کشور در آستانه تشدید بحران اقتصادی است
معاون وزیر جهاد کشاورزی در دولت روحانی میگوید: «وقتی نرخ هر دلار امریکا در عرض چند روز از ۵۰ هزار تومان به نزدیک ۶۰ هزار تومان میرسد، یعنی بازار خالی از هرگونه ثباتی است و به تعبیری مشخصتر در اوج بیثباتیها قرار گرفتهایم.
معاون وزیر جهاد کشاورزی در دولت روحانی میگوید: «وقتی نرخ هر دلار امریکا در عرض چند روز از ۵۰ هزار تومان به نزدیک ۶۰ هزار تومان میرسد، یعنی بازار خالی از هرگونه ثباتی است و به تعبیری مشخصتر در اوج بیثباتیها قرار گرفتهایم. به همین دلیل باور من این است که بانک مرکزی و مسئولانش نشان دادند توان مدیریت این سطح از ناآرامیها را در بازار پول ندارند و بدون هیچ تعارفی باید ناتوانی خود و شکست سیاستهایشان را بپذیرند.» علی قنبری، نماینده پیشین مجلس و عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس، اظهار میکند: «مجلسی که درک درستی از اقتصاد ندارد، در اوج کمبود منابع بهجای بودجهای انقباضی، رویکرد انبساطی را در پیش گرفته؛ البته برای نهادهای خاص. همانطور که گفته شد در بخش حقوق کارمندان بهشدت انقباضی عمل میکند و در زمینه بودجه نهادهای حاکمیتی بسیار انبساطی. به هر حال آثار این اقدامات را سال آینده با تورم بیشتر و کاهش چشمگیرتر ارزش پول ملی خواهیم دید.» آنچه در ادامه میخوانید مشروح گفتوگوی صمت با این کارشناس اقتصاد است.
این روزها در بازار ارز شاهد افزایش پیدرپی نرخ هر دلار امریکا هستیم. ماجرا چیست؟
بارها گفته شده که میزان عرضه و تقاضا نرخ هر کالایی را در بازارها تعیین میکند و از کشاکش این دو مولفه است که قیمتها مشخص میشود، اما لازمه برقراری چنین سازکاری این است که وضعیت نرمال و عادی برقرار باشد و عوامل دیگری بر بازار اثرگذار نباشند، زیرا در این صورت مولفههای موثر بر نرخ هم تغییر خواهد کرد.چه برای نرخ ارز و چه برای سکه و طلا چنین ماجرایی صدق میکند و در شرایط نرمال یکسری عوامل بر بازار موثر هستند و در شرایط غیرنرمال مولفههای دیگری وارد عمل میشوند و بر وضعیت بازارها اثر میگذارند.
در بازار ارز و طلای ایران مدتی است با اختلالات وسیعی مواجهیم. در این بازار عرضه ارز محدود است و جوابگوی تقاضا نیست؛ یعنی تقاضایی که در بازار وجود دارد، بیش از عرضه است که دلیل آن هم تحریمهای پردامنه و گسترده امریکا است که موجب شده ارزی که وارد اقتصاد ایران میشود بهمراتب کمتر از نیازی باشد که در آن موجود است.
یعنی تحریمها موجب تقاضای مضاعف شدند؟
بههرحال هنگامی که از ارزش پول ملی بهشکل چشمگیری کاسته میشود و تورم شدتی بیسابقه پیدا میکند، با پدیده پول گرم مواجه میشویم که طی آن جامعه برای اینکه با کاهش ارزش داراییهایش مواجه نشود، بهسرعت سراغ این میرود که داراییهای نقدی خود را تبدیل به کالاهای دیگر کند. این امر بیتردید موجب افزایش تقاضا در بازار ارز و طلا هم میشود.از سوی دیگر نباید فراموش کرد که تحریمها مانع اصلی فروش نفت و بازگرداندن ارز حاصل از صادرات به کشور هستند. این گام نخست اعمال تحریمها علیه اقتصاد کشورها است که خود به خود کاهش عرضه را هم بهدنبال دارد که به افزایش نرخ ارزهای دیگر هم منجر میشود.
در حال حاضر کدام محدودیتها بیشترین نقش را در تضعیف ارزش ریال داشتهاند؟
متاسفانه باید بگویم ما با موانع و محدودیتهای داخلی و خارجی بسیاری مواجهیم. وضعیت ناگوار فعلی اقتصاد ما محصول یک یا دو مولفه منفی و اثرگذار نیست و عوامل گوناگون و عدیدهای دست بهدست یکدیگر دادند تا کار به این وضعیت برسد.در شرایط امروز هم نباید تردید کنید که ناآرامیهای منطقهای که اکنون دیگر از شکل لفاظی رهبران کشورها خارج و تبدیل به تنشها و کشمکشهای نظامی در منطقه خاورمیانه و شمال افریقا شده، نقشی تاثیرگذار داشتهاند. این تنشهای سیاسی-نظامی تاثیرات شگرفی بر کل اقتصادهای منطقه و حتی برخی دیگر از کشورهای جهان داشته است. در هر حال به دو دلیل، یکی اینکه ایران هم گرفتار بخشی از درگیریهای موجود است و دومی فشار تحریمها، توانایی کمتری در برقراری توازن در بحرانهای اینچنینی داریم.از یک طرف حوثیهای یمن در دفاع از مردم غزه فضای ناامنی را در دریای سرخ و تنگه بابالمندب ایجاد کرده و بهطور مستقیم موشکهای خود را به سمت کشتیهای ایالات متحده و بریتانیا رها میکنند و از سوی دیگر نیروهای مقاومت هم در این مدت بیکار نبودهاند و بارها مواضع مربوط به امریکاییها را موردحمله قرار دادهاند. از جمله اینکه در روزهای گذشته شاهد بودیم یک پادگان امریکاییها در منطقهای که گفته میشود مرز سوریه و اردن است هم مورد حملات پهپادی قرار گرفته که به کشته شدن حداقل 3 سرباز امریکایی منجر شده است. مقامات کاخ سفید هم پس از آن بهطور آشکار ایران را تهدید کردهاند.این صورت کلی وضع موجود و آنچه که در آن کاملا عیان است، نابسامانیهای گوناگون است. در میان این ناآرامیهای مختلف و چند لایه، مشاهده میکنیم که اقتصاد ایران بهسرعت از این کشمکشها متاثر شده است.
عملکرد بانک مرکزی که دائم بر تثبیت اقتصادی تاکید دارد را در این روزها چگونه میبینید؟
این سطح از افزایش قیمتها نشان میدهد سیاستهای بانک مرکزی در یک سال گذشته توان مقابله با این سطح از نابسامانیها را نداشته است. وقتی نرخ هر دلار امریکا در عرض چند روز از ۵۰ هزار تومان به نزدیک ۶۰ هزار تومان میرسد، یعنی بازار خالی از هرگونه ثباتی است و به تعبیری مشخصتر در اوج بیثباتیها قرار گرفتهایم. به همین دلیل باور من این است که بانک مرکزی و مسئولانش نشان دادند توان مدیریت این سطح از ناآرامیها را در بازار پول ندارند و بدون هیچ تعارفی باید ناتوانی خود و شکست سیاستهایشان را بپذیرند.
شما در زمان جنگ هشتساله فعالیت در بخشهای اجرایی را آغاز کردید. چقدر میتوان به مقاومت اقتصاد کشور در مقابل یک شرایط جنگیتر یا اوجگیری تنشهای نظامی امیدوار بود؟
واقعیت این است که کشور ما سالهاست با موانع ناشی از تحریمهای ایالات متحده دستوپنجه نرم میکند که این مهم خود را در تمام شاخصهای کلان اقتصادی نشان میدهد. ما در حال حاضر علاوه بر تحریم با معضلاتی چون «خودتحریمی» هم مواجهیم که کار را دشوارتر کرده است؛ اقداماتی چون نپذیرفتن شرایط پالرمو و نپیوستن به افایتیاف مصداق بارزی از خودتحریمیهای داخلی هستند که سبب شده کشور نتواند برخی موانع را رفع کند.محدودیتهایی که امروز در بخش بانکی مشاهده میکنیم یا مشکلاتی که در بخش تکنولوژی دچار آن شدهایم نمونهای از تبعات چنین رویکردی است. در هر حال این شرح حال نشان میدهد اقتصاد ایران حتی برای حفظ وضعیت فعلی هم کار آسانی ندارد؛ چه برسد به اینکه فشارها تشدید شوند و حتی بهشکل تنشهای نظامی خود را نمایان کنند.
فکر میکنید دیپلماسی کشور نتوانسته به رفع مشکلات اقتصادی کمک کند؟
فکر میکنم حتی برخی مواقع روند دیپلماسی به تشدید بحران دامن زده است.
جدا از جنگهایی که دشمنان از ابتدای انقلاب علیه کشورمان ترتیب دادند، ما جهتگیریهای خاصی در مسائل لبنان، سوریه و حتی حمله روسیه به اوکراین داشتهایم که سبب شده یکسری از محدودیتها تشدید شوند و گاه به وجهه کشور هم آسیب بزنند. اینکه هنوز قیمتها در بازار ایران دچار نوسان میشود نشاندهنده شکست سیاستگذاری در عرصه دیپلماسی و البته اقتصادی است.
فکر میکنید اوضاع دشوارتر میشود؟
نباید در این شک کرد که کشور در آستانه روزهای دشوارتری قرار دارد.در میانه این تنشها، مجلس بودجه صداوسیما را ۳ برابر کرد و تنشها میان بهارستان و پاستور تشدید شد. چگونه است که مسئله حقوق کارمندان و مستمری بازنشستگان بیاهمیت جلوه میکند، اما بودجه نهادی چون صداوسیما (که با انتقادات فراوانی مواجه است) چنین سخاوتمندانه افزایش مییابد؟بدون تعارف این مسائل و نکاتی دیگر از این جنس بیانگر این است که برخی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی درکی غلط از مسائل و معضلات کشور دارند. چنانچه درک صحیحی در مجلس فعلی بود بهجای پرداختن به مباحثی که برای مردم ایران حساسیتزا است، به رفع مشکلات میپرداختند.
همانطور که شما گفتید دغدغه آقایان ساکن بهارستان بهجای اینکه رفاه عمومی و بهطور خاص معیشت مزدبگیران کشورمان (چه کارمند، چه کارگر و چه بازنشسته) باشد، شده بودجه نهادهایی که ناکارآمدیشان امروز به یک داده موردقبول همه تبدیل شده است.انتظار میرفت مجلسی که درآمد مالیاتی را 50 درصد افزایش میدهد و شاهد تورمی نزدیک ۵۰ درصدی است، حقوق کارمندان دولتی و مستمریبگیران کشورمان را طوری افزایش دهد که همه مشکلات بر سر آنها آوار نشود، اما باوجود افزایش تنها ۲۰ درصدی حقوق کارمند و مستمری بازنشستگان، بودجه نهادهای خاصی چون صداوسیما و قوه قضاییه را بهشدت افزایش دادند.مجلسی که مدعی انقلابی و مردمی بودن است باید در پی افزایش بودجه عمرانی باشد، نه اینکه به افزایش هزینههای جاری دست بزند.
اگر واقعا مسئلهشان اقشار فرودست و مردم زحمتکش ایران است، باید در پی توسعه و تامین حداکثری سلامت عمومی و آموزش همگانی بروند، در حالی که امروز فقیرترین کارمندان دولت در همین دو نهاد مشغول خدمت هستند؛ حوزههایی که از نیازهای ضروری جامعه است. مجلسی که درک درستی از اقتصاد ندارد، در اوج کمبود منابع بهجای بودجهای انقباضی، رویکرد انبساطی را در پیش گرفته؛ البته برای نهادهای خاص. همانطور که گفته شد در بخش حقوق کارمندان بهشدت انقباضی عمل میکند و در زمینه بودجه نهادهای حاکمیتی بسیار انبساطی. به هر حال آثار این اقدامات را سال آینده با تورم بیشتر و کاهش چشمگیرتر ارزش پول ملی خواهیم دید.
چشماندازی که برای قوه مقننه متصور هستید، روشن است؟
به هیچ وجه. مجلس آینده باتوجه به رویکرد حاکمیت و ردصلاحیتهای گسترده، از نیروهای توانا و بالنده خالی خواهد بود و پافشاری حاکمیت بر وضعیت یکدست فعلی و خالصسازی همه راههای امیدوارکننده را بسته است. در این شرایط محتملترین اتفاق تداوم وضعیت فعلی و تشدید مشکلات است.