مهار تورم با شعار ممکن نیست
امیرحسین برنایی-فعال در زمینه تجاریسازی تولیدات دانشبنیان
ازآنجاییکه دانشبنیانها برمبنای دانش و فن روز فعالیت میکنند، معمولا تمرکزشان بر تولید باکیفیت است تا فروش بالا. شاید تزریق زیاد سرمایه به این شرکتها در هر قالبی آنها را معتاد به دریافت سرمایه کند که در نهایت راه فروش در بازار را پیدا نکنند. بنابراین ارائه وام و تسهیلات مالی به یک تعادل استاندارد نیاز دارد. خوب است بخشی از سرمایه به صندوق پژوهش استانی اختصاص داده شود که تا حدی این اتفاق افتاده، اما باز هم درگیر روندهای سخت بروکراتیک است که همهچیز دوباره به تهران میرسد و باید مدیران پایتختنشین تاییدیه بدهند.تنها مشکل، کمبود اعتبارات مالی نیست بلکه قطعا بودجهریزی بیشتر و سرمایهگذاری میتواند کمککننده باشد؛ اما باید در نظر بگیریم که آیا رشد اعتبارات تناسب کافی با تورم را دارد یا خیر؟ هرچند شعار امسال مهار تورم است، اما معضلات اقتصادی تنها به کمک شعار اصلاح نمیشود و نیازمند یک برنامه بلندمدت است. مهار تورم یک روند است که باید در بستر زمانبندی چند ساله اتفاق بیفتد و بهنتیجه برسد. گفتنی است، مولفههای اثرگذار بر تورم طیف وسیعی از موضوعات را در بر میگیرد. یکی از آنها به سیاست خارجی کشور بر میگردد که متاسفانه کمتر به آن پرداخته شده، اما واقعیتی غیرقابل انکار است. در واقع، اگر روابط خوبی با قدرتهای اقتصادی دنیا نداشته باشیم، فشار بر تولید و معیشت همچنان ادامه دارد و اگر سیاست خارجی شرایط منطقیتری را رقم بزند، میتواند در مسیر مهار تورم کمک کند. گرفتن بودجه بیشتر به بهانه کنترل تورم خود دارای یک پارادوکس است، چراکه منجر به افزایش نقدینگی میشود و همین تورم را بیشتر میکند. اگر نقدینگی بهسمت تولید و رشد آن راه یابد، تاحدی به رشد تولید کمک میکند و نمیتوان گفت که آیا تورم را مهار میکند یا خیر؟ زیرا مهار تورم مقولهای است که نیازمند چند پارامتر مهم دیگر است که از اساس وقوع آن در بازه زمانی دوازدهماهه امکانپذیر نیست.نرخ سنگین تورم، کمر دانشبنیانهای کوچک و تازهتاسیس را میشکند و دولت هنوز تدبیری برای حمایت از دانشبنیانها که پشتوانه مالی ندارند و از طرفی هم صاحب دانش و فناوری هستند، نیندیشیده است.
اگر تا 3 سال پیش با ۲۰۰ میلیون تومان امکان توسعه یک شرکت تازهتاسیس دانشبنیان فراهم بود، امروز با 2 میلیارد تومان هم نمیشود، راه بهسوی تولید و رشد و توسعه برد. به هر حال، منابع مالی که در نظر گرفته میشود، باید متناسب با نیاز شرکتها باشد و فقط به قولهای عملنشده منتهی نشود. در کل، دانشبنیانهای زیادی وجود دارند که بهدلیل قولهای عملنشده مدیران بالادستی در اکوسیستم نوآوری، آسیبهای جدی و منهدمکنندهای دیدند. در واقع، وقتی مدیر یا مسئول در نهادی قول تامین اعتبار به دانشبنیانها را میدهد، باید تحت هر شرایطی پرداخت شود، نه آنکه تنها با گفتن واژه متاسفم صاحبان شرکتهای دانشبنیان را راهی کنند.تجربه نشان داده است که دانشبنیانها در مسیر تامین مالی نیازهای خود، همیشه درگیر بروکراسی دستوپا گیر بودند و هستند. علاوه بر آن، نقدی هم بر برخوردها و نوع نگاه اداری این نهاد وارد است، در برخی موارد نگاه از بالا به پایین به دانشبنیانها در روند دریافت وام و تسهیلات وجود دارد. گویا در جریان ارائه تسهیلات به شرکتهای دانشبنیان لطف بزرگی رخ میدهد، در حالیکه وظیفه نهادی نظیر صندوق نوآوری و شکوفایی، کمک مالی به این اکوسیستم است.اگر دولت خواهان توسعه اکوسیستم دانشبنیانی است، باید تغییری در ساختار بروکراتیک و سنجش و ارزیابی خود انجام دهد. شرکتهای دانشبنیان در کنار فعالیت اقتصادی خود، خواهان رشد و توسعه اقتصاد در مقیاس وسیع هم هستند. فعالیت آنها برآمده از دانش و فنی است که توانستهاند با نبوغ انسانی ارزشافزوده ایجاد کنند، بنابراین بهقدری ارزنده هستند که صندوق نوآوری و شکوفایی و هر نهاد تامین مالی، بهجای نگاه از بالا به پایین درصدد رفع موانع بروکراتیک و کاغذبازی برآیند. آنها هرچقدر هم که خرد و کوچک باشند، در راستای رفع مشکلی تاسیس شدهاند؛ هرچه باشد بهتر از دلالانی هستند که فعالیتشان بهضرر اقتصاد کشور تمام میشود.
در کل، باید دید آیا معضل اصلی در اکوسیستم دانشبنیان کمبود بودجه است یا ساختار معیوب تامین سرمایه ایراد دارد؟ اگر به این سوال پاسخ داده نشود، همان داستان همیشگی بدهکار شدن دانشبنیانها و عدمرشد و توسعه آنها روایت میشود.در نهایت، ساختار بروکراتیک دولت باید شکل دیگری بهخود بگیرد و از طرفی هم، شرکتهای دانشبنیان براساس دانش فنی خود اعتبارسنجی شوند تا منابع در کانال واقعی خود قرار بگیرند و استقلال عمل بیشتری به صندوقهای پژوهش و فناوری استانها در کنار نظارت دقیق داده شود، تا در مجموع اتفاقات خوبی بیفتد، در غیر این صورت افزایش تخصیص سرمایه و بودجه بیش از آنکه دل را قرص کند، آن را میلرزاند.