-

یک روز تلخ برای یک تاجر

محسن جلال‌پور- فعال اقتصادی

محسن جلال پور- فعال اقتصادی: 3 سال پس از شیوع ویروس کرونا برای نخستین بار با طرف ‌ های تجاری آلمانی نشست برگزار کردیم. از چند هفته پیش برنامه ‌ ریزی این بود که طرف آلمانی ابتدا از باغ ‌ های پسته بازدید داشته باشد و پس از آن تجهیزات آزمایشگاه را از نزدیک ببیند.

دوست آلمانی در آزمایشگاه خبر داد که قانون جدیدی تحت عنوان پروتکل ۶۷ قرار است در اتحادیه اروپا اجرایی شود که بر اساس آن، اگر باقیمانده سموم محصولات کشاورزی بیش از حد استاندارد این اتحادیه باشد، مرجوعی در کار نخواهد بود و تنها راه، معدوم کردن محصولات است. ظاهرا اتحادیه اروپا به این جمع ‌ بندی رسیده که بحث افلاتوکسین قابل ‌ مدیریت است، چون با «سورت» (اندازه ‌ بندی) دوباره می ‌ توان درصد آن را به حد مجاز رساند، اما برای باقیمانده سموم راهی وجود ندارد و تنها راه، معدوم کردن محصولات است. بدون شک اجرای این استانداردها برای پسته ایران مشکلات جدی ایجاد می ‌ کند و بازارهای باقیمانده را از ما می ‌ گیرد.

بعد از بازدید از آزمایشگاه به طرف شرکت راه افتادیم و هنوز وارد شرکت نشده بودیم که متوجه جروبحث پرسنل حراست با مردی غریبه شدم. همکار حراست وقتی متوجه حضور ما شد، دوان دوان به سمت ما آمد و خبر داد که مامور سازمان آب قصد دارد آب کارخانه را قطع کند. پرسیدم چرا؟ گفتند دو روز پیش قبض آب را تحویل داده ‌ اند و در حالی ‌ که میزان مصرف کمتر شده، مبلغ قبض بیش از ۱۵ برابر دوره قبل است و امروز هم تهدید می ‌ کنند که قصد دارند آب را قطع کنند.

با مامور آب صحبت کردیم و دو روز مهلت گرفتیم. با مهمان خارجی وارد دفتر شدیم که مدیر مالی شرکت گفت کار فوری دارد. توضیح داد پولی به حساب شرکت واریز شده و بانک بلافاصله اقساط وام 3 ماه را برداشت کرده، در حالی که یکی از اقساط هنوز چند روز مهلت دارد. راستش منتظر بودیم پولی واریز شود تا به بدهکاران بپردازیم، اما بانک از فرصت استفاده کرد و بلافاصله پول را یکجا برای خود برداشت. مدیر مالی توضیح داد راه بازگشت پول این است که به بانک نامه بنویسیم تا آنها هم از مدیریت تهران بخواهند که پول به حساب ما برگردد. گفتم لازم نیست؛ کاری است که شده و بهتر است فکر دیگری کنیم.

هنوز وارد جلسه نشده بودیم که مشاور مالیاتی شرکت تماس گرفت و خواست برای تسعیر ارز در سال ۹۸ و ۹۹ برگه ‌ های مالیاتی را امضا کنم. تعجب کردم و گفتم تسعیر ارز که جزءلاینفک صادرات است و مالیات ندارد. گفت: براساس بخشنامه جدید، تسعیر ارز هم شامل مالیات می ‌ شود و باید پرداخت کنیم و مالیات سنگینی هم هست.

جلسه آغاز شد و باغ ‌ داران سفره دل را باز کردند. یکی گفت: سال گذشته ۲۰۰ تن پسته برداشت کرده ‌ ایم، اما امسال میزان برداشت به ۳ . ۵ تن هم نمی ‌ رسد.

دیگری گفت امسال پسته ‌ ای برداشت نکردم و آنچه روی درختان بوده را به کارگران بخشیده ‌ ام و دیگری گفت: امسال تصمیم داریم هیچ هزینه ‌ ای در باغ ‌ ها نکنیم، چون چند سال است که برای ما عایدی خاصی نداشته است.

دیگری هم از آفت ‌ ها و کرم ‌ های خوشه ‌ خوار و شاخه ‌ خوار صحبت کرد و نفر بعدی هم خبر داد که قصد دارد باغ ‌ هایش را بفروشد و مهاجرت کند، چون نه آبی باقی مانده و نه باغ ‌ داری برایش بهره ‌ ای دارد.

مهمان ما هم توضیح داد که از سال ۲۰۲۳ سختگیری اتحادیه اروپا مضاعف می ‌ شود و خلاصه اینکه دوستان باغ ‌ دار ناامید آمده بودند، ناامیدتر هم رفتند.

وقتی برای رفتن به خانه از دفترم خارج شدم، پیش خودم گفتم با این همه فشار چه باید کرد؟ با خودم گفتم بهتر نیست کار را تعطیل کنم؟

در شرایطی که دولت باوجود مشکلات کمرشکن و فشارهای تحریم و رکود و تورم، روز به روز بر فشارها می ‌ افزاید و مطالبات خود را بدون فوت کمترین وقت، دریافت می ‌ کند و در شرایطی که زمین و زمان علیه کسب ‌ وکارها بسیج شده ‌ اند آدم چطور می ‌ تواند کار کند؟

سوار ماشین شدم و راه افتادم. صورت خسته همکاری که صبح نگران قطعی آب بود و حالا زیر آفتاب داغ، دست به سینه خداحافظی می ‌ کرد، تلنگری بود برای اینکه به خودم بگویم مرد خودت را جمع کن، فردا روز بهتری است.

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*