سوگ نور برای «بانوی نور»
بیش از ۱۰ سال از زمانی که بهواسطه و پیشنهاد دوستی وارد خانه خانم دَرّودی شدم گذشته است. معاشرتم با زنِ نقاشِ زیبابین از اهالی خراسان کوتاه بود تا محتویات کامپیوترش را سروسامانی بدهد. آن زمان کمتر مثل این چند سال اخیر چهره و منشاش در فضای مجازی به اشتراک گذاشته میشد! من او را خانوم دَرّودی صدا میکردم و او من را دختر زیبا! چه صلابتی بود در آن صدا و چه حرمتی داشت منزلش! آن منزل مالامال از عطر عود که صبح به صبح زن زیبای اهوازی برایش روشن میکرد؛ همان زن اهوازی که صبحی ناگهان غیبش زد و غیبتش خانم دَرّودی را حسابی کلافه و آشفته کرد.
قرار بود من چیزهایی را بهسرعت برای خانم دَرّودی همانطور که میخواند تایپ و ویرایش و در کامپیوترش مرتب کنم. زنِ زیبابین بود خانم دَرّودی! سخت است همه را و همه چیز را زیبا ببینی اما خراسانیها انگار خوب میبینند! چشمانشان تیزبین است و زیبابین!
آن شکستهای نور در نقاشیها. آن نور گریزان آبشونده و لغزان که گاه به انفجار و گاه به خروشانی جلوهگری میکنند. آن منبع نور ناپیدا و ازلی که در اغلب آثارش هست. تمام سایهها و شکستهای نور منزلشان را به خاطر میآورم. طعم کیک هویج که میگفتند پختش را در پاریس آموخته بود و املت دستپخت زن اهوازی که با آووکادو برایشان سرو میکرد.
روزی بهدنبال صدای موسیقی که از انتهای راهرو میآمد به آتلیهشان در انتهای آن دالان سفید برخوردم. روی چهارپایه قلمو بهدست در حال خلق یکی از آن نورهای ازلی و ابدی بود. به گمانم از حضورم در چارچوب در حیرتزده و شاید کمی ناراحت شد. عقبتر رفتم، آن همه نور چشمم را میزد و زن خراسانی داشت با چشمهایش میگفت مگر نمیدانی که نامحرم را به تماشای این مکان راه نیست دختر زیبا! در هفتمین روز آبان متوجه شدم که او رفته و رفتنش در صدر اخبار رسانههاست. رفتنش من را یاد حضورش در آن اتاق پر از نور میاندازد. انگار آنجا نشسته و هنوز جلوه پریشان نور را نقاشی میکند.
ایران دَرّودی زاده ۱۱ شهریور ۱۳۱۵ و درگذشته هفتین روز آبان ۱۴۰۰. پیشهاش نقاشی و ملیتش ایرانی است. کارگردان، نویسنده، منتقد هنری و استاد دانشگاه رشته تاریخ هنر بود. دَرّودی بهعقیده برخی پیرو مکتب فراواقعگرایی (سورئالیسم) بود. سالوادور دالی هیچگاه سبک دَرّودی را نزدیک به سبک خود نمیدانست و دَرّودی را هنرمندی از خطه شرق با ذوق و استعداد بینهایت توصیف میکرد. به باور بیشتر صاحبنظران سبک دَرّودی با حفظ و همراهی همیشگی سمبولیسم مشرقی خود در ساحت متغیر خویش از فضاهای مکاتبی چون سورئالیسم، اکسپرسیونیسم، پسامینیمالیسم و هنر مفهومی بهرهمند بوده است. دَرّودی در ۱۹۷۰ به درخواست دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف به تدریس تاریخ هنر در این دانشگاه پرداخت.
او در ۱۱ شهریور ۱۳۱۵ در خانوادهای اشرافی در مشهد بهدنیا آمد. پدرش خراسانی بود و مادرش قفقازی. تبار پدریاش بازرگان بودند و مادرش به همراه خانواده بعد از انقلاب اکتبر و تشکیل کشور شوروی از قفقاز به ایران مهاجرت کردند.
او در کودکی با خانواده به اروپا سفر کرد. همزمان با آغاز جنگ جهانی دوم خانواده او در هامبورگ زندگی میکردند و با شروع جنگ به ایران بازگشتند و مدتی در مشهد زندگی کردند و بعد ساکن تهران شدند. دَرّودی در دوران مدرسه بهدلیل علاقه به نقاشی به کلاسهای آزاد طراحی و نقاشی میرفت. وی در سال ۱۹۵۴ برای تحصیل در رشته نقاشی در دانشکده بوزار در پاریس به تحصیل مشغول شد و در سالهای ۱۹۵۴ تا ۱۹۵۸ به یادگیری هنر در آموزشگاهها و دانشکدههای گوناگون پرداخت. دَرّودی در مدرسه هنرهای زیبای پاریس (بوزار)، مدرسه لوور پاریس، دانشکده سلطنتی بروکسل (ویترای) هنر آموخت و در انستیتوی آر.سی.آی نیویورک در رشته تهیه و کارگردانی برنامههای تلویزیون تحصیل کرد. پس از پایان تحصیلات به ایران بازگشت و در اردیبهشت ۱۳۳۹ آثارش در تالار فرهنگ تهران به نمایش گذاشته شد.
ایران دَرّودی در سالهای دهه۴۰ خورشیدی در شهرهای مختلف اروپا آثار خود را در گالریهای مختلف به نمایش گذاشت و سپس به امریکا رفت. در امریکا با پرویز مقدسی، کارگردان تئاتر و سینما ازدواج کرد. هرچند دوران زندگی مشترک این دو با مرگ زودهنگام مقدسی به پایان رسید اما تاثیر بسیار عمیقی بر دَرّودی گذاشت و او دیگر هرگز ازدواج نکرد.
ایران دَرّودی در بیش از ۶۳ نمایشگاه انفرادی و بیش از ۲۵۰ نمایشگاه گروهی در ایران و سراسر جهان، آثار خود را در معرض دید عموم گذاشت و با نوشتن کتاب «در فاصله دو نقطه» به نویسندگی نیز روی آورد.
ایران دَرّودی در ۱۱ شهریور ۱۴۰۰ به بیماری کرونا مبتلا شد اما بهبود یافت و سرانجام ۷ آبان ۱۴۰۰ در آیسییو بیمارستان دی درگذشت.