ضرورت تغییر سیاستهای حمایتی
تنظیم بازار فولاد در چند سال اخیر موردتوجه سیاستگذاران بوده است. بر همین اساس نیز وزارت صنعت، معدن و تجارت چندی پیش طرحی را با هدف تنظیم بازار این محصول از حلقههای ابتدایی تا تولید محصول نهایی تنظیم کرد. البته برخی فعالان زنجیره فولاد انتقادهایی به طرح موردبحث وارد میکنند.
فعالان و تولیدکنندگان زنجیره فولاد بهویژه حلقههای پایانی این زنجیره یعنی تولیدکنندگان محصولات نهایی نسبت به بیتوجهی مسئولان به نظرات آنها گلایهمند هستند.
بدون تردید برای تدوین هر سیاستی یا تغییر دستورالعملی باید از نظرات تمامی ذینفعان آن بخش بهره گرفت، چراکه این همفکری بهمنزله ضمانت اجرایی شیوهنامههاست.
با این وجود درباره شرایط ویژه تنظیم بازار فولاد تاکید کرد شرایط در این زنجیره کمی متفاوت است. از سال ۹۷ مذاکراتی میان فعالان زنجیره فولاد و سیاستگذاران در وزارت صنعت، معدن و تجارت با هدف تنظیم بازار این بخش آغاز شده است. اما با وجود برگزاری جلسات متعدد در نهایت تفاهمی حاصل نشد. چنانچه باز هم جلسات همفکری میان تولیدکنندگان در حلقهای مختلف و کارشناسان برگزار شود، باز هم نباید به نتیجهبخش بودن آنها امید داشت.
در همین حال باید تاکید کرد برخی فعالان صنعت فولاد بهویژه تولیدکنندگان حلقههای پاییندستی خواستار جدایی نرخ پایه شمش فولاد عرضهشده در بورس کالا از نرخ ارز و همچنین قیمتهای جهانی هستند. اما انجام این درخواست شدنی نیست، چراکه بهمنزله ایجاد فرصتی برای رانت و سوءاستفاده خواهد بود. قیمتگذاری محصولات گوناگون براساس نرخ تمامشده یک سیاست شکستخورده است. بهعنوان مثال، نرخ تمامشده نفت بشکهای حدود ۱۰ دلار است اما همین محصول با بهای حدود ۸۰ دلار در بازار جهانی عرضه میشود. بنابراین همه فعالان صنعتی و تولیدکنندگان باید بدانند که قیمتها پویا هستند. نرخ یک عدد تصادفی نیست. سیاستهای اقتصادی و حتی رفتارهای سیاسی دولتها، در قیمتها نمایان میشوند.
در واقع نرخ یک محصول، پارامتری بسیار هوشمند است و به همین دلیل نمیتوان با دستور آن را کنترل کرد. اینگونه سیاستهای دستوری، نهتنها نتیجه مثبتی بهدنبال ندارند، بلکه تاثیر منفی بر بازار بهجا خواهند گذاشت.
البته گلایه این تولیدکنندگان مبنی بر اعطای یارانه قابلتوجه از سوی دولت به صنایع بزرگ که از آنها با عنوان صنایع مادر نامبرده میشود و درحالحاضر زمینه سودآوری قابلتوجه این واحدها را فراهم کرده، قابل درک است. این صنایع با بهرهمندی از این دست حمایتها توسعه یافتهاند و روند اعطای یارانه باید تغییر کند. بنابراین باید اذعان کرد درستترین راهحل، کاهش یا حذف یارانهای است که دولت به صنایع مادر اعطا میکند؛ نه اینکه همین امتیاز در اختیار سایر واحدها هم قرار گیرد. بهویژه آنکه اکنون با چالشهای عمدهای در تامین زیرساختهای انرژی کشور روبهرو شدهایم. بدین ترتیب میتوان امکانی برای رفع این کمبودها هم فراهم کرد.
سیاست عرضه ۱۰۰ درصدی محصولات تولید شده در زنجیره فولاد از طریق معاملات بورس کالا مورد دیگری است که با انتقاد فعالان زنجیره فولاد روبهرو شده، چراکه همه خریداران از بورس کالا خرید نمیکنند. بهعنوان مثال، واحدهای کوچک نقدینگی کافی برای خرید محصول از بورس کالا و پرداخت هزینه محصول را ندارند. در حالیکه میتوانند همین محصول را از بازار آزاد و با چک خریداری کنند.
البته میتوان برای رفع این چالش از ظرفیت بازار ثانویه استفاده کرد؛ یعنی بخشی از تولید محصولاتی که بیش از نیاز ظرفیت بازار داخلی هستند، در بازار دیگری به فروش برسند. در ادامه با ثبت آمار و اطلاعات معاملات در سامانهای مشخص، همچنان امکان رصد این معاملات فراهم باشد. ورود تمامی تولیدکنندگان و خریداران به بورس کالا شدنی نیست.
ازمجموع موارد یادشده میتوان اینطور نتیجه گرفت که با وجود تلاشهای انجامشده برای تنظیم بازار فولاد همچنان انتقادهایی به این روند وارد است که رفع آن ضروری بهنظر میرسد.