-
نویسنده<!-- -->:<!-- --> <!-- -->امیرعباس آذرم‌وندکارشناس پیشین سازمان برنامه و بودجه در گفت‌وگو با صمت

بـدتریـن دوره سازمان برنامه ۲۱ ماه اخیر بود

مسعود میرکاظمی در میان سیاست‌گذاران دولت سیزدهم، صریح‌ترین و مقتدرترین فرد بود. او ابایی از بیان نظرات خود نداشت؛ ولو آنکه نظراتش گاه به‌دلیل نحوه بیان و افراطی بودن وایرال شود.

بـدتریـن دوره سازمان برنامه ۲۱ ماه اخیر بود

میرکاظمی اگر از شیوه عملکرد دیگر بخش ‌ ها و قوا عصبانی می ‌ شد، ترسی از پرخاش کردن نداشت. یک ‌ بار نمایندگان مجلس می ‌ خواستند میرکاظمی برای توضیح بیشتر درباره لایحه به مجلس برود، اما او باوجود اینکه ساختمان سازمان برنامه و بودجه، مقابل ساختمان مجلس قرار دارد، کمبود وقت را بهانه کرد و به درخواست نمایندگان تن نداد. همین رفتارها نشان می ‌ دهد چرا او در میان حامیان دولت هم مخالفانی داشت.

مهدی پازوکی که از کارشناسان سازمان برنامه و بودجه بود و در دوره ۲۱ ماهه میرکاظمی بازنشسته شد، درباره عملکرد او، می ‌ گوید: «دوره اخیر سازمان برنامه از جمله بدترین دوران پیش و پس از انقلاب است. در این دوره نه ‌ تنها وعده ‌ هایی که مسئولان دولت سیزدهم داده بودند، محقق نشد، بلکه حتی گزارش ‌ هایی چون عملکرد اقتصاد در سال ۱۴۰۰ هم منتشر نشد.»مشروح گفت ‌ وگوی صمت با این کارشناس را می ‌ توانید در ادامه بخوانید.

مسعود میرکاظمی تا پیش از برکناری، گاه به عنوان مهم ترین مدیر اقتصادی دولت معرفی می شد. او خیلی زود سازمان برنامه و بودجه را ترک کرد. دوره او با کدام یک از پیشینیانش قابل مقایسه است؟

اگر بخواهم منصفانه قضاوت کنم، باید بگویم ۲۱ ماه گذشته جزو ضعیف ‌ ترین دوران سازمان برنامه و بودجه چه پیش و چه پس از انقلاب بوده است. یادمان باشد این سازمان نهاد اصلی سیاست ‌ گذاری مالی و بودجه ‌ ای کشور است و ضعیف شدن آن خودبه ‌ خود بی ‌ انضباطی ‌ ها را بیشتر می ‌ کند. در وضعیت اقتصادی فعلی که کمبود منابع بر کشور سایه افکنده، سپردن امور به افرادی با این توان یک اشتباه بزرگ است که متاسفانه چنین شد. مسئله تنها به این ختم نمی ‌ شود که کسری بودجه کاهش نیافت یا به وعده اصلاح ساختار بودجه عمل نشد، بلکه پیش ‌ پاافتاده ‌ ترین مسائل چون انتشار آمارهای اقتصادی نیز ازسوی سازمان برنامه نادیده گرفته شد. آقای میرکاظمی بارها به عملکرد دولت روحانی انتقادات سختی وارد کرد، اما حتی حاضر نشد مانند آنها گزارش ‌ های آماری اقتصادی را منتشر کند. اسناد یا لوایحی که در دوره مدیریت ایشان تهیه شد نیز بسیار ضعیف بودند؛ به ‌ نحوی که با اجرای هر کدام از آنها مشکلات کشور بیشتر می ‌ شد. دوره اخیر، دوران تضعیف سازمان و عملکرد این دوره کم ‌ سابقه بود؛ به ‌ طوری که چه در زمان شاه و چه پس از انقلاب چنین عملکرد ضعیفی مشاهده نشده است.

این عملکرد ضعیف را ناشی از چه می دانید؟

مشکل اصلی این بود که میرکاظمی مدیری مناسب سازمان برنامه و بودجه نبود. البته باید تاکید کنم برخی کارشناسان به عملکرد او در وزارت بازرگانی دولت احمدی ‌ نژاد هم انتقاد دارند، اما در سازمان برنامه او هیچ کار مفیدی نمی ‌ توانست انجام دهد. میرکاظمی از روزی که ریاست سازمان برنامه را پذیرفت تا روزی که کنار رفت، هیچ انسجامی در رفتارهایش دیده نمی ‌ شد. به ‌ باور من این نشان می ‌ دهد وی هیچ برنامه ‌ ای برای بخش مالی کشور نداشت. منظورم از برنامه هم «برنامه هفت ‌ هزارصفحه ‌ ای» نیست، بلکه یک رویکرد مشخص به مسائل هم از ایشان دیده نشد. من تمام دوره فعالیتم را کارشناس سازمان برنامه بودم و در پایان هم در دوره آقای میرکاظمی بازنشسته شدم. در تمام این دوران، هیچ دوره ‌ ای را به اندازه ۲۱ ماه گذشته بی ‌ برنامه و باری به هر جهت ندیدم. شاید بتوانیم عملکرد این دوره را با عملکرد دوره ریاست مهندس موسی خیر در ابتدای انقلاب مقایسه کنیم.

موسی خیر چه کسی بود و دوره فعالیت او چه ویژگی مشترکی با دوره اخیر داشت؟

او مهندس بود؛ یعنی با مفاهیم مالی و اقتصادی آشنایی چندانی نداشت و فکر می ‌ کنم تنها دلیل انتخاب او به ریاست سازمان برنامه، بهم ‌ ریختگی ‌ های ابتدای انقلاب و تثبیت ‌ نشدن جمهوری اسلامی بود. در آن زمان گاه پیش می ‌ آمد که افراد نابلد را برای مدتی موقت در جایگاهی بگمارند؛ با این هدف که تا یافتن فردی مناسب، ادارات تعطیل نشوند. در دوره آقای خیر که فکر کنم ۲ ماه طول کشید، دستاوردهایی مشابه امروز حاصل شد. سازمان رها شده و تمام تلاش این بود که کسی خارج از چارچوب آن زمان کاری نکند؛ حال آنکه سازمان برنامه وظیفه نوشتن برنامه ‌ ها و لوایح بودجه سالانه را بر عهده دارد و این وظیفه نیازمند تحرک فراوان است. او یک بار به ‌ دلیلی در سازمان برنامه را قفل کرد و رفت. دقیقا خاطرم نیست که دلیل این کار چه بود، اما تا زمانی که برگردند در سازمان بسته بود و کسی نمی ‌ توانست وارد شود. از این دست کارها آنقدر تکرار شد تا بدنه کارشناسی سازمان برنامه (آنهایی که پس از انقلاب هم در کشور ماندند تا به ‌ زعم خود به توسعه کشورشان کمک کنند) با مهاجرت گسترده کشور را ترک کرد که برخی از خبره ‌ ترین آنها به موسسات بین ‌ المللی چون صندوق بین ‌ المللی پول و بانک جهانی رفتند و کارشناس این نهادها شدند.

در این دوره با کنار گذاشته شدن نیروی کارشناسی سازمان برنامه مواجه شدیم؟

بله؛ در سطوح مختلف ما با کنار گذاشته شدن افرادی مواجه شدیم که سال ‌ ها تجربه و تخصص داشتند و بیشترین تغییرات هم در سطح مدیران استانی سازمان برنامه مشاهده شد. هر مدیری که بازنشسته می ‌ شد، جانشینش یک فرد تازه ‌ کار و کم ‌ تجربه بود. به ‌ طوری که در یک مورد چند ماه بیشتر از فارغ ‌ التحصیلی یکی از مدیران انتصابی در ۲۱ ماه گذشته، نگذشته بود. شواهد بیانگر آن است که بدنه کارشناسی و تخصصی سازمان برنامه تضعیف شده است.

چه دلایلی برای بازنشسته کردن مدیران باتجربه وجود داشت؟

مشکل این است که دلیل اصلی را نمی ‌ گویند و سعی می ‌ کنند در یک پوشش به ‌ اصطلاح قانونی، این اقدامات را انجام دهند. در دوره اخیر ترجیح می ‌ دادند از اخراج و انجام رفتارهایی که سروصدا ایجاد می ‌ کند، خودداری کنند. مدیران باتجربه هم چند دهه سابقه کار دارند و به ‌ راحتی می ‌ توان بازنشسته شدن آنها را توجیه کرد. من متوجه هستم باید به نسل جوان فضا و میدان داد، اما از دست دادن مدیری باتجربه و خبره که دهه ‌ هاست در بخشی فعالیت می ‌ کند، می ‌ تواند منجر به محروم شدن کشور از توانایی افراد برجسته شود.در این ۲۱ ماه آقای کردبچه معروف ‌ ترین مدیری بود که کنار گذاشته شد. به ‌ شکل بسیار زشت و توهین ‌ آمیزی هم این کار را انجام دادند. کردبچه در زمینه برنامه ‌ ریزی از مهم ‌ ترین و سالم ‌ ترین کارشناسان کشور است و همه بر سلامت و تعهدش صحه می ‌ گذارند. ایشان را به ‌ طور غیرمستقیم تهدید و کسی را که نشان لیاقت از رئیس ‌ جمهوری دارد، خانه ‌ نشین کردند. آقای میرکاظمی از سازمان ‌ دهندگان این رفتار با یک مدیر باتجربه بود و بدون موافقت وی، کسی جرات چنین برخوردی را نداشت. جانشین او نیز فردی تازه ‌ کار است.

دلیل این برخورد با کردبچه بود؟

به ‌ هر حال آقایان تمایل نداشتند برخی مسائل در فضای عمومی مطرح شود؛ یعنی می ‌ خواستند با تغییر دولت مدیرانی که مدت ‌ ها در بخش ‌ های مدیریتی کشور فعالیت داشتند و رسانه ‌ ها نیز آنها را طرف صحبت قرار می ‌ دادند، حرف ‌ هایی را نزنند. چنین خواسته ‌ ای نه معقول است و نه پذیرفتنی. مدیران یا مسئولان اقتصادی به ‌ خوبی می ‌ دانند خط ‌ قرمزهای حکومتی چه هستند و همواره از انجام کارهایی که از نظر قانونی جرم است، خودداری می ‌ کنند؛ پس مسئله جلوگیری از وقوع جرم نبود، بلکه بستن دهان کسانی بود که نظرات متفاوتی دارند و به ‌ لحاظ سیاسی با دولت سیزدهم هم ‌ عقیده نیستند. از وجهی دیگر، ظاهر افراد هم در ماندگاری یا عدم ‌ ماندگاری ‌ شان در سیستم خیلی تعیین ‌ کننده بود. یعنی نوع آرایش ریش، مدل لباس پوشیدن و فرهنگ یک کارشناس می ‌ توانست موجب خاتمه کارش در سازمان برنامه آقای میرکاظمی شود.

دامنه این تغییرات تا کجا کشیده شد؟

همان ‌ طور که گفتم بیشتر تغییرات در سطح مدیران استانی سازمان رخ داد. در مواردی اگر مصاحبه ‌ ای انجام می ‌ شد و در آن عملکرد دولت رئیسی مثبت نشان داده نمی ‌ شد، زمینه کنار گذاشتن منتقد با سرعت کنار آماده می ‌ شد. مهم ‌ ترین رؤسای استانی سازمان برنامه که کنار رفتند، رؤسای استان ‌ های اصفهان و آذربایجان غربی بودند. رئیس این نهاد در استان اصفهان نه ‌ تنها دکترای اقتصاد از یک دانشگاه معتبر داشت که با درجه علمی استاد تمام در دانشگاه اصفهان تدریس می ‌ کرد.

میرکاظمی در آخرین اظهارات رسمی، پیش از استعفا، از حقوق کارمندان و دستمزد کارگران به عنوان عوامل تورم یاد کرد. سهم سازمان تحت مسئولیت او و مزدبگیران در شکل گیری تورم امروز چقدر است؟

این حرف او را نباید جدی گرفت. این گفته هم نشان می ‌ دهد که میرکاظمی برای ریاست سازمان برنامه مناسب نبود، وگرنه افرادی از او دست ‌ راستی ‌ تر هم وجود داشتند که با بیانی بهتر این کارها را انجام می ‌ دادند. از آنجایی که تورم ایران ناشی از کسری بودجه است، مشخص است که آقای میرکاظمی و سازمان برنامه سهمی بیش از هر کس و بخش دیگر در شکل ‌ گیری تورم فعلی دارند.

برخی می گویند میرکاظمی در زمینه بودجه سیاست های رفاهی و بالا بردن حقوق کارمندان سختگیر بود و گاه خساست هم به خرج می داد. چنین رویه ای در زمینه بودجه دیگر بخش ها هم در او وجود داشت؟

خیر؛ آشکار است که او در برخورد با برخی از دستگاه ‌ ها نه ‌ تنها خسیس نبود که دست ‌ ودلباز هم بود. به ‌ قول شما میرکاظمی بارها از مضرات افزایش حقوق کارمند و کارگر صحبت کرده است. اگر نگرانی او از افزایش هزینه ‌ های جاری یا رشد کسری بودجه بوده، باید در همه بخش ‌ ها چنین می ‌ نگریست. اگر به بودجه همین امسال نگاه کنیم، متوجه می ‌ شویم باوجود افزایش تنها ۲۰ درصدی حقوق کارمندان، خود بودجه، حدودا به اندازه تورم (بیش از ۴۰ درصد) رشد کرده است؛ پس مسئله او تورم نبود. بودجه نهادهای خاص در این ۲۱ ماه به ‌ طور سالانه حدود ۳۰ درصد افزایش پیدا کرده ‌ است. نهادهای اضافی و موازی هنوز بودجه ‌ های خود را دریافت می ‌ کنند. در وزارت کشور یک سازمان اجتماعی وجود دارد که همواره درباره وظایف آن و دلایل وجودش بحث مطرح است. این سازمان، نهادی اضافی است که تمام فعالیت ‌ هایش در موازات با فعالیت ‌ های سازمان بهزیستی است و بر همین اساس منطقی است که منحل شود. سازمان مزبور امسال هم بودجه دریافت کرد و رشد بودجه آن به.مراتب بیش از حقوق کارمندان بود.

عملکرد مالی دولت رئیسی در حدواندازه های جناح اصولگرا است؟

من این ‌ طور فکر نمی ‌ کنم. عملکرد دولت رئیسی ضعیف و خسارت ‌ بار است که اگر صادقانه بنگریم، عدم حضور مدیران و کارشناسان توانمند در میان مدیران ارشد قوه مجریه، از مهم ‌ ترین دلایل این عملکرد منفی است. صاحب ‌ نظرانی چون دکتر خوش ‌ چهره یا دانش ‌ جعفری اصولگرا هستند و کسی هم نمی ‌ تواند توان مدیریت و دانش عمیق آنها را نادیده بگیرد. اگر یادتان باشد، پیش از معرفی کابینه رئیسی به مجلس، در بیشتر گمانه ‌ زنی ‌ ها برای وزارت اقتصاد یا بانک مرکزی از دکتر فرهاد رهبر نام برده می ‌ شد. او هم یک اصولگرای سرسخت است که جزو اقتصاددانان مطرح و توانمند ایران است. رئیسی و اطرافیانش به ‌ جای اینکه توافق چنین مدیرانی را برای ورود به نظام تصمیم ‌ گیری جلب کنند، سراغ کسانی ‌ رفتند که تخصصی اندک و تجربه ‌ ای نه ‌ چندان مهم داشتند. وقتی تصمیم ‌ گیری دچار مشکل شود، نمی ‌ توانیم انتظار موفقیت داشته باشیم؛ به ‌ بیان جزئی ‌ تر اگر تصمیم ‌ گیران از میان باکفایت ‌ ترین ‌ ها انتخاب شوند، تصمیمات معقول ‌ تر و نتایج مثبت ‌ تر خواهند بود و اگر در انتخاب سیاست ‌ گذاران ارشد، افراد توانا کنار گذاشته شوند، نتایج تصمیمات چیزی جز شکست نخواهد بود.

انتظار شما از سیاست گذاران اقتصادی دولت سیزدهم چه بود؟

من فکر می ‌ کنم از زمان روحانی باید شورای ‌ عالی اقتصاد به ‌ ریاست رئیس ‌ جمهوری در کشور تشکیل می ‌ شد. این اتفاق در زمان روحانی و رئیسی نیفتاد و به ‌ نظر می ‌ رسد دو رئیس ‌ جمهوری اخیر کشور در این باره اتفاق ‌ نظر دارند. شورای عالی اقتصاد باید مطالعات اقتصادی را ساماندهی و توان کارشناسی را برای رفع موانع بسیج کند. بر عملکرد دولت نقدهای بسیاری وارد است که یکی از این نقدها استفاده نکردن از توان کارشناسی موجود است. سازمان برنامه، سازمانی است که کارشناسان آن از میان اقتصاددانانی که بتوانند با کار اصولی نتایج کارشناسی ‌ شده برای مسئولان کشور تهیه کنند، دستچین می ‌ شوند. این ظرفیت در ۲۱ ماه گذشته یکسره هدر رفت و کارشناسان سازمان در سکوت به نظاره امور پرداختند. چنان رخوتی فضای سازمان سیاست ‌ گذار مالی کشور را در بر گرفته بود که گاه وظایف روتین این نهاد هم درست انجام نمی ‌ شد. از ابتدای انقلاب تا پیش از دوره رئیسی، سازمان برنامه گزارش اقتصادی سالانه را همزمان با لایحه بودجه به مجلس تحویل می ‌ داد. این گزارش را کارشناسان سازمان تهیه می ‌ کردند. در زمان جنگ هم این کار را انجام می ‌ دادیم و در شهریور که بودجه برای بررسی به مجلس تحویل داده می ‌ شد این گزارش هم به دست نمایندگان می ‌ رسید، اما امروز گزارش اقتصادی سال ۱۴۰۰ را هم منتشر نکردند و برنامه توسعه هفتم هم هنوز در سطح بحث باقی مانده است. موضوع دردناک دیگر اینکه قانون بودجه ۱۴۰۲ نیز باوجود تصویب، به ‌ طور کامل منتشر نشده است. یعنی امکان دستیابی به جداول آن وجود ندارد و جداول منتشر نشده ‌ اند.

تغییر رئیس سازمان برنامه چقدر می تواند امیدوارکننده باشد؟

در گام نخست باید جانشین او را بشناسیم. من ایشان را نمی ‌ شناسم و برایش آرزوی موفقیت و پیروزی می ‌ کنم. با این حال فکر نمی ‌ کنم جهت ‌ گیری و سبک مدیریتی ایشان تفاوت چندانی با آقای میرکاظمی یا دیگر مسئولان ارشد دولت سیزدهم داشته باشد. به این اعتبار است که نه می ‌ توانیم از ابقای میرکاظمی دفاع کنیم و نه کنار گذاشتنش را به فال نیک بگیریم. ضمن اینکه کشور هم روزهای خوبی را سپری نمی ‌ کند؛ حال اقتصاد و مردم خوب نیست که این به ‌ معنای دشوارتر شدن کار برای حل مشکلات است. در مجموع براساس آنچه گفته شد من فکر نمی ‌ کنم تا زمانی ‌ که دولت رئیسی سر کار است تغییر مثبتی رخ دهد. برای من همه چیز موکول به سال ۱۴۰۴ که انتخابات ریاست ‌ جمهوری آینده برگزار می ‌ شود، است، وگرنه فقط استعفای دولت می ‌ تواند نویدبخش روزهای بهتری باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*