تیر دیپلماسی در کمان «آرش»
میدان نفتی و گازی آرش، یکی از میدانهای مشترک ایران، کویت و عربستان است که مدتی است محور اختلافاتی بین 3 کشور شده است. بسیاری از کارشناسان، تاکید دارند بخش بزرگی از میدان آرش به ایران تعلق دارد و ادعاهای کویت و عربستان، پوچ و بیارزش است.
میدان نفتی و گازی آرش، یکی از میدانهای مشترک ایران، کویت و عربستان است که مدتی است محور اختلافاتی بین 3 کشور شده است. بسیاری از کارشناسان، تاکید دارند بخش بزرگی از میدان آرش به ایران تعلق دارد و ادعاهای کویت و عربستان، پوچ و بیارزش است. ذخیره درجای گاز طبیعی میدان آرش یا بهقول کویتیها «الدوره» ۲۰ تریلیون مترمکعب و ذخیره نفت آن هم ۳۱۰ میلیون بشکه نفت برآورد میشود و بهشکل قانونی ۴۰ درصد این میدان متعلق به ایران است. در سالهای گذشته نیز، مذاکرات مستمری بین ایران و کویت درباره میدان آرش انجام شده و آخرین دور مذاکرات هم مربوط به ۲۰۲۲ و اسفند ۱۴۰۱ است که در آن وزیر خارجه کویت اعتراف کرد که این میدان، موضوعی بین ایران و کویت است و بر مذاکره برای حل و فصل آن تاکید کرد؛ در واقع آنها به این مسئله معترف بودند که این میدان مشترک میان ایران و کویت است. صمت در گفتوگو با محمد پارسا نجفی، کارشناس خاورمیانه، به بررسی اختلاف مذکور و نتایج پیگیریهایی که تا امروز انجام شده، پرداخته است.
ریشه مشکل از آنجا بود که...
میدان «آرش» در میانههای نیلگون خلیجفارس، غریب و تنها سالهاست که خفته است. هیچکس سراغش نرفت تا آنگاه که هیاتمدیره شرکت ملی نفت ایران در نیمه اول دهه 80، موضوع میدان «آرش» را در هیاتمدیره و شورایعالی خلیجفارس مطرح کرد. ریشه مشکل از آنجا بود که کشور کویت از دهه 40 هیچگاه حاضر به همکاری و مشارکت در تعیین مرز دریایی میان 2 کشور ایران و کویت نشده بود. نخستین دور گفتوگوهای تعیین مرز دریایی با کویت در سال ۱۳۴۲/۱۹۶۳ انجام شد، اما نتیجهای در بر نداشت، در حالی که سایر نقاط مرزی با دیگر همسایگان حوزه خلیجفارس مشخص شده بود. در سال ۱۳۴۶ شرکتی ژاپنی به فعالیتهای اکتشافی در این نقطه خلیجفارس اقدام و میدانی از نفت و گاز را کشف کرد. طرف کویتی، این میدان را «الدوره» نام نهاد و آرزوهایش را به این نام پیوند زد.میدان «الدوره» که ایران آن را میدان گازی آرش نام نهاد، در جنوبغربی جزیره خارک و در جنوب میدان نفتی ابوذر (اردشیر سابق) و در آبهای مرزی ایران با منطقه بیطرف بین عربستان و کویت قرار دارد. زمان میگذشت و تعیین مرز دریایی بین ایران و منطقه بیطرف به فراموشی سپرده شد. شاید یکی از علتهای تعیین نشدن مرز همین بود که اینجا منطقه بیطرف دریایی بین 2 کشور کویت و عربستان بود. تقویم تاریخ، دهه 80 را رقم زد. در این زمان، یعنی در سالهای ۷۹ و ۸۰ شمسی، کویت به فعالیتهای اکتشافی در مرز و منطقه بیطرف دریایی بین عربستان و کویت که همجوار آبهای ایران است، اقدام کرد؛ اقدامی که حساسیت مقامات و مسئولان وقت وزارت نفت ایران را برانگیخت.
تا اینجا 2 مرحله مهم و اثرگذار تاریخی از میدان «آرش» بیان شد. سومین مرحله تاثیرگذار تاریخی در میدان «آرش» یا همان «الدوره» کویتیها، در ۲۱ آذر سال ۱۴۰۰ رقم خورد. زمانی که رسانهها گزارش دادند توافقی میان کویت و عربستان شکل گرفته است که برپایه آن، مدیرانعامل 2 شرکت نفت خلیجی کویت و شرکت نفت آرامکو عربستان قراردادی را برای توسعه میدان «آرش» امضا کردند. این قرارداد که در اجرای تفاهمنامه 3 دی ۱۳۹۸ بین 2 کشور شکل گرفته بود، سرانجام در یکم فروردین ۱۴۰۱ بین وزیران نفت عربستان و کویت نهایی شد. ایران بدون فوت وقت، این قرارداد را غیرقانونی خواند و بر حق خود در میدان «آرش» تاکید کرد. چهارمین سرگذشت تاریخی میدان «آرش» از 6 تیر ۱۴۰۲ بر تارک رسانهها و خبرگزاریها نشست. این زمانی بود که محسن خجستهمهر، مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران در گفتوگو با خبرنگاران، از آمادگی کامل ایران برای حفاری در میدان «آرش» خبر داد و چند روز بعد، در ۱۲ تیر ۱۴۰۲ سعدالبراک، وزیر نفت کویت در بیانیهای که الجزیره آن را منتشر کرد، اظهار داشت: ما ادعاها و رویههای ایران را در میدان «الدوره» رد میکنیم.
چند سالی است که کویت و عربستانسعودی ادعاهایی را مبنی بر مالکیت در میدان گازی آرش مطرح کردهاند، ارزیابی شما از این موضوع چیست؟
در ارتباط با اینکه میدان گازی و نفتی آرش به ایران تعلق دارد، هیچ شکی وجود ندارد. دولت کویت از چندین دهه قبل، ادعاهایی را درباره این میدان مطرح کرده و تصمیم داشته است، نام این میدان را عوض کند. باید گفت که در آن زمان هیچ نامی از عربستان برده نمیشد که در میدان گازی و نفتی آرش سهم داشته باشد.کشورهای ایران و کویت، قبل و بعد از انقلاب، چندین مذاکره را درباره این میدان انجام دادهاند که این گفتوگوها و مذاکرات به هیچ توافقی منجر نشد؛ اما در سالهای اخیر، عربستانسعودی ادعاهایی را مبنی بر مالکیت در میدان گازی آرش مطرح کرده است. حتی اگر ما بخواهیم یک خط واسط را در نظر بگیریم، باید گفت که بیش از ۴۰ درصد از میدان آرش، به ایران تعلق دارد. باتوجه به اینکه ایران بیشترین ساحل را در خلیجفارس دارد و همچنین از قدمت بالایی برخوردار است، ادعاهای عربستان و کویت، خالی از معنا خواهد بود.میدان نفتی و گازی آرش اهمیت بسیار بالایی دارد و سرشار از منابع مهم نفت و گاز است که همین امر سبب شد تا طمع کویت و عربستان برانگیخته شود و در این زمینه ادعای مالکیت کنند. باید به این نکته توجه کرد که کویت و عربستان، از طرف ایالاتمتحده حمایت میشوند و این دولتها بهتنهایی قادر به مطرح کردن این ادعاها نبوده و نیستند.
تقویت سیاستهای بینالمللی ایران تا چه اندازه میتواند در کاهش تنشها در مالکیت میدانهای مشترک نفت و گاز موثر باشد؟
اگر سیاست خارجی ایران، یک سیاست فعال و قدرتمندی بود، هرگز چنین اتفاقاتی رخ نمیداد که عربستان و کویت بخواهند در میدان آرش ادعای مالکیت داشته باشند. در بحث سیاستخارجه، ۲ نکته مطرح میشود که نخستین آن کمکاری وزارت خارجه است که در سالهای اخیر به مسئله میدان آرش نپرداخته است. دومین بحث این است که فشارهای کافی به امریکا و انگلیس وارد نکردهایم؛ یعنی اگر فشارهای کافی به امریکا و انگلیس وارد میکردیم، از منافع ایران، راحتتر میتوانستیم دفاع کنیم.
آیا ایران باید طرح شکایت را در دادگاههای بینالمللی پیگیری کند یا خیر؟
انسان عاقل برای استفاده از اموال خود که دسترسی به آن دارد، نیازی به طرح شکایت ندارد. همین مسئله درباره کشورها هم صدق میکند و باید گفت که ایران دارای قدرت کافی برای استفاده از منابع زیر بستر خلیجفارس بهویژه میدان نفتی و گازی آرش هست. برای استفاده از این منابع هیچ نیازی به اجازه از کشورها و نهادهای بینالمللی نداریم. در عرصه بینالملل، قدرت حکم میراند و این قدرت است که تعیینتکلیف خواهد کرد. اگر ایران از اهرمهای فشار خود استفاده کند، قطعا میتواند به تمام اهداف خود برسد و هیچکس نمیتواند مانع دستیابی ایران به منافع خود شود.
ایران برای بهره از این ظرفیت چه اهرم فشاری دارد؟
چنین موضوعی، بستگی به نوع رفتار ایران دارد و اگر ایران از موضع قدرت با کشورهایی مانند عربستان، کویت و امریکا برخورد کند، قطعا میتواند از منافع ملی خود حمایت و حفاظت کند. مهم آن است که باید اهرمهای فشار ایران در برابر امریکا را بشناسیم و از آنها علیه امریکا استفاده کنیم. همانطور که مطرح شد، کویت و عربستان، به پشتوانه امریکا، ادعاهایی را درباره میدان آرش مطرح کردهاند. هرجا که ایران از موضع قدرت وارد شد، توانست امنیت و منافع خود را حفظ کند و هرکجا که تلاش کرده است به شعارهای بیمعنی مانند حقوق بینالملل که وجود خارجی ندارد، توجه کند، منافع خود را از دست داده است. مصداق بارز چنین موضوعی را میتوان در برجام ملاحظه کرد. هرکجا ایران از موضوع قدرت وارد شد، به منافع خود رسید.بزرگترین اهرم فشاری که ایران در دست دارد و شاید چنین فرصتی برای سایر کشورها وجود نداشته باشد، بستن تنگه هرمز است. منظور از بستن تنگه هرمز، این است که مانع از صدور نفت و گاز و سایر منابع به بازارهای جهانی شویم. این بزرگترین مزیت سرزمینی ایران است که میتواند امنیت ایران را برای صدها سال تامین کند؛ یعنی اگر ایران تهدید کند و این تهدید خود را عملی کرده و تنگه هرمز را ببندد و مانع از صدور انرژی به بازار جهانی شود، بزرگترین فشار را به ایالاتمتحده و کشورهای بزرگ اقتصادی وارد کرده است؛ باید گفت که اگر چنین اتفاقی رخ دهد، مجبور میشوند به خواستههای ایران تن دهند.
حداقل اتفاقی که میتواند با بستن تنگه هرمز رخ دهد، لغو کامل تحریمها، صیانت منابع سرزمینی ایران، دسترسی ایران به پولهای بلوکهشده خود و همچنین بهرهمند شدن ایران از حقوق خود در میادین مشترک نفت و گاز است. نزدیک به ۲۵ درصد نفتی که به بازار جهانی انرژی عرضه میشود، از خلیجفارس میگذرد و توقف ناگهانی این مسئله میتواند بدترین شوک و جهش چند صددلاری را در نرخ هر بشکه نفت اعمال کند. البته لازم به ذکر است کشورهایی که به منابع دیگری دسترسی ندارند، با کمبود فیزیکی نفت روبهرو خواهند شد. همچنین کشورهای دیگری که با جهش شدید نرخ نفت مواجه میشوند، مجبور هستند تا اوراق قرضه خزانهداری امریکا را بفروشند و چنین موضوعی بهمعنای نابود شدن پایه پولی دلار در امریکا است. اوراق قرضه خزانهداری امریکا بهجای پایه پولی دلار در جهان اعمال میشود و این مسئله دلار امریکا را نابود میکند.
باوجود اینکه امریکا روزانه ۵ میلیون بشکه نفت وارد میکند، بستن تنگه هرمز چه ضربههایی میتواند به این کشور وارد کند؟
باوجود چنین اتفاقی، امریکا هم با مشکل جهش شدید نرخ انرژی مواجه میشود. امریکا یکی از تولیدکنندگان نفت است. زمانی که نرخ نفت جهش پیدا کند، واردات نفت به امریکا با نرخ جهانی خواهد بود و این فشار بر مصرفکنندگان داخلی ایالاتمتحده وارد خواهد شد. اصولا جنگ تنگهها، بدترین ضربه را به امریکا و تمام قدرتهای مطرح در زمینه سیاسی نظامی و اقتصادی مالی وارد میکند. شریان اقتصاد جهانی از تنگهها عبور میکند که تنگه هرمز اصلیترین آن است. امریکا با سلطهای که بر تنگههای دریایی دارد، توانسته بر اقتصاد جهان حکمفرما شود و در نتیجه آن، دلار را بهعنوان تنها ارز مطرح جهان تحمیل کند. در صورتی که اراده امریکا در تنگههای دریایی شکسته شود، ضربه بسیار بزرگی به امریکا وارد خواهد شد. باید گفت که امریکاییها نمیتوانند چنین مشکلی را با ابزار نظامی حل کنند؛ چراکه مسدود شدن تنگههای دریایی بهمنظور جلوگیری از ورود و خروج کشتیهای باری و تجاری است و نیروی نظامی خارجی نمیتواند تضمینکننده مسیر حرکت این کشتیها باشد.این مسائل بهمراتب قویتر درباره تنگه هرمز میتواند اعمال شود، چراکه ایران بهصورتکامل بر تنگه هرمز اشراف دارد و این تنگه بخشی از حریم دریایی ایران محسوب میشود، همچنین قدرت نظامی ایران در حدی است که میتواند بستن تنگه هرمز را اجرایی کند. کشتیهای تجاری و شرکتهای دریانوردی و فعالان عرصه اقتصاد، از جنگ بیزار هستند و باید گفت ایران میتواند با بستن تنگه هرمز، اقداماتی را انجام دهد. اگر ایران تلاش کند از این ابزار قدرت بهعنوان اهرم فشار استفاده کند، میتواند به منافع خود دست پیدا کند که چنین موضوعی امنیت ایران را برای سالیان طولانی، تامین خواهد کرد.