گردش مالی حراج تهران در سال ۱۴۰۲ تقریبا ۲ برابر بودجه وزارت ارشاد!
مجری مراسم پشت میکروفون، نام اثر و برآورد قیمت را اعلام میکند. دو نفر با جلیقه و پاپیون تابلو را میآورند. چکش حراج روی میز فروش میخورد: «ده میلیارد یک، ده میلیارد دو، ده میلیارد و پانصد، ده میلیارد و پانصد یک، ده میلیارد و پانصد دو...» بالاخره اثر به چه کسی فروخته میشود؟ اثر بیشتر از برآورد خواهد فروخت یا کمتر؟ اصلا قیمت تابلو را چه کسی تعیین کرده؟ این سوالات، تنها پرسشهای مقابل میزان فروش آثار حراج تهران نیست، آثاری که تعداد صفرهایشان به راحتی از روی ۸ ، ۹ و ۱۰ جهش و عبور میکنند.
البته موضوع ابهام در زمان برگزاری، تنها نقطه تاریک در برگزاری حراجی نیست. آنچه در عمر سیزدهساله حراجی گذشته، باعث شده وقتی نام پولشویی در هنر به میان میآید نگاهها به سمت محل برگزاری حراج تهران و نامهای پنهان خریداران آن بچرخند.
تیکآف قیمتها در حراج تهران ( از 190 میلیون تومان به 3 میلیارد تومان)
خرداد سال 91 وقتی اولین دوره حراجی تهران برگزار شد، فروش آثار هنرمندانی چون سهراب سپهری و پرویز تناولی، توانست نام این حراجی را بر سر زبانها بیندازد. حراجی تهران در دوره اول خود با مجموع فروش دو میلیارد و 150 میلیون تومانی توانست رقم خوبی را به دست آورد. یکسال بعد و در خرداد92، رقم دو میلیارد فروش سال ۹۱ با جهشی سه برابری تبدیل به شش میلیارد شد. در این دوره هم مانند سال قبل پرفروشترین اثر برای سهراب سپهری بود. سپهری که اثرش در سال 91 با رقم 190 میلیونی فروخته شد در حراجی سال 92 اثر دیگری از او با رقم 700 میلیون تومان به فروش رسید؛ فروشی که در زمان دلار 3500 تومانی یک جهش چشمگیر در قیمتگذاری بر آثار هنری به نظر میآمد. این جهش در قیمت، نگاههای پرسشگری را به سمت حراجی تهران جلب کرد. همین موضوع باعث شد مدیر حراجی تهران، علیرضا سمیعآذر در مقاطع مختلف مجبور به پاسخگویی درباره نحوه قیمتگذاری آثار در حراجی تهران بشود. بهعنوان مثال او در مصاحبهای میگوید: «ما رسمیترین مرجع قیمتگذاری آثار هنری در داخل کشور هستیم و بنابراین سعی میکنیم استدلالهای کارشناسی پشت هرگونه پیشنهاد قیمت را داشته باشیم. اغلب به فروشهای قبلی و رسمی هنرمند مراجعه میکنیم. اگر هنرمند در حراجهایی بوده، نتایج آنها میتواند مورد استناد قرار بگیرد. اگر هرگز در حراجی نبوده به قیمت فروش اثر در گالریها مراجعه میکنیم.»
این صحبت سمیعآذر خود ابهام دیگری را پدید میآورد. اول اینکه چطور میشود اثری از سهراب سپهری در سال 91 -به قول سمیعآذر- در رسمیترین مرجع قیمتگذاری آثار هنری کشور 190 میلیون تومان قیمت خورده باشد، سال بعد اثر دیگری از همان هنرمند با مبلغ 700 میلیون تومان به فروش برسد؟ حتی اگر این فرض را در نظر بگیریم که اثر سال 91 و 92 از سهراب سپهری که در این حراجی ارائه شده است، با یکدیگر تفاوت فاحشی داشتهاند، مثال دیگری این ابهام را پررنگتر میکند. وقتی در سال 92 تابلوی سپهری از مجموعه آثار تنه درختان او با رقم 700 میلیون تومان فروش میرود، سال بعد و در حراجی 93 تابلویی دیگر از همان مجموعه در جهشی بیش از دو و نیم برابر و به رقم یک میلیارد و هشتصد میلیون تومان به فروش میرسد. این موضوع به اینجا ختم نمیشود و در سال 94 و 95 هم تابلوهای دیگری از همان مجموعه با ارقام دو میلیارد و هشتصد و سه میلیارد تومان قیمت میخورند.
وقتی فروش آثار خیلی محرمانه میشود
جدای از ابهام در قیمتگذاری، نکته مهم دیگر در خریداران این دست آثار نهفته است. در قوانین خرید و فروش بارگذاریشده در سایت حراجی تهران اینطور آمده است: «کلیه اطلاعات شخصی و اطلاعات بانکی اشخاص شرکتکننده در حراج، درصورتیکه از جانب آنها به صورت کتبی در زمان ثبتنام درخواست شود، به صورت محرمانه نزد حراجگذار حفظ و نگهداری خواهد شد و به هیچ عنوان در معرض اطلاع عموم یا در دسترس اشخاص ثالث قرار نخواهد گرفت مگر به دستور مقام قضایی که در آن صورت حراجگذار موظف خواهد بود که اطلاعات مزبور را در حد موضوع دستور در اختیار مقامات مربوطه قراردهد یا هریک از خریداران یا فروشندگان که جهت پیگیری قانونی و مطالبه حقوق خود طبق شرایط عمومی حراج به این اطلاعات نیاز داشته باشند.»این عدم انتشار اطلاعات خریداران حتی در زمان برگزاری حراجی و از طرفی آنلاین شدن فرایند حراجی تهران باعث هر چه بیشتر ظنین شدن نگاهها به سمت این حراجی شده است. پرسش نگاههای ظنین هم واضح است؛ دلیل این حجم از پنهانکاری صاحبان حراجی چیست؟ اگر فسادی پیرامون حراجی صورت نمیپذیرد چرا نام خریداران این آثار باید در ابهام باقی بماند؟ پاسخ موضوع ابهام در نحوه قیمتگذاری این آثار از طرفی و در طرف دیگر، پنهان بودن اطلاعات خریداران، حراجی تهران را حتی محل بحث میان جامعه هنرمندان کرده است.
جامعه هنری و کنایه از خودیها
اصولا وقتی صحبت از نقد نحوه فروش آثار و قیمتگذاریهای برخی از آثار میشود، عدهای به جانبداری از وضعیت فعلی فروش، منتقدان را دور از فضای هنر میدانند. این وضعیت در حالی است که در سریالهای هیولا، ساخته مهران مدیری و آقازاده به کارگردانی بهرنگ توفیقی به صورت کنایه به حراجیهای پرابهام تهران پرداخته شده است. در سریال هیولا، مهران مدیری با چاشنی طنز به یک حراجی آثار هنری اشاره میکند که در آن شخصیت کامران کامروا برای پولشویی، آثار هنری را با قیمتهای چندبرابری خریداری میکند.
در سریالآقازاده هم به کارگردانی بهرنگ توفیقی، شخصیت بحری دقیقا به همان دلیلی که کامران کامروای هیولا، شخصیت هوشنگ شرافت را به حراجی آثار هنری میفرستد، به سراغ حراجی میرود تا برای خریدن یک تابلوی جعلی اقدام کند. توجه به موضوع حراجی آن هم در دو صورت متفاوت و یعنی یکی طنز و دیگری در یک سریال مرتبط با فساد و از طرفی نزدیکی زمانی این دو سریال به هم، نشان از آن میدهد که حراجی تهران و ابهامهایش نقل تلخ محفل جامعه هنری هم بوده است.
وقتی دولت میتواند حقوقبگیر یک حراجی شود
مساله مبهم بودن فرایند حراج تهران بار اولی نیست که محل بحث میان در رسانهها شده است و جوابیههای این حراجی خود محل ابهامات بیشتری شده؛ شاهد مثالش در سال گذشته اتفاق افتاد. پس از برگزاری هفدهمین دوره حراجی تهران که در آن رکورد گرانترین اثر حراج تهران با مبلغ بیش از 21 میلیارد تومان شکسته شد، «فرهیختگان» در گزارشی به ماجراهای پیرامون حراجی تهران پرداخت که منجر به جوابیه روابطعمومی حراجی تهران شد. در یکی از بندهای این جوابیه با اشاره به اینکه ارقام چند صد میلیاردی عنوانشده در فروش این حراجی قابل مقایسه با ارقام پولشویی نیستند بیان میشود: «اینکه فروش آثاری را بهخاطر ارقامی ناباورانه از ذهن غیرمتخصص، به پولشویی و معامله کثیف ارتباط دهیم مطلقا قابلتوجیه نیست؛ زیرا رقمهایی که در حراج تهران مبادله میشود، بههیچوجه قابلمقایسه با ارقام پولشویی نیستند. بهخصوص اگر در نظر داشته باشیم که حدود ۱۵۰ نفر در مزایده حراج شرکت و ۴۰ نفر موفق به خریداری این آثار شدند. لذا، ارقام این خریدها هرگز نمیتواند توهم پولشویی را تداعی کند.»
اما در بخش دیگری از جوابیه بهعنوان توجیهی برای فایدهمند بودن این حراجی، نگارنده جوابیه دست روی موضوع مبهم دیگری میگذارد: «چنین سرمایههایی همواره برای کسب سود وارد بازارهای تورمی مثل ارز، طلا و ملک یا وارد احتکار مواد مصرفی مردم شدهاند. اتفاقا در این نقطه است که نقش اقتصاد صنایع خلاق و حراجیهای هنری بهعنوان ابزار کنترل سرمایه قابل رصد میشود. یعنی جایی که سرمایهگذاری در آن با سود مشخص وجود دارد. از سوی دیگر آثار هنری با رشد قیمت، نقشی در ایجاد تورم در جامعه ندارند، بلکه از زمینههای ایجاد تورم و حرکت پولها بهسوی دلالی و خریدوفروش کالاهای تورمی نیز میکاهند.» معلوم نیست کدام گزاره را باید پذیرفت. اینکه ارقام معامله در حراجی تهران کوچکتر از حد پولشوییاند یا اینکه معاملات حراج تهران بهقدری بزرگ و موثرند که باعث میشوند پولهای سرگردان از بازار طلا و ارز و ملک به این سمت بیایند و تورم در آن بخشها کاهش پیدا کند. از طرفی، رقمی که مسئولان حراجی تهران آن را کمتر از میزان لازم برای پولشویی میدانند، آنقدرها هم کم نیست. برای آنکه حجم این رقم به شکل واضحتری به دست بیاید باید یک حسابکتاب ساده انجام داد. بودجه معاونت هنری وزارت ارشاد در سال 1401، 100 میلیارد بوده و این رقم در سال 1402 با 20 درصد افزایش به حدود 120 میلیارد تومان میرسد. البته محمدمهدی اسماعیلی، وزیر سابق فرهنگ و ارشاد گفتوگویی در بهمن ماه 1402 داشته و بودجه این معاونت را بیش از 140 میلیارد تومان در این سال عنوان میکند؛ از طرف دیگر بودجه سازمان سینمایی در سال 1402 رقم ۴۸۲ میلیارد و ۱۵۶ میلیون تومان بوده است، اما رقم حراج تهران چه؟ حراج تهران تنها در سال 1402 در سه حراجی برگزارشده، رقمی حدود 517 میلیارد تومان فروخته است؛ البته این عدد تنها میزان رقم مزایدههاست و خود حراجی تهران براساس مبلغ فروش هر اثر، حداقل 10 درصد حقالزحمه میگیرد؛ یعنی در سال 1402 حراج تهران توانسته رقمی حدود 100 میلیارد تومان را از سه حراجی -فارغ از مبلغ دریافتی از اسپانسر- داشته باشد؛ رقمی که برابر است با بودجه معاونت فرهنگی ارشاد در سال1401.
این ابهامات البته زمانی گستردهتر میشود و ضریب پیدا میکند که حرفهای دولتیها هم در کنار حرفهای مسئولان حراجی تهران قرار میگیرد. محمود سالاری معاون هنری وزارت فرهنگ و ارشاد با اشاره به اینکه بخش مهمی از خریداران آثار حراجی تهران نهادها هستند و نه اشخاص، به نکتهای اشاره میکند که محل تامل است: «ما باید متوجه باشیم که خریداران حراج تهران فقط شخص نیستند. اینها نوعا موزهدار یا بانک هستند و... الان بانک ملی یا پاسارگاد موزههای خیلی خوبی دارد. خریداران معمولا نهاد هستند و نه شخص.» سالاری با بیان این نکته سوال دیگری را در ذهن مخاطب به وجود میآورد؛ اگر بانکها و نهادها خریداران این آثار هستند پس به چه دلیل باید حریم خصوصی آنها حفظ شود و نام بانک و تعداد آثاری که خریده به سمع و نظر مردم نرسد؟ به فرض که حتی یک بانک هم در میان خریداران این آثار باشد، آیا نباید سرمایهگذاری بانک مربوطه برای سپردهگذارانش شفاف شود؟ نقطه ابهام در جایی است که نام برخی بانکهای دولتی که مستقیما به بیتالمال دسترسی دارند حوالی حراج تهران میچرخد؛ نامهایی که با حضورشان در حراجی بهاصطلاح خصوصی تهران -که مشخصات خریدارانش را حریم خصوصی آنها میداند و قرار است به صورت آنلاین برگزار شود- ابهامات این حراجی را بیش از پیش گسترش میدهند.
با توجه به تمامی این نکات که حراج تهران مهرماه برگزار میشود؛ هنوز زمان دقیق این حراجی مشخص نیست و برخی از آثاری که قرار است در این حراجی ارائه شوند صاحبانش نامهایی است که برای دنبالکنندگان این حراجی به نظر تکراری میآیند. شاهد مثالش آیدین آغداشلوست که در دوره سیزدهم و بیستم حراج تهران، آثارش صاحب لقب رکورددار قیمت در حراجی آن سالها شدند. باید دید در این دوره از حراج تهران کدام نهادها خریدار آثار افرادی چون آغداشلو خواهند بود و قرار است رقم فروش این آثار چه میزان بیشتر از بودجه معاونت هنری ارشاد باشد.