آموزشهای معدنی و چالشهای آن
محمدرضا خالصی-استاد دانشگاه و فعال معدنی
خیلی وقتها این سوال پیش میآید که چرا خروجیهای دانشگاه ما نمیتوانند بهطورمستقیم وارد صنعت شوند، اما من از نزدیک شاهد بودم که فارغالتحصیلان دانشگاههای بزرگ دنیا هم همین شرایط را دارند و هیچگاه فارغالتحصیلان دوره کارشناسی نمیتوانند از روز اول وارد فعالیت حرفهای شوند.تفاوت اینجاست که شرکتهای بزرگی که ساختارهای جاافتادهای برای انتقال علم و تجربه در درونشان شکل گرفته است و سازکار انتقال اطلاعات و کارآموزی دارند، از طریق کارآموزی دانشجویان و تزریق منابع مالی به دانشگاه، ارتباط سیستماتیک و ارگانیک خود را با این موسسات آموزشی حفظ میکنند.در کشورهای پیشرفته، هزینهکرد برای حل مشکلات حوزه صنعت از طریق دانشگاه سرمایهگذاری محسوب میشود، در حالی که بسیاری از بخشهای صنعتی در کشور ما اصلا ظرفیت پذیرش کارآموز را ندارند. برای مثال، اگر بخواهیم یک دانشجوی لیسانس را چند ماه برای کارآموزی به واحدهای معدنی بفرستیم، با مشکل روبهرو میشویم، چون هیچ کارخانهای، همکاری با نیروی کارآموز را برای دوره بیش از یک هفته یا در موارد نادر بیش از یکماه قبول نمیکند و جایی را نمیتوان پیدا کرد که دوره سهماهه برای کارآموز در نظر بگیرد.
آنها متوجه نیستند کارآموزی که چند ماهی در مجموعه آنها کسب تجربه کند، در واقع مهارتی را کسب میکند که دقیقا به کار خود این مجموعهها میآید و اگر جلوی کسب این مهارت را بگیرند، باید با صرف هزینه بیشتری، فرد دیگری را پیدا کنند تا با هزینهای بسیار بیشتر، همان خدمات را به آنها ارائه دهد.اگر بخواهیم بیطرفانه به موضوع نگاه کنیم، باید بگوییم هم دانشگاه و هم صنعت ما دولتی، غیررقابتی و غیرپویا است، اما صنعت تلاش میکند همه تقصیرها را به گردن دانشگاه بیندازد. در حالی که حداقل خروجیهای دانشگاه، در همه دنیا موردپذیرش و مطلوب هستند و بهترین دانشگاههای دنیا علاقهمند هستند که فارغالتحصیلهای ما را جذب کنند، اما در بخش صنعت نمیتوانیم ادعا کنیم بهترین صنایع دنیا مشتریان تولیدات صنعتی یا خدمات ما نیستند.این نشان میدهد که دانشگاه ما با فاصله بسیار زیادی جلوتر از صنعت ایستاده است. برای پر کردن این فاصله، باید تشکلهای صنفی در حوزه معدن پا پیش بگذارند. فلسفه وجودی این تشکلها و مجموعههای صنفی خدماترسانی به صنایع است. یکی از خدماتی که آنها میتوانند ارائه کنند، کمک به توانمندتر شدن نسلی است که در آستانه ورود به بازار کار است. با برگزاری دورههای کارآموزی مناسب در صنعت؛ تشکلها باید ارتباطات را ایجاد کنند. مجموعههایی مانند خانه معدن، انجمن مهندسی معدن، سازمان نظاممهندسی معدن و امثال آن باید نقش جدیتری برعهده بگیرند، با معادن رایزنی، ارتباط میان دانشگاه و صنعت را تسهیل و امکان کارآموزی را برای دانشجویان فراهم کنند.کارکرد تشکلها این است که این ارتباطات را گسترش دهند و در نهایت دولت، کارخانههای دولتی و خصوصی هستند که باید پا پیش بگذارند و کمک کنند تا نسل بهتری از دانشجویان پرورش پیدا کنند.
هیچ کلاس درس دانشگاهی نمیتواند کارخانه باشد و فعالیتهای نصب، ساخت و راهاندازی تجهیزات را بهطورعملی آموزش بدهد. بنابراین، در مجموع خود صنایع باید از طریق ارتباطاتی که با دانشگاهها برقرار میکنند، این دست از امکانات را در اختیار دانشجویان قرار دهند و به آموزش نیروی انسانی ماهر بپردازند.اما سیستم آموزشی ما دارای ضعفهایی است که برای موفقیت در این مسیر باید برطرف شوند. یکی از مهمترین نقصهای سیستم آموزشی دانشگاهی ما، تدوین نادرست سازکار سرفصلهای آموزشی است. برای حل این مشکل باید تدوین چارچوب درسی ـ یعنی برنامهریزی برای درسها و سرفصلهایی باید در هر رشته تدریس شود ـ از دست وزارت علوم خارج شود. بهعبارتدیگر، متولی این امر نباید نهادی دولتی باشد و چند استاد دور هم جمع شوند و براساس توانمندیهای خودشان برنامه درسی بنویسند.
نوشتن این چارچوبهای درسی باید با همکاری جدی و نظاممند با تشکلهای معدنی، صنعت معدن، سازمان نظاممهندسی و امثال آن باشد و وزارت علوم نباید در این زمینه نقش چندانی نداشته باشد، زیرا وزارت علوم ارائهدهنده خدمات آموزشی است، بنابراین باید بداند هر حوزه چه خدماتی نیاز دارد و همان خدمات را ارائه دهد، نه اینکه خودش برنامه طراحی کند. بهنظرمن، این بزرگترین چالش دانشگاههای ما است. برنامهها و ساختار درسی ما در بخش معدن نیاز به بازنگری جدی دارند، زیرا به نظر میرسد با آنچه باید باشد، تفاوت زیادی دارند. چطور ممکن است سرفصل دروسی که دانشجوی کارشناسی ما میگذراند، با سرفصل دروس دانشگاههای دیگر دنیا تنها ۱۰ تا ۳۰ درصد مشابهت داشته باشد؟ بنابراین باید دروس، خارج از چارچوب وزرت علوم و در همکاری گسترده با تشکلهای معدنی و بخش صنعت بازنگری و سرفصلهای درسی از ابتدا پایهریزی شود. بهویژه اینکه از درون دانشگاه نمیتوانیم آینده معدن را پیشبینی کنیم. برای آن درس طراحی کنیم. آینده معدن را صنعت معدن و دیگر صنایع رقم میزند. برای رفتن بهسوی آینده هوشمصنوعی، بلاکچین، واقعیت مجازی، اینترنتاشیا، هوشمندسازی معادن و مباحث میانرشتهای، سنسورهای نرم و سخت و امثال آن مطرح است و دانشگاهها باید بهسرعت خود را برای آموزش آن مطالب آماده کنند. اگر در این زمینه غفلت کنیم و آموزش را به شیوه رایج ادامه دهیم، حداقل نیمقرنی از دیگران عقبتر میافتیم و این همان اتفاقی است که نظام آموزش عالی ما با کندی در این مسیر حرکت میکند.