با فرّ و کیانش
لیلی خسروی- نویسنده و تحلیلگر ادبی
در دیرینگی ترمه مادربزرگانهها
بر کرسی گرم خانههای اجدادی
تکیه بر مخدههای بتهجقه
مادربزرگ با چارقد سپید سنجاقزده زیر غبغب شیرینش
و من خیره به چروکهای معنادارِ این طبیعت ناگزیر، این پشتوانه عمر و تجربه و پشتگرم به این اصالت ازلی...
بیرون برف میبارد بلوربلور، درخشان و نقرهفام بر تاریکی؛ آنچنان که کلاهک تیر برق کوچه سرد و یخبسته را آذین میبندد.
اندرونی اما، به روایت «اخوان» گرم و روشن!
اینجا نَقل نُقل است؛ حکایت داستانهای هزارویک شب
روایت زندگی
به یادداشت شیرینها
لیلیها
تدبیرهای خسروانی
تسلیمهای عاشقانه و تاریخی فرهادها
استحالههای مجنونوار و از مرز تملک گذشتنها، وارستگارانه
اینجا نَقل نُقلهاست
وصلها
فصلها
کامها و ناکامیها
اینجا دور این کرسی
بهقول متجددین بهمثابه «وایفای»
همه مجذوب
پیرامون این مکعب موروثی با نگاه ریاضی زندگی، درهمافزایی مهر، جمع است و ضرب و البته غمها تفریق میشوند و شادیها تقسیم و انرژیها تکثیر.
خاطره به توان ابدیت میرسد و عشق مضاعف میگردد.
اینجا در مساحت هندسی این مکعب گرم
تمام زوایا کنج دنج خویش را دارند و ندارند و این پارادوکس همان است که زندگی را میآموزاند...
خلوت و جلوت توأمان را...
آنچه اینجا بر زبان جاری است از نقالی شاهنامه تا عرفانِ مولوی، رندانه زیستنِ حافظ است و واقعگرایی سعدیگونه. اینجا چای دبش دیشلمه از سماورِ همیشه جوشان ازلی در استکانهای کمرباریک استوار بر نعلبکیهای چینی تا ابد جاریست و نقل ارومیه، قطاب یزد، قرابیه تبریز، کلمپه کرمان، گز اصفهان، مسقطی شیراز، خرمای جنوب، برنج و بشتزیک مازندران و رشته خوشکار گیلان، جغرافیای شیرین اقلیم این فرهنگاند و در این خوان گسترده، گندم و شاهدانههای مادر بزرگ چیزی دیگرند...
تو میدانی
امشب دماوند کولاک خواهد کرد و هیچ هواشناسی مزاحم تعطیلی برفی فردا نخواهد شد! آن هنگام که روز، پنجه بر گستره آسمان بلند شب چله میکشد، یلدای کهن با گیسوان شبقِ از همیشه منیژهترش، دامنکشان از راه میرسد تا عشق را از اسارت چاه عمیق و تاریک غربت برهاند
موسیقی دلنشین این چنگ خوشنوا در افلاک و کهکشانها، موثر و متاثر از روابط کواکب، شبی خوش رقم میزند و شادی از خانهای به خانهای دیگر در حرکت میگردد؛ مواج و سیال... تمام دلها در یلدای بلند شادی همقبیلهاند...