نقش پر رنگ همسایگان در تامین نیازهای افغانستان
همسایه شرقی ما بیش از نیم قرن است که درگیر جنگ داخلی، افراطگرایی، اشغال خارجی و اسلام سیاسی بوده است.
بسیاری معتقدند افغانستان از نظر صنعت یکی از عقبماندهترین کشورهای جهان است، به همین دلیل اقتصاد این کشور را یک اقتصاد مصرفگرا میخوانند؛ یعنی جز مواد غذایی بخش عمده نیازهای مصرفی مردم و صنایع این کشور از خارج تامین میشود. حتی تامین حاملهای انرژی در همسایه شرقی ما، باوجود تلاشهایی که برای استخراج نفت در این کشور شده، یکسره وابسته به واردات است. همین مسئله منجر به این میشود که دولتهای افغانستان حق انتخاب زیادی در شرکای خود نداشته باشند و باوجود هر اختلاف سیاسی تلاش میکنند نیازهای روزمره جامعه خود را تامین کنند.
نکته مهم این است که تامین نیازهای روزمره کشوری چون افغانستان بدون همکاری همسایهها ناممکن است. در این میان ایران همیشه رابطه خاصتری با همسایه شرقی خود داشته است. همزبانی و تاریخ مشترک سبب شده این دو کشور باوجود فرازونشیبهای سیاسی همیشه نزدیک به هم باشند. اکنون نیز اقتصاد افغانستان بهشدت به واردات از ایران و دیگر کشورها نیاز دارد. همچنین گفته میشود حدود ۲ میلیون افغانستانی در ایران ساکن هستند. این روابطی نیست که بتوان با چند فرمان قطعش کرد. علاوه بر این تولیدات متوسط ایرانی در افغانستان مصرفکننده دارند. در همین زمینه صمت با علی بیگدلی، کارشناس روابط بینالملل، گفتوگو کرده که در ادامه میخوانید.
تحولات افغانستان با سرعت هر چه بیشتری ادامه دارد و همین حیرت بیش از پیش ناظران را در پی داشته است. این تحولات به مباحث مختلف در ایران هم دامن زده است. از نظر اقتصادی و غیراقتصادی فکر میکنید قدرت گرفتن طالبان چه نتایجی برای ایران در پی داشته باشد؟
بهنظر میرسد مسئله اصلی میان جمهوری اسلامی و طالبان افغانستان، نه مسائل اقتصادی و سهم هر یک از تولید کشور دیگری، بلکه اختلافات سیاسی باشد که سبب شده میان این دو همواره روابط پرتنشی دیده شود.
با این وجود، افغانستان نقش مهمی در دور زدن تحریمها برای کشور ما داشته است؛ یعنی حتی باوجود تحریم ایران، با هدف توسعه افغانستان، با اجرای پروژههایی چون چابهار موافقت میشد. توقف اجرای این پروژهها برای اقتصاد ایران یا افغانستان تبعاتی نخواهد داشت؟
توسعه بندر چابهار و ایجاد خط ریلی و جادهای برای وصل شدن این بندر به افغانستان یا دیگر کشورهای منطقه تابع تحولات دیگری است. زمانی که دولت پیشین افغانستان در قدرت بود، دونالد ترامپ با ادامه این پروژه موافق بود. گرچه نباید فراموش کنیم که در آن زمان دولت هندوستان نقش کلیدی بازی کرد و تلاشهای فراوانی را به کار گرفت تا رئیسجمهوری وقت امریکا را قانع کند.
به هر حال نباید فراموش کنیم پیشبرد این پروژه قبل از هر چیز تابع رابطه آتی اقتصاد افغانستان با اقتصاد هندوستان خواهد بود. اگر این روابط گرم باشد و رونق بگیرد، حتما سرعت اجرای این پروژه هم افزایش مییابد، اما اگر شرایط دگرگون شود، ممکن است ماجرا طور دیگری رقم بخورد.
باتوجه به نقش دولت پاکستان در حمایت از طالبان و البته رقابتهای جدی میان دولتهای هند و پاکستان فکر نمیکنید طالبان قید این پروژه را بزند؟
نفوذ جدی پاکستان و دستگاههای امنیتی آن بر طالبان بر کسی پوشیده نیست و همه هم آن را میدانند. جالب اینکه طرفین هم چندان تمایل ندارند که این مسئله را کتمان کنند. این نیز کاملا آشکار است که میان کشورهای هندوستان و پاکستان اختلافات جدی و متعددی وجود دارد و این دو کشور هر آن ممکن است دچار درگیریهای نظامی شوند.
با این وجود من فکر میکنم رابطه با هند برای دولت افغانستان، حتی اگر طالبان سکاندار آن باشد، از چنان درجه اهمیتی برخوردار است که با وجود وقفههایی که در این مدت شاهد بودیم، باز هم این پروژه از سر گرفته خواهد شد؛ هرچند ممکن است هیچگاه هندوستان یا ایران به شریک اصلی افغانستان زیر نفوذ طالبان تبدیل نشوند.
در این میان باید به این نکته توجه کنیم که افغانستان از نظر توسعه صنعتی یکی از عقبماندهترین کشورهای جهان است، به همین دلیل اقتصاد این کشور را یک اقتصاد مصرفگرا میخوانند؛ یعنی جز مواد غذایی بخش عمده نیازهای مصرفی مردم و صنایع این کشور از خارج تامین میشود. تامین حتی حاملهای انرژی در همسایه شرقی ما، باوجود تلاشهایی که برای استخراج نفت در این کشور انجام شده، یکسره وابسته به واردات است. همین مسئله منجر به این میشود که دولتهای افغانستان حق انتخاب زیادی در شرکای خود نداشته باشند و باوجود هر اختلاف سیاسی تلاش میکنند نیازهای روزمره جامعه خود را تامین کنند.
طالبان تاریخچه مبارزه ضدکمونیستی داشته است؛ در واقع فلسفه وجودی طالبان مبارزه با نیروهای چپگرا و ارتش سرخ شوروی بوده، اما دیده شده که هم چین و هم روسیه مواضع نسبتا مثبتی به دولت طالبان داشتهاند. فکر میکنید روابط آینده چین با دولت افغانستان چگونه باشد؟
نخستین نکته این است که باید بپذیریم جهان امروز با جهانی که نیروهای طالبان و مجاهدین در افغانستان تشکیل شدند، تفاوتهای چشمگیری پیدا کرده است. دیگر جهانی دوقطبی وجود دارد و جهان تکقطبی هم با چالشهای متفاوتی مواجه است. دیگر امریکا در مقابل خود قطب ایدئولوژیکی چون شوروی را نمیبیند و جمهوری خلق چین هم با تمام توان از تبدیل شدن به شوروی خودداری میکند و صرفا تمایل دارد منافع ملی و اقتصادی خود را تامین کند.
درباره وضعیت احتمالی رابطه جمهوری خلق چین و دولت طالبان باید بگویم هماکنون دو طرف نشان دادهاند آمادگی بهبود روابط و عادیسازی شرایط را دارند.
چین هیچ نگرانی از قدرتگیری طالبان در مرز غربی خود ندارد؟
چرا اتفاقا بهشدت از این مسئله و تبعات آن در خاک چین نگران است. فراموش نکنیم در غرب چین استان بزرگ سینکیانگ با جمعیت بزرگ مسلمانان ایغور وجود دارد. همین امروز مسئله مسلمانان سینکیانگ یک مسئله جدی امنیتی برای دولت چین است. من فکر میکنم حربه چین برای اینکه طالبان را کنترل و از تاثیرگذاری آنها بر مسلمانان کشور خود جلوگیری کند، افزایش رابطه تجاری با آنها است. همین ارتباط اقتصادی میتواند انگیزهای را برای طالبان درون قدرت ایجاد کند که از مسئله مسلمانان چین چشمپوشی کنند یا به وسوسه آموزش آنها توجه نکنند.
چین ظرفیت سرمایهگذاری در افغانستان را نشان داده است؟
یک نکته دیگر را هم نباید نادیده بگیریم؛ در گذشته و در دور اولی که طالبان در افغانستان قدرت را بهدست گرفته بود روابطی با مسلمانان اویغور برقرار کرد. این نگرانی بهنظر من هنوز برای دولت چین مطرح است، اما پیشدستی که آنها میتوانند بکنند، این است که بهطور عملی وارد اقتصاد افغانستان شوند.
از سوی دیگر فراموش نکنیم نخستین کشور جهان که حاضر شد بر منابع نفت و گاز افغانستان سرمایهگذاری کند، چین بود. این اتفاق در سال ۲۰۱۵ میلادی رخ داد اما مشکلات سبب شد این پروژه با سرعت چندان مطلوبی پیش نرود؛ با این حال این پروژه همچنان معتبر است و پیشرفت آن ادامه دارد. من فکر میکنم این پروژه اگر به مرحله اکتشاف نفت و گاز برسد، شدیدا میتواند روابط دولت چین و طالبان را بهبود بخشد و بهطور کلی جایگاه چین را در نظام اقتصادی که طالبان قرار است، برپا کند، ارتقا دهد.
من فکر میکنم در عرصههای دیگر نیز جمهوری خلق چین حاضر به افزایش سرمایهگذاری و انجام سرمایهگذاریهای سخاوتمندانه در افغانستان باشد و چندان هم وسواسی ندارد که چه دولت یا بینشی قدرت را در آن کشور در دست دارد، بلکه مسئله اصلی برای چینیها امنیتی داخلی خودشان و توسعه اقتصادشان است که در طول سالهای اخیر هم نشان دادند بهخوبی بر هدف خود تمرکز دارند و با سرعت آن را پیش میبرند.
در این میان نکته دیگری که نباید فراموش کنیم، این است که امریکا تا حدی در حال خارج کردن نیروهای نظامی خود از خاورمیانه است و در مقابل چین خاورمیانه را مالک بخش مهم انرژی موردنیاز جهان و یک بازار بزرگ مصرفی میبیند، به همین دلیل حزب کمونیست چین تمایل فراوانی دارد که هر چه زودتر و هر چه بیشتر به منطقه نزدیک شود. انواع پروژهها، چون پروژه «یک راه یک ابتکار» رئیسجمهوری شی جین پینگ تا سرمایهگذاری نفتی در افغانستان یا راهبرد ۲۵ ساله با ایران را باید حول این مسئله فهم کرد که چینیها میخواهند بیش از پیش به خاورمیانه نزدیک شوند.
طالبان در این روزها تلاش فراوانی به خرج داده که به جهان و همسایگان خود بگوید که با دوره قبلی فرق کرده و قصد ایجاد مسئله برای هیچ کشوری را ندارد. فکر میکنید تا کجا میتوان به این وعدهها اعتماد کرد؟
تنها زمانی میتوانیم مطمئن باشیم که طالبان برای کشورهای منطقه و جهان مشکلساز نخواهد بود که بتواند داعش و القاعده را سرکوب کند یا حداقل از میزان فعالیتهای آنها در افغانستان بهشکل جدی بکاهد.
نباید فراموش کنیم که اگر طالبان قدرت را بهدست بگیرد که بهنظر هم میرسد چنین شده، دو کشور همسایه با حکومت اسلامی خواهیم داشت که همین میتواند تا حدودی میان دو کشور صلح و صفا برقرار کند، اما در مقابل نباید فراموش کنیم که طالبان به کمک پاکستان و عربستان سعودی پا گرفت و همچنان هم تحت نفوذ وسیع نیروهای امنیتی این دو کشور قرار دارد. این به باور من مهمترین مانعی است که اجازه نخواهد داد روابط ایران و طالبان عادی و پایدار شود.
در هر صورت باید منتظر ماند و دید حاکمیت برآمده از این ناآرامیها چطور حکومتی خواهد بود و چه قانون اساسی را به تصویب میرساند، چراکه جهتگیری نهایی دولتها را در چنین زمانهایی میتوان بهخوبی ارزیابی کرد؛ وگرنه اظهارات فعلی که از در دوستی با همه وارد میشوند، نمیتواند معیار چندان مهمی قلمداد شود. دولت باید تشکیل شود تا مشخص شود هر نهاد یا سازمان چه موضعی دارد و براساس آن تحلیل دقیقتری ارائه کرد.
فکر میکنید در شرایط دشوار تحریم که تامین ارز موردنیاز کشور از هر زمانی مشکلتر شده، بازار افغانستان برای تولیدات ایرانی، کاهش خواهد یافت؟
واقعیت این است که نیازهای روزمره کشوری چون افغانستان بدون تامین آن از طریق همسایهها ناممکن است. در این میان ایران همیشه رابطه خاصتری با همسایه شرقی خود داشته است. همزبانی و تاریخ مشترک سبب شده این دو کشور باوجود فرازونشیبهای سیاسی همیشه نزدیک هم باشند. اکنون نیز اقتصاد افغانستان بهشدت به واردات از ایران و دیگر کشورها نیاز دارد. همچنین گفته میشود حدود ۲ میلیون افغانستانی در ایران ساکن هستند. این روابطی نیست که بتوان با چند فرمان قطعش کرد. بیش از هر بخشی نیز تولیدات متوسط ایرانی در افغانستان مصرفکننده دارند.
فکر میکنید دولت طالبان در نهایت نسبت به غرب چه موضعی داشته باشد؟
من فکر میکنم طالبان پیش از آنکه بخواهد همسایگان خود را مطمئن کند، نظام بینالمللی را از خود مطمئن خواهد ساخت. این چیزی است که برخی معتقدند ممکن است به زیان اقتصاد ما تمام شود، زیرا انتظار داشتیم درگیر شدن اقتصاد ایران در ساخت و توسعه اقتصاد افغانستان، تولید ناخالص داخلی ما را هم افزایش دهد، اما بهنظر میرسد علاوه بر دو متحد سنتی و قدیمی طالبان، یعنی پاکستان و عربستان سعودی، چین و روسیه متحدان آتی دولت طالبان خواهند بود و بیشترین روابط اقتصادی میان آنها برقرار خواهد شد؛ علاوه بر اینکه کمپانیهای غربی هم میتوانند وارد این فرآیند شوند.
پس میتوان ادعا کرد دولت طالبان این بار به سمت «نرمالیزاسیون» (متعارفسازی خود) حرکت میکند؟
بله؛ قطعا چنین خواهد کرد و قطعا قول داده که چنین عمل کند. من فکر میکنم مذاکراتی که میان امریکاییها و طالبان در دوحه برگزار شد، برای چنین اقداماتی بوده و قطعا اگر مسئولان طالبان این وعدهها را نمیدادند و به خواست امریکاییها توجه نمیکردند، ارتش این کشور هم به این سرعت افغانستان را ترک نمیکرد.
در هر صورت من فکر نمیکنم طالبان دیگر تمایلی داشته باشد که از روشهای پیشین خود استفاده کند. این روشها باید کنار گذاشته شوند تا جامعه جهانی دولت طالبان را بهعنوان یک دولت به رسمیت بشناسد؛ پس طالبان چهره خشن پیشین خود را تا حدی اصلاح خواهد کرد.
با این حال برخی دچار یک اشتباه بزرگ شدند؛ اینکه طالبان با گذشته خود متفاوت شده، میتواند مورد قبول باشد اما نباید تصور کرد طالبان دیروز، امروز لیبرال دموکرات یا سوسیالیست شده است. طالبان مجبور شده چهره خود را اصلاح کند، اما هنوز نیرویی است متعلق به گذشته.