-
در بررسی نقش آموزش در توسعه صنعتی عنوان شد

هزینه‌های هنگفت بدون خروجی

صنعت آن‌گونه که باید نتوانسته برای کشور درآمدزایی داشته باشد و بیشترین درآمد آن از بستر خام‌فروشی کسب می‌شود.

یکی از خلأهای موجود به سیستم آموزشی کشور برمی ‌ گردد که صنعتگران را از ابتدا پرورش نمی ‌ دهد و حتی افرادی که در دانشگاه ‌ ها موفق به اخذ مدرک فنی ‌ مهندسی می ‌ شوند باید برای ورود به کارخانجات مدتی را دوباره آموزش ببینند، زیرا آنچه در دانشگاه ‌ ها آموخته ‌ اند، صرفا تئوری بوده و برای کار در واحدهای صنعتی، نیاز به آموزش ‌ های عملی دارند. کشورهای صنعتی از جمله آلمان ضمن طراحی دانشگاه ‌ هایی برای رفع نیازمندی ‌ های صنعتگران، نیروهای کارآمد برای صنایع تربیت می ‌ کنند. برای کارآمد شدن صنایع نیاز به آموزش است و افراد متخصص باید تربیت و از کودکی برای این حوزه آماده شوند.

آموزش باکیفیت، شرط توسعه

امیرحسن کاکایی، عضو هیات علمی دانشگاه علم و صنعت: صنعت خودرو از جمله صنایعی است که مبتنی بر آموزش بنا شده است. به تاریخ باز نمی ‌ گردم، اما از اوایل دهه ۷۰ که رشد صنعتی صنعت خودرو در کشور ما دوباره آغاز شد، آموزش در اولویت برنامه ‌ های دست ‌ اندرکاران قرار گرفت.

ایران ‌ خودرو و ساپکو، از بهترین اساتید داخلی و خارجی دعوت می ‌ کرد و برای قطعه ‌ سازان و دیگر شرکت ‌ ها برنامه آموزشی و توسعه ‌ ای تعریف و دوره ‌ هایی را برپا می ‌ کردند. بسیاری از مفاهیم مدیریتی و مدیریت مهندسی را من هم در آن دوره ‌ ها و برنامه ‌ ها آموختم. البته آموزش ‌ ها منحصربه آموزش ‌ های کلاسیک نمی ‌ شد و انواع کارگاه ‌ ها، برنامه ‌ های توسعه ‌ ای، چاپ کتاب و سمینارها و کنفرانس ‌ ها در این دوره ‌ ها برگزار می ‌ شد.

در همان دهه بود که شرکت تام، ایپکو و بسیاری از شرکت ‌ های مهندسی دیگر در ایران راه افتادند که بهانه ‌ ای شد برای آموختن و پژوهیدن. همزمان در این شرکت ‌ ها، نظاماتی تدوین و به اجرا گذاشته شد که پشتیبان این آموزش ‌ ها بود؛ یعنی افراد آموزش ‌ دیده به ‌ خوبی در این نظامات به ‌ کار گرفته می ‌ شدند، رشد و تعالی پیدا کرده و به کسب ‌ وکاری در شأن خود مشغول می ‌ شدند.

در این دهه بود که با برنامه ‌ های متنوع شرکت ‌ های قطعه ‌ ساز زیرپله ‌ ای تحریک شدند، آموزش دیدند و رشد یافتند و در نهایت امروز شاهد بیش از ۶۰۰ شرکت معتبر قطعه ‌ سازی توانمند در کشور هستیم.

در همان دهه بود که خودروسازی به سمت دانشگاه ‌ ها آمد و در نهایت هم نخستین دانشکده خودرو در دانشگاه علم و صنعت ایران تاسیس شد. در ادامه هزاران مدیر و متخصص تربیت شدند و چندین مرکز تحقیقاتی در دانشگاه ‌ ها راه افتاد.

چند سالی هم دو خودروساز بزرگ، افرادی را در دانشگاه علم و صنعت ایران برای کار در شرکت ‌ هایشان بورس کردند.

در دانشگاه ‌ ها برای توسعه طرح ‌ های تحقیقاتی برای شرکت ‌ های خودروساز پایان ‌ نامه و تز تعریف شد. طرح اینترن ‌ شیپ را هم فراموش نکنیم که طرحی کاملا مدرن و به ‌ روز بود و همچنان رد پایی از آن در صنعت وجود دارد. اما همان ‌ طور که بارها گفته ‌ ام، متاسفانه سیاسیون مسیر را منحرف کردند و در دهه ۸۰ ، برنامه ‌ های آموزشی هم مانند دیگر برنامه ‌ های توسعه ‌ ای صنعت خودرو به انحراف کشیده شد. یکی از نخستین انحرافات این بود که در صنعت موجی راه افتاد که تصور شد هر قدر تحصیلات بیشتر باشد، کیفیت بالاتر است؛ بنابراین به بحث کارگری و توسعه مهارت ‌ ها کم ‌ توجهی شد، اما بدتر از آن، تحصیلات بیشتر را با مدرک بیشتر اشتباه گرفتند.

کار تا جایی پیش رفت که مثلا فردی با مدرک کارشناسی مامایی یا کشاورزی در صنعت خودرو، خود را مدعی دانست.

مشکل دیگری که به ‌ تدریج به ‌ وجود آمد، سیاست ‌ گذاران وزارت علوم، تحقیقات و فناوری (عتف) در راستای افزایش بی ‌ رویه دانشگاه ‌ ها و چاپ و اعطای مدرک بود.

در این میان، یکی از بدترین حرکت ‌ ها، توسعه بی ‌ رویه دانشگاه جامع علمی ‌ کاربردی و پیام ‌ نور بود که دولت نهم و دهم برای کوچک شمردن دانشگاه آزاد علم کرد. متاسفانه امروز با موضوعی به ‌ نام مدارک مازاد در صنعت خودرو روبه ‌ رو هستیم و تا جایی پیش رفته که خود صنعت، شعباتی از دانشگاه ‌ های علمی ‌ کاربردی را تاسیس و شروع به مدرک ‌ فروشی کرد.

البته به همین جا ختم نشد و از آنجا که در دهه ۸۰ و اوایل ۹۰ ، خیلی ‌ ها مدرک لیسانس مرتبط یا غیرمرتبط گرفتند و از آن سو عده بسیاری در داخل صنعت بیکار بودند، شروع کردند به گرفتن مدارک کارشناسی ارشد و نهایتا از عبارت DBA هم سوءاستفاده شد و امروز با خیل عظیمی از افراد با عنوان دکتر روبه ‌ رو هستیم که حداقل می ‌ توان ادعا که اکثرشان در صنعت بیش از حد تحصیلکرده هستند ( overqualified ). البته در مجموع باسواد بودن، بهتر از بی ‌ سواد بودن است و مدرک داشتن بهتر از بی ‌ مدرک بودن؛ علاوه ‌ بر اینکه باید تاکید کنم که امروز در این صنعت با حجم بالایی از افراد باسوادی روبه ‌ رو هستیم که قطعا خیلی بهتر از دهه ۷۰ می ‌ فهمند، اما یک مشکل بزرگ کل صنعت را در برگرفته و آن توهم دانایی و عدم ‌ امکان تشخیص درست بین آدم باسواد و بی ‌ سواد در بین افراد دارای مدرک است.

یک نکته دیگر هم در محل بکارگیری افراد باسواد است. امکان دارد فردی متخصص مکانیک باشد، اما وقتی جایی برای بکارگیری او در محل موردنظر نداشته باشیم و او را در بخشی مانند بخش مالی به ‌ کار بگیریم، فاجعه رخ می ‌ دهد.

واقعیت این است که آموزش برای صنعتی مانند صنعت خودرو حیاتی و قطعا در این صنعت خیلی جدی گرفته شده است. توهم دانایی هم در این صنعت معضل جدی دیگری بوده که این توهم در حیطه ‌ های گوناگون علمی برقرار است.

آثار این توهم متفاوت است. وقتی یک مهندس مکانیک قلابی دارید، خودبه ‌ خود نمی ‌ تواند کار زیادی پیش ببرد و در نهایت کار خود را برون ‌ سپاری می ‌ کند.

مثل هم ‌ اکنون که بسیاری از کارها به چینی ‌ ها سپرده می ‌ شود؛ بماند که در ایران و داخل این صنعت مهندس مکانیک، برق و... قوی کم نداریم و کارها روی زمین نمی ‌ ماند، اما در زمینه علوم انسانی و در رشته ‌ های مهمی مانند مدیریت، اقتصاد، حقوق و موضوعات انسانی، توهم دانایی بیداد می ‌ کند.

در سطوح بالاتر هم با معضل بزرگی در حیطه سیاست ‌ گذاری در زمینه ‌ های گوناگون روبه ‌ رو هستیم. در حالی که مسائلی مانند سیاست ‌ گذاری صنعتی، انتقال فناوری، مدیریت دانش، جانشین ‌ پروری، توسعه زیست ‌ بوم نوآوری، مذاکرات، قراردادهای بین ‌ المللی و.. بسیار تخصصی هستند و انسان ‌ های بدون دانش و تجربه در این فضای پرتلاطم، توان تصمیم ‌ گیری درست ندارند، برخی مهندسان مکانیک، صرف اینکه دکترا دارند، تصور می ‌ کنند سر از قانون و قانون ‌ گذاری و سیاست ‌ گذاری و مذاکره درمی ‌ آورند. نتیجه ‌ اش می ‌ شود سیاست ‌ ها و آیین ‌ نامه ‌ هایی که در بدو تولد، ذاتا متناقض و مخرب هستند و مرده به دنیا می ‌ آیند. توهم دانایی بدتر از بی ‌ سوادی و کم ‌ سوادی است، چراکه باعث می ‌ شود ذهن افراد نسبت به دانش و آگاهی قفل کند و مسیر انحرافی با سرعت زیاد دنبال شود.

آنها چه زمانی متوجه این اشتباهات می ‌ شوند؟ خیلی دیر، وقتی تمام این صنعت از درون پوسید؛ آنچه هم ‌ اکنون شاهد آن هستیم.

سرمایه گذاری بدون نتیجه

حمید حاج اسماعیلی، کارشناس حوزه صنعت: صنعت کشور آن ‌ گونه که انتظار بود، پیشرفت نکرده و توسعه نیافته است. در حوزه صنعت، نخستین مسئله این است که باید مطالعه شود چرا نتوانستیم موفقیت لازم را در تولید کسب کنیم. آموزش و تربیت افراد برای حوزه صنعت باید از کودکی آغاز شود. یکی از دلایلی که باعث شده بخش ‌ های صنعتی کشور رشد نکرده و پیشرو نباشند این است که اقتصاد کشور، اقتصاد خدماتی است. این امر گویای این است که وابستگی زیاد به درآمدهای نفتی طی دهه ‌ های گذشته توجه ما را از بخش ‌ های صنعتی غافل کرد. به ‌ این ترتیب، نفت فروخته می ‌ شد و با پول آنکه کم هم نبود نیازمندی ‌ های کشور رفع می ‌ شدند؛ بنابراین هیچ احساس نیازی برای کارهای تولیدی وجود نداشت. این یک اشتباه راهبردی بود که در اقتصاد ایران رخ داد. البته این موضوع مربوط به ۴۰ سال اخیر نبوده و پیش از انقلاب نیز همین ‌ گونه عمل می ‌ شد. وابستگی به درآمدهای نفتی، یکی از ضعف ‌ های بزرگ اقتصاد کشور به ‌ شمار می ‌ رود؛ بنابراین نقش خدمات در اقتصاد برجسته شده بیشترین اشتغال در این حوزه رخ داده؛ بنابراین برای کمک به توسعه صنعت و رشد اقتصادی باید این روند تغییر کند.

در ادامه باید راه برای ورود بخش خصوصی باز شود. یک ‌ شبه توسعه رخ نمی ‌ دهد و باید با سایر کشورها تعامل داشته باشیم تا کنار واردات ماشین ‌ آلات، دانش فنی موردنیاز نیز کسب شود. در حوزه آموزش می ‌ توانیم از دستاوردهای دانشی کشورهایی که پیشتاز در این امر بوده ‌ اند، استفاده کنیم.

صنعت بخشی است که دانش و تکنولوژی آن هر روز در حال تغییر است. در عین حال که دانش روز را باید وارد کرد بخش ‌ های آموزشی و تحقیقاتی کشور هم باید پروژه ‌ های مشترک را دنبال کنند؛ بنابراین یکی از بخش ‌ های مهم آموزش حوزه تحقیق و توسعه است.

کشوری که در حال آموزش افراد زیادی در مراکز دانشگاهی است، تحقیق و توسعه باید محور عملکردهای صنعتی آن باشد، در حالی که در عمل این ‌ گونه نیست. همچنین با آموزش باید تولیدکنندگان به توانمندی ‌ های لازم برای ورود به بازارهای جهانی دست پیدا کنند. امروز شاید برخی واحدهای صنعتی محصولات باکیفیت و قیمت رقابتی داشته باشند، اما به ‌ دلیل عدم ‌ آگاهی و نیاموختن نتوانسته ‌ اند صادرات داشته باشند که در واقع بستری برای توسعه است. به ‌ عنوان مثال، صنعت خودرو اعم از خودروسازی و قطعه ‌ سازی یکی از صنایع مهم برای ارزآوری است. آیا دولت ‌ ها از این بخش ‌ ها حمایت کرده و صنعتگران متخصص هر حوزه را با مطالعه و کمبودها در مراکز دانشگاهی جذب و آموزش داده ‌ اند؟

از دهه دوم انقلاب و پس از پایان جنگ تحمیلی، این انتقادها مطرح بود که چرا دانشگاه ‌ های کشور نمی ‌ توانند کار صنعتی کنند و تولید دانش و تکنولوژی داشته باشند؟ چرا دانشگاه ‌ ها مولد نیستند؟ کارهایی در این ‌ باره انجام شد، اما نتیجه موردانتظار حاصل نشد؛ نخستین آنها توسعه دانشگاه ‌ ها بود که با تاسیس دانشگاه آزاد اسلامی آغاز شد. در ادامه دانشگاه ‌ های فنی ‌ وحرفه ‌ ای و علمی ‌ کاربردی راه ‌ اندازی شدند. سرمایه ‌ گذاری زیادی در این زمینه انجام شد، اما همچنان مشکلات صنعتی پابرجاست.

در سال ‌ های اخیر هم که مسئله تحریم ‌ ها مطرح بود، شرکت ‌ های دانش ‌ بنیان برجسته شدند، اما دانشگاه ‌ ها رونق و جدیت اساسی برای ورود به بخش ‌ های صنعتی پیدا نکردند.

بحث آموزش موضوع بسیار مهمی است و معتقدم به این دلیل که دانشگاه ‌ ها را به اندازه کافی توسعه داده ‌ ایم، امروز باید کار را به آنها محول کنیم؛ اینکه تعامل بین صنعت و دانشگاه و تعریف رشته ‌ های اختصاصی منجربه رفع مشکلات موجود نشدند، نشان می ‌ دهد باید دانشگاه ‌ ها خودشان شروع ‌ کننده کار صنعتی باشند. با هم ‌ افزایی با شرکت ‌ های دانش ‌ بنیان باید بتوان پس از خلاقیت و طرح ‌ هایی که در دانشگاه ‌ ها تهیه می ‌ شوند، تجاری ‌ سازی انجام شود. دانشگاه ‌ ها می ‌ توانند تولیدکننده صنعت و تکنولوژی در کشور باشند، اما نخست باید پوست ‌ اندازی کنند و از آموزش ‌ های صرفا تئوریک خارج شوند. این مسائل، موضوعاتی جدی برای دانشگاه ‌ ها نبوده در حالی که سرمایه عظیمی در بخش آموزش در حال هزینه شدن است. بودجه ‌ های در نظر گرفته ‌ شده برای آموزش خروجی لازم را ندارند، چون بخش صنعتی کشور به نوعی درجا زده است. به ‌ عنوان نمونه، ایران ۵۰ سال است خودروسازی دارد، اما در تراز جهانی مطرح نیست و بسیاری از کشورهایی که دیرتر از ایران وارد خودروسازی شدند، امروز به ‌ لحاظ تکنولوژی و تیراژ در جایگاه ممتازی در بازار جهانی قرار دارند. عقب ‌ ماندگی هزینه دارد و باید در حوزه صنعت با آموزش جبران مافات کرد. به ‌ طور قطع، آموزش درست دادن و اصلاح نظام آموزشی کشور متناسب با نیازمندی ‌ ها افق ‌ های روشنی را برای اقتصاد و صنعت ترسیم خواهد کرد.

سخن پایانی

بنابر این گزارش، با وجود سرمایه ‌ گذاری زیاد در حوزه آموزش، خروجی لازم را در بخش ‌ های گوناگون جامعه از جمله صنعت ندارند. دانشگاه ‌ ها به ‌ لحاظ کمی رشد کرده و انواع دانشگاه ‌ ها فنی تاسیس شده ‌ اند، اما باز هم کمکی به توسعه صنعتی نشده و برای حداقل ‌ های دانش فنی وابسته به خارج هستیم. این نشان می ‌ دهد هم ‌ افزایی بین بخش ‌ های گوناگون وجود نداشته و افراد با توجه به نیازهای صنعتی آموزش نمی ‌ بینند.

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*