زندگی عاشقانه شصتساله با خیانت فرو ریخت
زن مشهدی پس از ۶۰ سال زندگی مشترک سرشار از عشق و آرامش، با واقعیتی تلخ روبهرو شد؛ افشای رابطه پنهانی همسرش که به مدت ۱۰ سال در یکی از شهرستانها زندگی موقت دیگری را تجربه کرده بود، آرامش سالهای طولانی را برهم زد. او اکنون تصمیم به جدایی گرفته و در پی آغاز مسیری تازه برای بازسازی و ادامه زندگی خود است.
در ۱۵ سالگی به شیوهای سنتی با «قنبرعلی» ازدواج کردم؛ او دو سال از من بزرگتر بود و شغل آزاد داشت. زندگی مشترکمان را در اتاقی کوچک با یک فرش دستباف آغاز کردیم، اما گرمای دلهایمان همه کمبودها را جبران میکرد. شبها که به خانه بازمیگشت، حضورش سرشار از محبت بود و کمکم به خلقوخو و رفتار یکدیگر خو گرفتیم.
زندگی ما با آمدن چهار دختر و یک پسر شیرینتر شد و با ازدواج فرزندانمان، همچنان سادگی و بیادعایی در زندگی مشترکمان موج میزد. من همیشه کنار و پشتیبان همسرم بودم؛ هرگاه بازار کساد میشد، قناعت پیشه میکردم و هیچ اعتراضی نمیکردم، مدام شوهرم را دلداری میدادم: «عیبی ندارد، درست میشود!»
زن ۷۵ ساله در ادامه سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: شوهرم از حدود ۱۰ سال قبل رفت و آمدهای بیشتری به شهرستان داشت. هر بار که سفرهایش طولانی میشد و با سردلتنگی تماس میگرفتم، خشم و عصبانیتش را تجربه میکردم. او مدام میگفت مشغله کاری دارد و من سعی میکردم صبور باشم.
اما دختر بزرگم رازی را فاش کرد که دنیا روی سرم آوار شد: شوهرم از حدود ۱۰ سال پیش زن دیگری را در شهرستان به عقد موقت خود درآورده و با او زندگی میکرده است. این خبر، شوک بزرگی بود؛ انگار خنجری بر قلبم فرود آمده بود. وقتی «قنبرعلی» دوباره به مشهد بازگشت، دیگر برای پیشوازش نرفتم. وقتی با او روبهرو شدم و پرسیدم: «واقعیت چیست؟»، با خونسردی پاسخ داد: «بله، قسمت بود!»
این افشاگری باعث شد شب پرتنشی میان خانواده شکل گیرد؛ دخترانم اشک ریختند، پسرم فریاد میزد و من تنها مانده و در شوک به سقف نگاه میکردم، انگار ۶۰ سال زندگی عاشقانه روی سرم خراب شده بود.
با راهنمایی سرگرد احسان سبکبار، رئیس کلانتری شفای مشهد، اقدامات مشاورهای برای این زن در دایره مددکاری اجتماعی آغاز شده است. وی نیز اعلام کرده قصد دارد از همسرش طلاق بگیرد و مسیر تازهای برای زندگی خود آغاز کند.