کلید آشتی در خاورمیانه، احیای برجام است
کرونا همچنان مهمترین مانع در راه توسعه و پیشرفت اقتصادهای جهان است، اما اختلافات دیگری هم در جهان وجود دارند که گاه میتوانند تبدیل به جنگهای بزرگ شوند. هرگاه تنش میان روسیه با ناتو یا چین با امریکا افزایش پیدا میکند، عدهای نگران از آغاز یک جنگ جهانی دیگر میشوند. گرچه خوشبختانه این پیشبینی تاکنون درست از آب در نیامده، اما این مانع از تغییرات گسترده در صفبندیها نشده است.
علی بیگدلی، کارشناس مطالعات بینالملل، در گفتوگو با صمتتصریح میکند: «تقابل میان شرق و غرب تاریخی طولانی دارد. لااقل صفبندی مشخصی در پایان جنگ اول جهانی شکل گرفت که در جنگ دوم تکمیل شد. با این حال طرفین با درسی که از جنگهای جهانی گرفتهاند، بهخوبی میدانند سطح تنشها نباید از حدی بیشتر شود.» او معتقد است چین، روسیه و امریکا بیشترین نفع را از وضعیت فعلی میبرند و دلیلی ندارد که نظم فعلی را بههم بزنند. او همچنین احیای برجام را مهمترین ضرورت جمهوری اسلامی برای کمک به صلح در خاورمیانه دانست.
مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
پس از پایان جنگ جهانی اول، یک قطببندی در جهان شکل گرفت که گرچه با تغییراتی، اما هنوز این قطببندی را میتوان مشاهده کرد. در واقع از پیروزی انقلاب اکتبر در سال ۱۹۱۷ و تشکیل اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، تقابل میان قدرتهای جهان شکل جدید پیدا کرد. پس از جنگ جهانی دوم، این صفبندی نمایانتر هم شد و با آغاز جنگ سرد، طرفین به تقابل خود شکل دیگری دادند. این بار اگر تسلیحات به میان میآمد بیشتر برای رقابت قطبها بود تا برای استفاده از آنها در جنگ رو در رو؛ بنابراین بهنظر میرسد این وضعیت در سال ۲۰۲۲ میلادی هم حفظ خواهد شد. ظاهرا جهان امروز آنقدر عاقل شده که به تنشهای بزرگ تن نخواهد داد و هرگز اجازه داده نمیشود کشمکشها به جنگ بزرگ و رو در رو تبدیل شوند
دو تقابل مهم جهان در حال حاضر تقابل روسیه و ناتو در اوکراین و تنش میان چین و تایوان است. بهنظر شما در سال جدید این دو تنش حل خواهد شد؟
حل شدن این تنشها نیاز به تلاشهای گسترده و تفاهمهای بسیار زیادی دارد که در یکی دو سال شدنی بهنظر نمیرسد. اما باید درک کرد هر دو این چالشها که اکنون حادتر هم شدهاند، چالشهایی نیستند که در نهایت طرفین آن بخواهند نظم جهانی را بههم بزنند و وضعیت دیگری را ایجاد کنند.
توجه به این نکته از این جهت ضروری است که طرفین یعنی امریکا، چین و روسیه به این نتیجه رسیدهاند که وضعیت فعلی، باوجود همه دردسرهایش، شرایط مطلوب امنیتی و اقتصادی برای آنها ایجاد کرده است؛ بهزبان سادهتر این ۳ کشور از وضع موجود نهایت بهرهبرداری را کردهاند و هر تغییری در این شرایط، اخلال در روند توسعه آنها هم خواهد بود.
در این شرایط تنشها هرگز تا آنجا پیش نخواهند رفت که ابرقدرتها را بهشکل گرم و نظامی مقابل یکدیگر قرار دهند. امریکا مسئولیت زیادی در زمینه وضع موجود دارد اما در گفتوگوی دیگری هم گفتهام که خود امریکاییها و دیگران نباید فکر کنند امریکا کدخدای جهان است و باید برای همه مشکلات راهحل داشته باشد. چنین چیزی عملی نیست. امریکا گرچه ابرقدرت اصلی و مسلط در جهان است اما در هر مسئلهای چند طرف وجود دارند که بسته به توازن قوا راهحلی بهدست میآید.
من فکر میکنم تنش میان ناتو با روسیه و چین با امریکا در همین حد و حدود باقی خواهد ماند. تایوان استقلال خود را حفظ خواهد کرد؛ گرچه ممکن است چین نیز موضع سرسختتری بگیرد، اما بعید است شرایط فعلی تغییر مهمی بکند. مسئله روسیه هم با تحریمهای مکرر از سوی امریکا و تبعیت اروپا احتمالا پیگیری خواهد شد.
پس مسئله صلح در سطح جهان با مشکل مواجه نخواهد شد؟
پس از پایان جنگ جهانی اول، یک قطببندی در جهان شکل گرفت که گرچه با تغییراتی، اما هنوز این قطببندی را میتوان مشاهده کرد. در واقع از پیروزی انقلاب اکتبر در سال ۱۹۱۷ و تشکیل اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، تقابل میان قدرتهای جهان شکلی جدید پیدا کرد. پس از جنگ جهانی دوم، این صفبندی نمایانتر هم شد و با آغاز جنگ سرد، طرفین به تقابل خود شکل دیگری دادند. این بار اگر تسلیحات به میان میآمد بیشتر برای رقابت قطبها بود تا برای استفاده از آنها در جنگ رو در رو؛ بنابراین من فکر میکنم این وضعیت در سال ۲۰۲۲ میلادی هم حفظ خواهد شد. بهباور من جهان امروز آنقدر عاقل شده که به تنشهای بزرگ تن نخواهد داد و هرگز اجازه داده نمیشود کشمکشها به جنگ بزرگ و رو در رو تبدیل شوند. در بلندمدت هم من فکر میکنم این مشکلات حل میشوند.
البته گرچه میان ابرقدرتها درگیری نظامی مستقیم شکل نخواهد گرفت، اما این را نباید چنین تعبیر کنیم که در جهان مناطق بحرانی وجود ندارد.
در جهان امروز چند منطقه وجود دارند که کانون درگیری و ناآرامی هستند و ممکن است درگیریهای جدید و بزرگی را در سال جاری میلادی هم تجربه کنند. یکی از این مناطق خاورمیانه است؛ دیگری شمال افریقا و در نهایت آسیای شرقی. البته درباره منطقه بالکان هم میتوان با اغماض آن را بهعنوان یک کانون مهم ناآرامی در نظر گرفت. در میان این مناطق خاورمیانه با اختلاف بحرانخیزترین منطقه جهان است.
ایران در خاورمیانه قرار دارد و جمهوری اسلامی نیز بر صلح و همکاری با کشورهای منطقه تاکید میکند. نقشی که جمهوری اسلامی باید برای کمک به ثبات و صلح خاورمیانه داشته باشد، چیست؟
من فکر میکنم مهمترین اقدامی که جمهوری اسلامی و وزارت خارجه باید انجام دهند که هم به سود کشور و هم به نفع ثبات خاورمیانه است، تلاش پیگیر برای بازگشت به برجام است. جمهوری اسلامی اگر موفق شود دوباره با کشورهای طرف برجام به توافق برسد و این توافق احیا شود، بخشی از تنشها در منطقه حل خواهد شد.
مذاکرات ایران با ۱+۵ چطور به صلح در خاورمیانه کمک میکند؟
صلح تنها از طریق همکاری و دوستی شکل خواهد گرفت. وقتی تنشهای بینالمللی کمتر باشد، شرایط برای کاهش تنشهای منطقهای فراهمتر خواهد شد، به همین دلیل اگر ایران بتواند مسئله احیای برجام را به سرانجام برساند، شرایط برای رفع کدورتها و اختلافات منطقهای هم فراهم خواهد شد. به ماجرای ازسرگیری رابطه ایران با عربستان سعودی نگاه کنید. بسیاری از این مسئله ابراز خرسندی میکنند و واقعا هم اقدامی مهم و ضروری است؛ اما تا زمانیکه مسئله برجام حل نشود، از اختلاف میان ایران و عربستان کاسته نخواهد شد. سعودیها از یک طرف ازسوی رژیم صهیونیستی زیر فشار هستند و از طرفی تحت نفوذ امریکا قرار دارند و چنانچه برجام نباشد آنها حتی اجازه افزایش روابط را نخواهند داشت. اگر برجام احیا شود، دولت امریکا خود به خود موضع دیگری را در قبال سایر مشکلاتش با ایران دنبال خواهد کرد.
به این ترتیب برجام امکان آشتی در خلیجفارس را فراهم میکند. صلح و آشتی به سود ما هم بهعنوان یکی از کشورهای منطقه خواهد بود. در مقابل گسترش نفوذ اسرائیل در خلیجفارس باید اقدامات جدی و استراتژیک در دستور کار باشد.
تردیدی وجود ندارد که حضور اسرائیل در خلیجفارس امنیت ایران را کم میکند. در گذشته فاصله میان ایران و اسرائیل ۱۸۰۰ کیلومتر بود، اما این فاصله اکنون به مدد اشتباهات برخی و فرصتطلبی طرف مقابل به ۱۰۰ کیلومتر کاهش یافته است؛ رفتارهایی بدون خرد و منطق که به کشور و مردم آسیب زد و عواقب آن پس از سالها ادامه دارد. من فکر میکنم دستور کار منطقهای ایران میتواند کاهش این نفوذ باشد. برای جلوگیری از نفوذ اسرائیل باید سطح روابط را با همسایگان و کشورهای منطقه افزایش داد و کدورتهای گذشته را برطرف کرد.
اهمیت مسئله در این است که اکنون کشورهای عربی هم تمایلات خود را برای رفع اختلافات با ایران نشان میدهند. گرچه خاورمیانه مدتهاست درگیر تنش و ناآرامی است اما امضای برجام میتواند به کاهش سطح تنشها کمک کند.
از تمایل کاخ سفید برای خروج نیروهایش از خاورمیانه صحبتهای زیادی شده است. شما این مسئله را در سال جاری، چقدر ممکن میدانید؟
این تمایل مسئله جدیدی نیست و از گذشتهها هم وجود داشته است. حتی قبلا بهطور رسمی هم بیان شد. اوباما در سفری به استرالیا این مسئله را اعلام کرد و صریحا گفت از نظر واشنگتن این منطقه دیگر مانند گذشته ارزشی ندارد، به همین دلیل تلاش دارند اداره آن را بهدست دولتهای آن بدهند تا خودشان (امریکاییها) بتوانند بر شرق متمرکز شوند.
بهطور مشخص امریکا از زمان اوباما تمایل خود به تغییر جبهه و حرکت به سمت آسیای شرقی برای مقابله با چین را اعلام کرده است. البته اوباما کنار رفت و فردی چون ترامپ جانشینش شد که در سفری جنجالی به خاورمیانه آمد و در رقصی که همان زمان معروف شد، شمشیر بهدست شرکت کرد و تمایلش به بهرهبرداری بیشتر از خاورمیانه را نشان داد.
آن زمان برخی به اشتباه فکر میکردند مسئله ترامپ فقط فروش اسلحه به سعودی است، در حالی که این فقط گوشهای از ماجراست. مسئله اصلی برای ترامپ آمادگی کشورهای عربی برای ورود رسمی اسرائیل به خاورمیانه بود. ترامپ یک سرسپرده واقعی به لابی صهیونیستی در واشنگتن بود و برای اسرائیل اقدامات فراوانی انجام داد؛ از جمله تغییر محل سفارتخانه ایالات متحده در اسرائیل و انتقال آن به بیتالمقدس.
با پیروزی بایدن در انتخابات اخیر امریکا، دوباره ایالات متحده نشان داده تمایل زیادی به اسیر شدن در خاورمیانه و درگیر شدن با مشکلات آن ندارند. دولت بایدن نشان داد تمایل دارد اختلافات با ایران را بهشکل دیپلماتیک رفع کند. حتی در مقابل اسرائیل هم مانند ترامپ رفتار نمیکند.
شواهد زیادی وجود دارد که نشان میدهد بایدن از پیشرویهای اسرائیل راضی نیست و مقامات اسرائیلی هم برای دیدار با او رغبت چندانی نداشتند؛ گرچه مجبور به انجام آن بوده و هستند. بایدن و دولتش از سیاستهای توسعهطلبانه رژیم صهیونیستی که در مغایرت کامل با قطعنامههای سازمان ملل است به تنگ آمدهاند و حاضر نیستند مانند ترامپ رفتار کنند.
با همه اینها، بعید است امریکا خلیجفارس و خاورمیانه را به طور کامل رها کند و برود. خلیجفارس یک اهمیت استراتژیک و کتماننشدنی در جهان دارد که کشوری چون امریکا هرگز این ظرفیت و موقعیت را بهراحتی از دست نمیدهد. امریکاییها در این منطقه سرمایهگذاریهای بزرگی داشتهاند که از آنها صرفنظر نخواهند کرد. چیزی که بهنظر میرسد، کاهش حضور امریکا در خاورمیانه است و به احتمال زیاد امریکا بر مقابله با چین تمرکز خواهد کرد، اما این بهمعنای چشمپوشی کامل و ترک خاورمیانه نیست.
اتحادیه اروپا قطبی دیگر و البته متفاوت از دیگر قدرتهای جهان امروز است. چشمانداز این اتحادیه را باتوجه به اینکه هنوز خطر احزاب دستراستی از بین نرفته، چقدر پایدار میدانید؟
اگر به یاد داشته باشید، در صدمین سالگرد پایان جنگ جهانی اول، کنفرانسی در پاریس برگزار شد که سران بسیاری از کشورها از جمله ترامپ در آن حضور داشتند.
امانوئل ماکرون در آن کنفرانس، بدون آنکه مستقیما از ترامپ نام ببرد، گفت آنها که قصد دارند اتحادیه اروپا را از بین ببرند و به گسترش احزاب دستراستی کمک میکنند، باید منتظر ظهور هیتلر جدیدی باشند. این جمله به باور من بسیار مهم است.
راست افراطی یک خطر مهم و بزرگ در کشورهای جهان است که در یکی دو دهه گذشته بهویژه در کشورهای غربی رشد چشمگیری داشت، اما من فکر میکنم میتوانیم بگوییم دوره اوج این جریانات بهسر آمده است.
شکست ترامپ در امریکا به وجهه این جریان ضربه سختی وارد کرد. انتخاباتهای انجام شده خبر از موفقیت دوباره احزاب سوسیالیست میدهد. در انتخابات آلمان دیدیم که گرچه خانم مرکل و حزب دموکرات مسیحی پس از مدتها از قدرت کنار رفتند اما جریان راست افراطی نهتنها توفیقی بهدست نیاورد، بلکه قدرت به احزاب چپتر مانند حزب سوسیال دموکرات و سبز واگذار شد.
بهباور من در اروپا حرکت به سمت احزاب سوسیالیست و چپ میانه خواهد بود. حتی در کشورهای امریکای لاتین هم سوسیالیستها و نیروهای چپ موفقیتهای زیادی بهدست آوردند. فکر میکنم در سال جدید هم این روند ادامه پیدا کند و بهطور مشخص در برزیل، بولسونارو از سمتش کنار خواهد رفت.
شواهد نشان میدهند آقای لولا داسیلوا و طیف چپ دوباره قدرت را در بزرگترین کشور امریکای لاتین بهدست میگیرند.
این چه تاثیری بر دیگر کشورها دارد؟
کنار رفتن افراد ناسیونالیست و دستراستی و جایگزین شدن آنها با افراد صلحطلب و طرفدار گفتوگو به سود همه مردم جهان است. من فکر میکنم توفیق احزاب چپ در انتخابات به نفع جهان است.
امسال انتخابات فرانسه را در پیش داریم؛ ماکرون منتقدان جدی دارد. چقدر باید از لوپن و راست افراطی فرانسه نگران بود؟
من فکر نمیکنم خانم لوپن دیگر مانند گذشته اقبال مردم را جلب کند. موج طرفداری از او هم با شکست ترامپ فروکش کرده است. راست افراطی جریانی واقعا خطرناک است که بسیاری آن را جدی نمیگرفتند، اما دوره ترامپ نشان داد که این طیف چه خطراتی میتواند داشته باشد.
در فرانسه هم من فکر میکنم نارضایتی از آقای ماکرون وجود دارد اما هنوز نمیتوان از پایان کار او صحبت کرد. در هر حال پیروزی راست افراطی در انتخابات ریاستجمهوری فرانسه اتفاق محتملی نیست و من فکر میکنم حتی از دوره گذشته هم آرای این طیف کمتر باشد. نظر من این است که چپ میانه به پیروزی خواهد رسید و این به سود جهان است.
قدم به این سو در فرانسه به سود اروپا خواهد بود تا جلوی افراطیهای راست را بگیرد و دیوانگیهایی از جنس ترامپ نشان داد راست افراطی جریان خطرناکی برای جهان است و ترامپ سبب شد راستیهایی چون لوپن رشد کنند.