عصر یخبندان اقتصادی
نیما بیات - روزنامهنگار
«مدتی هست که حیرانم و تدبیری نیست» این مصراع از وحشی بافقی است که آتش به دل مردم ایران میزند.
مدتی طولانی است که تورم از زندگی مردم ایران پیشی گرفته و دولت تصور میکند گرفتاریهای مردم فقط بهدلیل معیشت روزانهشان است، در صورتی که پیشی گرفتن تورم از زندگی مردم ایران نه فقط معیشت آنها را مختل کرده، بلکه باعث درگیری در سطح خانوادهها هم شده است.
پدر از پسر دلگیر است و پسر از پدر رنجور. برادر با خواهر قهر است و همسایه با همسایه در لجبازی و مبارزه. این رفتارها بهخاطر تنشهایی است که در وجود مردم رخنه کرده و شرایط بهگونهای رقم خورده که اگر دست محبت سوی کس یازی به اکراه آورد دست از بغل بیرون.
این ناآرامی اقتصادی خسارات سنگینی بر پیکره خانواده زده و وعدهها هم دیگر دلگرممان نمیکند و گویا به دورهای قدم نهادهایم که میتوانیم از آن با عنوان «عصر یخبندان اقتصادی» نام ببریم. روزگار غریبی شده است.
با هرکس صحبت میکنی تا غم دل باز گویی باید بیشتر شنونده باشی تا گوینده، باید بیشتر همدرد باشی تا همکلام.
روایت است که احمدشاه پس از آنکه از شاهی ایران عزل شد به فرانسه رفت و البته در آنجا نیز بیشتر از ۴ سال و۴ ماه زنده نماند.
در پاریس خودرو رولزرویسی داشت که با آن در شانزهلیزه رفتوآمد میکرد.
مردم پاریس که او را هر روز با رولزرویس مشاهده میکردند پی به حال و روز او برده و فهمیده بودند که این شخص زمانی آنقدر ثروتمند بوده که میتوانسته رولزرویس بخرد، اما چون رولزرویس احمدشاه قدیمی بود میدانستند صاحبش دیگر استطاعت مالی ندارد تا مدل جدید آن را بخرد. با این حال آنقدر هم مفلوک و محتاج نان شب نشده که آن را بفروشد.
حکایت این روزهای مردم ایران شبیه احمد شاه قاجار در فرنگ شده است. بهدلیل فشارهای اقتصادی بسیاری از ما دیگر استطاعت خرید یا تعویض بسیاری از مایحتاج ضروری زندگی را نداریم و دلمان را به این خوش کردهایم که در داخل آپارتمان اجارهای خودمان قبلهعالم باشیم و خاطر ملوکانهمان را مکدر نکنیم.
در این سالها مردم از زندگی غافل شدهاند. عاشقان زندگی هم دیگر این روزها و این سالها عاشقانه به باران و زمین خیره نمیشوند. طاقت این روزها از توان همگان خارج شده است.
چندی ست از تو غافلم ای زندگی ببخش
چنگی نمیزنی به دل این روزها تو هم
ای زخم کهنهای که دهان باز کردهای
چون دیگران بخند به غمهای ما تو هم