نظام فعلی مالیات، مروج دلالی است
مالیات از جمله ضروریترین و مهمترین ابزار درآمدی برای دولت بهشمار میرود که از جهتی مخارج سرمایه در گردش دولت را تامین میکند و از سویی دیگر، باعث توزیع عادلانه ثروت و درآمد در بین اعضای جامعه میشود. دولت براساس قوانین و مقررات و همچنین با استفاده از برخی ابزارها اقدام به دریافت مالیات از اشخاص حقیقی و حقوقی میکند.
باوجود اینکه در تقویم کشور، مالیات نه یک روز ملی، بلکه یک هفته را به خود اختصاص داده، نظام مالیاتی ایران از ابتداییترین نظامهای مالیاتی حاکم بر جهان است. چنان این امر مشهود است که بازوی نظارتی مجلس شورای اسلامی در گزارش خود تاکید میکند نظام مالیاتی امروز ایران چیزی مشابه نظام مالیاتی انگلستان در قرن نوزدهم است. بهتعبیری، حتی پژوهشگران این موسسه هم تاکید میکنند، نظام مالیاتی ایران به 2 قرن پیش تعلق دارد.
در اینباره، محمدرضا عبداللهی، پژوهشگر اقتصاد در گفتوگو با صمت ضمن اشاره به ضعفهای گوناگون نظام مالیاتی کشور، تاکید کرد: نظام مالیاتی فعلی از نظر انگیزشی به ترغیب هرچه بیشتر سوداگران و تقبیح هرچه بیشتر کار و تولید منجر شده است. او با تاکید بر اصلاح نظام مالیاتی، راه خروج از وضعیت فعلی را اخذ مالیات از مجموع درآمد اشخاص حقیقی دانست.
مشروح این گفتوگو را در ادامه بخوانید.
مدتها است همه کارشناسان اقتصاد کشور به اصلاح ساختار مالیاتی کشور تاکید میکنند. بهنظر شما هم این مسئله از اولویتهای اقتصاد کشور است؟
من با شما موافقم. بهواقع سالها است کارشناسان اقتصاد معتقدند سازکار اخذ مالیات در کشور ما دچار مشکلات فراوانی است و باید هم در رویکردها و هم در نظام اخذ مالیات کشور دگرگونیهای اساسی انجام گیرد.
از این زاویه وقتی مشکلات امروز کشور را مدنظر قرار دهیم، متوجه میشویم اصلاح نظام مالیاتی میتواند بهعنوان یکی از نخستین اولویتهای اصلاح نظام اقتصادی موردتوجه قرار گیرد.
در عین حال باید توجه کنیم اصلاح نظام مالیاتی اگر اصولی و ریشهای بگیرد، به این بخش محدود نخواهد ماند و به اصلاح سازکار دیگر بخشها و شاخصهای اقتصاد ما نیز کمک شایانی میکند. برای مثال اخذ مالیات بر درآمد میتواند اقدامی مثبت باشد که هم به افزایش درآمدهای دولت در این شرایط کمک میکند و هم از آن مهمتر، رفاه عمومی را بهشکل محسوسی افزایش خواهد داد.
ضرورت طرح بحث مالیات بر مجموع درآمد افراد چیست؟
واقعیت این است که چیزی که در کشور ما اجرا میشود، بهلحاظ ساختار نظام مالیاتی، بهنحوی است که درآمد شرکتها و اشخاص و بهویژه آن بخش از درآمدهایی را که حاصل کار بوده شامل میشود.
در مقابل البته مالیات بر مصرف هم مطرح است که بهشکل مالیات بر ارزشافزوده اعمال میشود و بیش از هر چیز به مصرفکننده اصابت میکند.
اما در بخش مالیات بر درآمد، نظام فعلی حاکم بر کشور بهشدت ناتوان است و به افزایش فاصله طبقاتی میانجامد، زیرا در فرآیند فعلی عوامل فراوانی مورد بیتوجهی و غفلت قرار میگیرند. بهطورمثال اگر یک فرد از چند محل درآمد داشته باشد، همزمان همه درآمدهای او محاسبه نخواهد شد و مالیات تنها از آن بخش از فعالیتهای اقتصادی این فرد اخذ میشود که به کار مربوط است.
در حالی که با اخذ مالیات از مجموع درآمد افراد، همه درآمدهای یک فرد محاسبه شده و براساس آن مالیات بر درآمد اخذ میشود. این مسئله از آنجا که نگاه جامعتری به درآمد افراد دارد، هم در زمینه افزایش منابع دولت کارساز است و هم در بهبود رفاه اجتماعی.
رابطه اخذ مالیات از مجموع درآمد و عدالت اجتماعی چیست؟
این روش اخذ مالیات به بازتوزیع ثروت کمک زیادی میکند، چرا که وقتی مجموع درآمد افراد محاسبه میشود، ثروتمندان امکان پنهانکاری کمتری خواهند داشت و میتوان بهشکل تصاعدی مالیات سنگینی از آنها دریافت کرد.
در مقابل بخشهای فرودست جامعه اعم از بیکار یا شاغل، میتوانند از کمکهای معیشتی مختلف بهرهمند شوند، در واقع دولت موفق شده از این راه بدون خلق پول پرقدرت، توزیع دوبارهای بر درآمدها اعمال کند که میتواند فاصله طبقاتی را بهنحو محسوسی کاهش دهد.
در شرایط فعلی کشور که مطالبات معیشتی در صدر خواستههای مردم قرار دارد، استفاده از این روش علاوه بر محاسنی که دارد، بر نقدینگی کشور نخواهد افزود و به این ترتیب نهتنها به افزایش درآمد منجر نمیشود، بلکه با توزیع دوباره درآمد و افزایش قدرت خرید فرودستان، میتواند زمینههای رونق واقعی و پایدار در کشور را هم فراهم کند.
چرا تاکنون دولتها از این روش استفاده نکردهاند؟
دلایل مختلفی دارد؛ یک عامل مهم آن مقاومت ذینفعان شرایط موجود است. آنهایی که ثروتهای هنگفت دارند، قدرت نفوذ در نظام تصمیمگیری و حتی افکار جامعه را هم دارند، اما جدای از این مسئله باید توجه کنیم برای اخذ مالیات از مجموع درآمد افراد حقیقی، باید همه مردم برای پر کردن اظهارنامه مالیاتی در هر سال اقدام کنند.
این روش گرچه در بسیاری از کشورهای جهان از گذشته به نسبت دور رواج داشته، در کشور ما مطرح نبوده است. سازکار نظام مالیاتی کشور بهسمتی رفت که در عمل به زیان خودش و جامعه تمام شد.
پر کردن اظهارنامه توسط همه مردم گرچه با افزایش هزینه نظام مالیاتی همراه میشود، اما میتواند یک بانک اطلاعاتی جامع را برای دولت شکل دهد. امتیاز این روش افزایش شفافیت در کل اقتصاد نیست؟
بهطورقطع یکی از دلایلی که سبب میشود اهمیت مالیات بر درآمد مطرح باشد، همین افزایش شفافیت در کل اقتصاد است. من در سوالات پیشین هم تاکید کردم که اصلاحات گسترده در نظام مالیاتی تنها به همین بخش خلاصه نمیشود و دیگر بخشهای اقتصاد را هم درگیر خواهد کرد.
در کشوری چون ایران که نظام اقتصادی آن در بخش نظارت ضعفهای فراوانی دارد، چنین طرحهایی بلندپروازانه نیست؟
این راهکار است. راهکاری غیرتورمی برای مشکلات واقعی کشور، اما اینکه چقدر عملی میشود، مسئله سیاستگذاران است. بههرحال این را آمارها و گزارشهای متعدد تایید میکنند، کشور ما سالانه با انواع فرارها و معافیتهایی مواجه است که گاه هیچ توجیهی برای آنها پیدا نمیشود.
معافیتهای مالیاتی چنان بیهدف به این بخش و آن بخش داده میشود که گویا هیچ هدفی در پی آن نیست.
از سوی دیگر نهادهای نظارتی و اجرایی حتی از برآورد و شناسایی دقیق فرار سالانه مالیاتی ناتوان هستند.
این وضعیت را جز با دگرگونی اساسی نمیتوان دوباره سامان داد. این مهم نیز میتواند از طریق مالیات بر مجموع درآمد اشخاص حقیقی ممکن شود و همزمان با مکلف کردن همه افراد به پر کردن اظهارنامه، به شفافیت بیشتر اقتصاد کمک کند.
اینجا بهنظر من جایی است که یک سیاستگذار و مسئول جدی، باید قاطعیت بهخرج دهد.
لازمه این سیاست چیست و چقدر به اجرای موفق آن امیدوار هستید؟
این تحول بهطورحتم به زیرساختهای لازم نیاز دارد، پس در گام نخست ما باید بستر اجرای آن را فراهم کنیم. در مقابل اراده جدی هم نقشی تعیینکننده دارد، زیرا همانطور که پیشتر هم گفتم، سیستم فعلی ذینفعانی دارد که بهراحتی حاضر به این تغییر نخواهند بود، بههمین دلیل مقاومت در مقابل چنین طرحهایی بهشکل جدی وجود خواهد داشت، اما این هنر مجری است که بتواند باوجود مقاومتهای ذینفعان قدرتمند آن را عملی کند.
این کار بهطورحتم دشوار است، اما در همین نقاط عطف، تفاوت مجریان با یکدیگر مشخص میشود. اگر دولتی بهواقع دغدغه رشد اقتصادی و بهبود رفاه اجتماعی را دارد، بهترین اقدامی که میتواند در دستور قرار دهد، اجرای سیاست اخذ مالیات از مجموع درآمد افراد حقیقی است.
بهباور من، تمرکز روی این مسئله حتی برای دستگاه قانونگذار کشور هم بهتر است. در نظر بگیرید که نمایندگان مجلس شورای اسلامی چه زمان زیادی را صرف کردند تا طرح اخذ مالیات از خانههای خالی را بهتصویب برسانند، اما اکنون که یک فصل از سال گذشته میتوانیم بگوییم این قانون، باوجود اینکه بهطورکامل قابلقبول است، دستاورد چندانی نداشته و باید در فکر دیگری بود. این قانون نهتنها بر میزان درآمدهای دولت نیفزود بلکه حتی نتوانست به بخش مسکن هم سامان دهد و مشکلات را کاهش نداد.
حال آنکه اگر همین زمان را نمایندگان بر تصویب قانونی چون مالیات بر مجموع درآمد میگذاشتند، بهنظر من دستاوردهای بزرگتری برای کشور بههمراه میداشت. باید توجه کرد اصلاحاتی در این سطح که نظام مالیاتی را دگرگون میکند، اتفاقات بزرگی هستند که بهطورحتم تاثیرات مثبتی بر شاکله اقتصاد کشور خواهند داشت.
همواره از فرار و معافیتهای مالیاتی زیاد در اقتصاد کشور صحبت میشود. برآورد دقیقی از میزان فرار و معافیت مالیاتی وجود دارد؟
یکی از مشکلات کشور ما این است که بانک اطلاعاتی نداریم و بههمیندلیل برآوردهای دقیق و خاصی نمیتوانیم داشته باشیم.
در تحلیلی که چند سال پیش یکی از موسسات پژوهشی منتشر کرد، تصریح شده بود معادل ۳۰ درصد از کل درآمدهای مالیاتی با فرار مواجه میشوند. همین رقم نیز برای معافیتهای مالیاتی محاسبه شده است.
این گزارش جامعترین گزارشی بود که من خواندم، اما واقعیت این است که گاه ارقامی مطرح میشوند که تکاندهنده و عجیب هستند، اما چون اطلاعات وجود ندارد، امکان برآورد و محاسبه بیشتر هم نیست.
از قضا اخذ مالیات از مجموع درآمد افراد میتواند این نقص بزرگ در اقتصاد ما را هم جبران کند.
در بحثهای نظری تاکید شده نظام مالیاتی 2 کارکرد اصلی دارد؛ از یکسو بر درآمدهای پایدار دولتها میافزاید و از سوی دیگر ابزاری انگیزشی است که میتواند عدالتاجتماعی را محقق کند. چقدر با این موافق هستید که نظام مالیاتی فعلی کشور چون دمیدن بر شیپور از سر گشاد آن است و در عمل از نظر انگیزشی فعالیتهای نامولد را تحریک و کار را تقبیح میکند؟
بهطورحتم همینطور است که شما توضیح دادید. من هم با این گفته موافقم و در واقع نظام مالیاتی فعلی کشور و ساختاری که حول آن شکل گرفته، بهگونهای است که کارگر و تولیدکننده را بیانگیزه کرده و در مقابل، دلالان و سوداگران را ترغیب به گسترش فعالیتهای خود میکند.
پیش از اینکه حقوق کارگر و کارمند را بپردازند، مالیات را بهطورکامل از آنها اخذ میکنند، اما از انواع فعالیتهای سوداگرانه چون دلالی ارز، خودرو و مسکن مالیاتی گرفته نمیشود.
این در حالی است که دستمزدهای پرداختی به نیروی کار کشور هم فاصله چشمگیری با خط فقر دارد و همین نظام مالیاتی بهجای اینکه به آنها تسهیلات و کمکهای معیشتی برساند، از دستمزد آنها بیشتر میکاهد و به تعبیری بر فقر آنها میافزاید.
طبیعی است، نظام انگیزشی حاکم بر چنین سیستمی ترغیب سوداگری و تقبیح تولید است. تقبیح کارگر و کارمندی است که شرافتمندانه نیروی کار خود را میفروشند، اما در تامین حداقل نیازهای خود ناتوان هستند و ترغیبکننده سوداگری است که تنها با خرید و فروش توانسته ثروتهای افسانهای بههم بزند. من هم فکر میکنم از نظر انگیزشی نظام مالیاتی فعلی کشور مانعی در مقابل رشد و پیشرفت است.
در این میان باید به این نکته توجه کنیم که نظام مالیاتی فعلی کشور بهدلیل ضعفهایی که دارد احساس تبعیض و بیانصافی را در تولیدکنندگان و کارگران ایجاد کرده است. کارگر و کارمند که کاری نمیتوانند بکنند و مجبور به پرداخت مالیاتها هستند، اما تولیدکنندگان به این دلیل که فکر میکنند تحت تبعیض هستند، انگیزه بیشتری برای فرار مالیاتی دارند.
منظورم این است که وقتی یک نظام مالیاتی دچار کجروی میشود، در عمل تخلف را گسترش میدهد.
نباید فراموش کنیم احساس تبعیض در عمل میتواند همان تبعاتی را داشته باشد که تبعیض در پی دارد. بههمین دلیل من فکر میکنم بدون اصلاحات گسترده در نظام مالیاتی کشور، نهتنها امکان دستیابی به عدالتاجتماعی را نخواهیم داشت، بلکه همزمان با افزایش شکافهای طبقاتی، با گسترش هرچه بیشتر انواع جرائم از جمله فرار مالیاتی مواجه خواهیم بود.