شنبه 15 اردیبهشت 1403 - 04 May 2024
کد خبر: 2731
تاریخ انتشار: 1400/07/14 11:35

راه جدای تربیت کودکان استثنایی

اعظم طوافی- کارشناس تربیتی

مسئولان آموزش و پرورش کشور باید بدانند که تقسیم‌بندی کودکان و دانش‌آموزان تنها حسب سن آنان در کلاس‌های مختلف، دال بر همگن یا یکسان بودن توانایی‌ها و نیازهای آنان نیست. 

کودکان نه‌تنها از لحاظ ظاهری، بلکه از نظر خصوصیات اخلاقی، هوشی و روانی نیز با یکدیگر متفاوت هستند. در این میان کودکانی نیز وجود دارند که به‌دلیل شرایط منحصر به‌فرد، بسیار از سایرین متفاوت بوده و مسئولان آموزشی باید بدانند که روش درست برخورد با این کودکان در امور تربیتی و پرورشی چیست.

اصطلاح استثنایی به عده‌ای از کودکان اطلاق می‌شود که تفاوت‌ها و انحرافات آنان (جسمی، ذهنی و رفتاری) از طریق مشاهده دیگران و همچنین آزمون‌های تخصصی روانشناختی مختلف به اثبات رسیده باشد. روش تربیتی یا آموزش مورد نیاز این کودکان با آنچه اکثر کودکان به آن نیاز دارند، بسیار متفاوت است. برای فراهم آوردن شرایط آموزشی و پرورشی متناسب برای این دسته از کودکان، به معلمانی توانا و فضای آموزشی مناسب نیاز داریم.

یکی از کوچک‌ترین و ناهمگون‌ترین طبقات کودکان استثنایی را کودکان با معلولیت‌ها و بیماری‌های جسمانی تشکیل می‌دهند. برخی از معلولیت‌ها و بیماری‌های جسمی بسیار واضح و بعضی دیگر پنهان‌اند. 

بسیاری از کودکان چندمعلولیتی یا کودکان با اختلالات شدید دارای بیماری‌های جسمی و معلولیت نیز هستند و ریشه این بیماری‌ها را می‌توان ارثی یا اکتسابی معرفی کرد. می‌توان عوامل مادرزادی، مشکلات ناشی از فرآیند تولد، تصادفات و بیماری‌های رخ داده در طول دوران زندگی را مهم‌ترین این دلایل نام برد. در سبب‌شناسی مشکل و سن بروز معلولیت و بیماری، چگونگی رشد و شدت آن از اهمیتی ویژه برخوردار است.

برخی کودکان با معلولیت جسمی به دنیا می‌آیند یا بلافاصله پس از تولد معلولیت بروز پیدا کرده و پیشروی آن آغاز می‌شود. این گونه کودکان از تجربیات حرکتی کودکان عادی محروم هستند و این محرومیت سبب تفاوت آنها با کودکان عادی است. 

حالات روانی برخی از این کودکان نشان می‌دهد آنان دارای احساس پوچی، مرگ، ناامیدی، نارضایتی، عجز و ناتوانی هستند. چگونگی تقابل این‌گونه کودکان با شرایط معلولیت‌‌شان، بستگی به پذیرش اطرافیان و نیز حمایت معقول و منطقی آنان دارد.

در این شرایط معلمان همراه با برنامه‌ریزان آموزشی می‌توانند علاوه‌بر یاری خانواده‌ها در درک معلولیت فرزندان خویش، آنان را برای دریافت امدادهای تخصصی مختلف به مراکز ذی‌ربط ارجاع دهند. همچنین می‌توانند برنامه‌های آموزشی را به‌گونه‌ای تنظیم کنند که ضمن تحریک قوای ذهنی کودک با شرایط جسمانی او نیز تطبیق داشته باشد.

برخی از کودکان طی مراحل عادی رشد حرکتی، در مقطعی از زمان به‌سبب صدمات ناشی از تصادفات دچار معلولیت می‌شوند. بعضی از این کودکان می‌توانند تجربیات حرکتی قبل از آسیب‌دیدگی را در جهت تسهیل اقدامات توانبخشی خویش به‌کار ببرند.

کودکان عادی وقتی توانایی خود را از دست می‌دهند، مشکلات و مسائل جدیدی فرا روی آنها قرار می‌گیرد. توانایی تطبیق با معلولیت جسمی و مشکلات روانی ناشی از آن به چند عامل بستگی دارد. برخی از این عوامل عبارتند از: میزان اهمیت توانایی از دست رفته در گذران زندگی عادی، ویژگی‌های شخصیتی و روانی کودک، نگرش اطرافیان نسبت به معلولیت کودک و میزان حمایت معقول و منطقی اطرافیان برای کسب استقلال در انجام امور عادی.

 باتوجه به حجم ساعاتی که معلم با کودک سر و کار دارد، درک وی از ویژگی‌های کودک معلول به‌ویژه در مقطع تطبیق او با شرایط معلولیتش و نیز چگونگی حمایت معلم از کودک معلول حائز اهمیت است.

بیماری‌هایی چون سرطان، آتروفی عضلانی و... که فرآیند آنها به‌درستی مشخص نیست و به طور دائم بیماری در حال پیشروی است، کودکان مبتلا را با مشکلاتی مانند غیبت‌های مکرر و طولانی از مدرسه، دردهای حاد، غش‌های ناگهانی و... مواجه می‌کند.

 گرچه برخی از بیماری‌ها و معلولیت‌ها به کودک اجازه زندگی به‌طور نسبی عادی را می‌دهد اما برخی دیگر پیشرفت‌کننده هستند و مرگ تدریجی را به‌دنبال خواهند داشت، به همین دلیل کودکان مبتلا به این بیماری‌های صعب‌العلاج، رفتارهایی گوشه‌گیرانه یا به عکس پرخاشگرانه دارند، اما در این میان تعدادی از این کودکان نیز با شناسایی و درک خود، تلاش برای تطبیق خود با شرایط می‌کنند. 

در این موارد معلمان می‌توانند کودک را در مصرف به‌موقع دارو، درک بیماری و روند درمان یاری دهند. علاوه بر آن باید برنامه‌های آموزشی را به‌گونه‌ای تنظیم کنند که بر یکدیگر اثر منفی نداشته باشد.

 


کپی لینک کوتاه خبر: https://smtnews.ir/d/4dynq4