور ۱۰ میلیون نفری در شمال اروپا، در بهبود وضعیت زندگی مردم خود عملکردی بهمراتب بهتر از ابرقدرتی چون ایالات متحده یا چین داشته که همین نشان میدهد فضای انتقادی با تحمیل روند خوداصلاحگری میتواند نتایج درخشانی را به ثبت برساند. مردمی که پرسشگر و پیگیر هستند، بهزودی حق خود را هم میگیرند و زندگی بهتری را برای عموم افراد یک جامعه ترتیب خواهند داد. این را باید همیشه به کسانی که منکر نقش آزادی انسان در پیشرفت عمومی هستند، گوشزد کرد که مردم آزاد میتوانند مردمی مرفه و مترقی باشند.
در ایران وضعیت انتقاد و آزادی رسانهها را در مقایسه با گذشته چطور میبینید؟
ما هیچگاه شرایطی مشابه کشورهای دموکراتیک نداشتیم و از این نظر نمیتوانیم دولت فعلی را به از بین بردن دموکراسی متهم کنیم. مشکل در کشور ما این است که مانند روسیه، احزاب مهم و اثرگذار مخالف در کشور فعالیت چندانی ندارند و قدرت هم نیازی به توضیح نمیبیند. اهمیت وجود احزاب مخالف در این است که چرخش قدرت در سیستم را تسهیل میکند و اجازه میدهد مردم بهراحتی نظر خود را تغییر و امور را بهدست دولتی دیگر با ایدئولوژی و پایگاه طبقاتی یکسره متفاوت بدهند. بهنظر میرسد در کشور ما روندی حاکم شده که هم در اقتصاد و هم در موضوع مربوط به رسانهها عملکردی ضعیف از خود به جا گذاشته است.
گاهی بهنظر میرسد وجود فضای باز فکری و داشتن آزادی اندیشه با ساختار موجود خوانایی ندارد. به هر روی دموکراسی مولفههای فراوانی دارد که وقتی این مولفهها غایب هستند، نمیتوانیم انتظار داشته باشیم آزادی بیان بهمعنی واقعی کلمه وجود داشته باشد. به هر حال فکر میکنم حرفم را رساندم و از آنجایی که حرف زدن در این باره کمی دشوار است، ترجیح میدهم بیشتر به آن نپردازم.