-
عضو هیات علمی دانشگاه الزهرا (س)در گفت‌وگو با صمت تاکید کرد

رونق تولید، راه نجات دیپلماسی اقتصادی

یک کارشناس اقتصاد با بیان اینکه باید ابعاد دیگری از توافقات آزادسازی منابع بلوکه‌شده در کره روشن شود تا بتوان درباره آن قضاوت درست داشت می‌گوید: «انتقال منابع کشور از کره جنوبی به قطر هنوز با نظرات متفاوتی همراه است.

رونق تولید، راه نجات دیپلماسی اقتصادی

آزاد کردن منابع زمانی موفقیت‌آمیز است که منابع در بخش‌هایی که نیاز مبرم دارند و به سود توسعه تولید و کشور هستند، هزینه شود؛ در غیر این صورت ممکن است همان تجربه‌های پیشین در عرصه‌های اقتصادی تکرار شوند. تا امروز هم منابع بسیاری وارد اقتصاد ایران شده، اما به‌دلیل مدیریت نادرست منابع به‌جای پیشرفت و رونق تولید، کشور به واردات بیشتری وابسته شد.» حسین راغفر، عضو هیات علمی دانشگاه الزهرا، داشتن اقتصادی پویا را نیاز کشورها برای دیپلماسی اقتصادی می‌داند و تصریح می‌کند: «در بسیاری از موارد فرصت صادرات کلان به کشورهای مختلف، به‌ویژه کشورهای منطقه را به‌دست آوردیم، اما از این فرصت‌ها به‌درستی استفاده نشد. گاهی نتوانستیم از این فرصت‌ها به نفع تقویت اقتصاد ملی و همچنین کمک به رفع مشکلات همسایگان خود بهره‌مند شویم. البته بخشی از مشکل هم ناشی از پایین بودن ظرفیت‌های تولیدی کشور بود. هنگامی که بخش مهمی از سرمایه‌های کشور به‌جای آنکه در قالب سرمایه‌گذاری وارد بخش تولید شود، به بخش‌های سوداگرانه سرازیر می‌شود و دلالی را تقویت می‌کند، نمی‌توان انتظار دیگری داشت. در این شرایط حتی می‌توان گفت تولید در ایران چنان مورد بی‌مهری قرار گرفته که نتوانسته از آنچه در توانش بوده هم بهره‌برداری کند.» آنچه در ادامه می‌خوانید مشروح گفت‌وگوی صمت با حسین راغفر، عضو هیات علمی دانشگاه الزهرا است.

آزادسازی منابع ارزی ایران همچنان با حاشیه‌هایی همراه است. نگاه شما به جایگاه دیپلماسی در روابط میان کشورها چگونه است؟

در روابط میان کشورها آنچه که بیش از همه جایگاه عزتمندی را تعیین می‌کند، توان اقتصادی و تولیدی کشورها است. قدرت دفاعی و توان تسلیحاتی کشورها و دیپلماسی مقتدر دو ضلع مثلثی هستند که در کنار اقتصاد مولد می‌توانند عزت را برای مردم یک سرزمین یا یک نظام سیاسی به ارمغان بیاورند. قدرت نظامی بیشتر یک طرف، ممکن است در یک وضعیت جنگی و پرتنش، سبب استیلای یک طرف بر دیگری شود، اما اقتصاد قوی‌تر هر لحظه و در هر معامله‌ای می‌تواند نشان دهد کدام طرف قوی‌تر است و به‌طور کلی سود یک رابطه به جیب کدام طرف خواهد رفت.

به‌طور طبیعی اقتصادی می‌تواند عزت را برای سرزمینش به‌وجود بیاورد که پیش از هر چیز، بتواند نیازهای اساسی جامعه خود را تامین کند تا هر سیاست ظالمانه‌ای چون تحریم یا محاصره اقتصادی نتواند آن را از پای در بیاورد یا زندگی مردم آن سرزمین را دچار دشواری‌های بی‌اندازه کند. واقعیت این است که ایران نیز می‌توانست چنین باشد؛ به‌شرط اینکه از گذشته به این مسئله فکر می‌شد و برنامه و هدف اصلی دولت‌های کشور تقویت تولید می‌بود. این مهم زمانی محقق می‌شود که در داخل کشور، اقتصاد مولد و تولید دست بالا را داشته باشد و فعالیت‌های سوداگرانه منزوی و دارای سهمی ناچیز باشند؛ بنابراین برای دستیابی به اقتدار در عرصه دیپلماسی راهی جز حمایت جدی از اقتصاد مولد و تولید نداریم.

دیپلماسی اقتصادی در اینجا چه جایگاهی دارد؟

بر بستر اقتصاد مولد است که دیپلماسی اقتصادی معنا می‌دهد. یعنی باید تولید، صنعت و کشاورزی وجود داشته و به رشدی متناسب با ظرفیت‌های خود رسیده باشد تا در گام بعد امکان صادرات تولید داخلی فراهم باشد. بدون این پشتوانه، دیپلماسی اقتصادی بی‌معنا خواهد بود و حتی در سالم بودن اقتصاد در آن واحد سیاسی-جغرافیایی نیز ابهامات و حاشیه‌هایی ایجاد خواهد شد.

انتقال منابع کشور از کره جنوبی به قطر هنوز با نظرات متفاوتی همراه است. آزاد کردن منابع زمانی موفقیت‌آمیز است که منابع در بخش‌هایی که نیاز مبرم دارند و به سود توسعه تولید و کشور هستند، هزینه شود؛ در غیر این صورت ممکن است همان تجربه‌های پیشین در عرصه‌های اقتصادی تکرار شوند. تا امروز هم منابع بسیاری وارد اقتصاد ایران شده، اما به‌دلیل مدیریت نادرست منابع به‌جای پیشرفت و رونق تولید، کشور به واردات بیشتری وابسته شد. ضمن اینکه من عمیقا باور دارم انتخابات آینده امریکا در به نتیجه رسیدن مذاکرات اخیر موثر بوده و به‌طور خاص کاخ سفید تمایل دارد پیش از انتخابات، مسائلی را رفع و رجوع کند تا رقبایش نتوانند از این مسائل در زمان تبلیغات انتخاباتی علیه آنها استفاده کنند.

پس ایران تا زمانی که صنعتی نشود، نمی‌تواند استفاده شایسته‌ای از دیپلماسی اقتصادی داشته باشد؟

من به هیچ وجه این را نگفته‌ام و منظورم هم این نیست. ما با همین قد‌وقواره‌ای که امروز اقتصادمان دارد، بارها فرصت صادرات کلان به کشورهای مختلف، به‌ویژه کشورهای منطقه را به‌دست آوردیم، اما در بسیاری از موارد این فرصت‌ها با فرصت‌سوزی توامان شد و گاهی نیز از دست رفت.از مهم‌ترین این فرصت‌ها در زمان فروپاشی شوروی با همسایگان شمالی کشور فراهم شد. عراق نیز نیازهایی داشت که ما نتوانستیم از این فرصت‌ها به نفع تقویت اقتصاد ملی و همچنین کمک به رفع مشکلات همسایگان خود بهره‌مند شویم. البته بخشی از مشکل هم ناشی از پایین بودن ظرفیت‌های تولیدی کشور بود. هنگامی که بخش مهمی از سرمایه‌های کشور به‌جای آنکه در قالب سرمایه‌گذاری وارد بخش تولید شود، به بخش‌های سوداگرانه سرازیر می‌شود و دلالی را تقویت می‌کند، نمی‌توان انتظار دیگری داشت. در این شرایط حتی می‌توان گفت تولید در ایران چنان مورد بی‌مهری قرار گرفته که نتوانسته از آنچه در توانش بوده هم بهره‌برداری کند.

این کمکی است که اقتصاد به دیپلماسی می‌کند یا برعکس؟

این رابطه دوطرفه است و نباید این‌گونه فرض کنیم که یکی در خدمت دیگری است یا بر دیگری حاکمیت دارد. هرچند اقتصاد از این جهت که باید رفاه مردم را تضمین و شرایط را برای بهبود وضعیت فراهم کند، می‌تواند در اغلب اوقات مبنا قرار بگیرد، اما همان‌طور که گفتم دیپلماسی عزتمندانه، نیاز به اقتصادی مولد و قوی دارد تا بتواند به تنش‌ها پایان بخشد و دو طرف را به‌جای وضعیت نظامی و امنیتی در وضعیت شریک تجاری قراردهد.

بنابراین می‌توانیم بگوییم اگر دیپلماسی در هر کشوری به اقتصادی قوی و پویا متکی باشد، امکان استفاده از ابزار اقتصادی برای ایجاد روابط متعادل دوسویه سیاسی ایجاد می‌شود. امروزه این امر که قدرت اقتصادی می‌تواند تنش نظامی یا سیاسی را کاهش دهد و البته حتی می‌تواند سطح تنش‌ها را بیشتر کند، یک اصل بدیهی به‌شمار می‌رود. به هر روی اینکه اقتصاد چه جایگاهی در دیپلماسی و روابط بین‌المللی ایران ایفا می‌کند، وابسته به توان تولیدی موجود است.باید به این نکته توجه کرد که اگر کشوری تولیدکننده بخش مهمی از کالاها و خدمات موردنیاز کشورهای دیگر باشد، کشورهای دیگر به‌راحتی قادر به تعرض به آن نخواهند بود. از سوی دیگر ایجاد اخلال در تولید آن سرزمین، می‌تواند مصرف و وضعیت اقتصادی سرزمین‌های دیگر را هم دستخوش تغییر کند. نقش اقتصاد یک کشور در اقتصاد منطقه در اصل می‌تواند همان برگ برنده‌ای باشد که دیپلمات‌ها و سفرای کشورهای طرف مذاکرات با بهره از آن در حل مراودات بین‌المللی و حل مسئله تلاش کنند.

آمارهای مرکز آمار و بانک مرکزی نشان می‌دهند باوجود تجربه دوره دشوار، وضعیت در حال تثبیت است و تورم کاهش پیدا کرده است. شما چه ارزیابی از تحلیل‌‌های آماری دارید؟

شواهد بازار و معیشت مردم حاکی از دشوارتر شدن شرایط است. متر و معیاری که می‌تواند نشان‌دهنده درست کار کردن یا انحراف اقتصاد از اهدافش باشد، سفره و معیشت مردم ایران است، نه هیچ چیز دیگر. ضمن اینکه من به هیچ وجه مبنا را آمارهای رسمی که مراجع اعلام می‌کنند، نمی‌گذارم. آمارهای بانک مرکزی و مرکز آمار یا هر نهاد دیگری، اعم از محلی یا بین‌المللی، زمانی قابل‌استناد هستند که بتوانند بخشی از واقعیات موجود را بازنمایی کنند؛ نه اینکه با واقعیات موجود در تناقض قرار بگیرند و در شناخت وضع موجود اختلال ایجاد کنند.به همین دلیل من آمارهای رسمی را کنار می‌گذارم و بدون توجه به این ارقام، به وضعیت نگاه می‌کنم. هرقدر آمارهای رسمی از ایجاد وضعیت باثبات یا حتی از رونق اقتصادی صحبت کنند، تا زمانی که رونق واقعا محقق نشود و زندگی مردم بهبود نیابد، در صحت این آمارهای رسمی ابهاماتی وارد است.

به هر روی وقتی به زندگی مردم می‌نگریم، مشاهده می‌کنیم که وضعیت سفره‌های مردم به‌مراتب نسبت به سال گذشته و البته ۲-۳ سال گذشته دشوارتر و امروز تامین معیشت خانواده به کاری دشوارتر از هر زمان دیگری تبدیل شده است؛ به‌ویژه کارگران با دستمزدهای فعلی، کارشان به‌مراتب سخت‌تر است.یک نگاه اجمالی به اطرافیان و مردم نشان می‌دهد در ۲ سال گذشته، وضعیت نسبت به گذشته افت جدی کرده و بعید می‌دانم کسی پیدا شود که با صراحت و برمبنای زندگی مردم بتواند ادعا کند امروز مردم زندگی بهتری از گذشته دارند. با این همه، موضوع اصلی این است که وقایعی مانند آزادسازی ارزهای بلوکه‌شده چه ظرفیتی برای پیشرفت اقتصاد ملی فراهم می‌کنند؛ به‌بیان ساده‌تر هر مذاکره‌ای که صورت بگیرد و هر منابعی که نصیب کشور شود، در نهایت باید بتواند وضعیت زندگی مردم را بهبود بخشد و تولید را ارتقا دهد. در غیر این صورت آن فعالیت، هر چه باشد، از نظر اقتصادی بیهوده است. پس در زمینه ارزی که اخیرا آزاد شده هم باید صبور باشیم و ببینیم این مسئله در زندگی مردم و اقتصاد چه اثری خواهد گذاشت.

در صحبت‌های رئیس کل بانک مرکزی و برخی مقامات شنیده می‌شود که گویا با منابع آزادشده تنها می‌توان غذا و دارو تهیه کرد. این موضوع اگر صحت داشته باشد، می‌تواند به بهبود وضعیت معیشت جامعه منجر شود؟

این صحبت‌ها را من هم شنیده‌ام. در این سال‌ها عملکرد برخی‌ها سبب شد صنایع داروسازی کشور ضعیف شوند. در چنین وضعی مافیای واردات دارو از این به‌اصطلاح آزادسازی بیشترین نفع را خواهند برد و اگر ایران به‌طور کامل وابسته شود و شرکت‌های چندملیتی تبدیل به منبع تامین داروهای موردنیاز شبکه سلامت کشور شوند، بیشتر نفع می‌برند. این اتفاق به‌معنای وابسته کردن سلامت مردم ایران به شرکت‌های چندملیتی است.

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*

آخرین اخبار

پربازدیدترین