بیوگرافی و عکس های علی شادمان + ازدواج و گفتگو با او
علی شادمان بازیگر نوجوان ایرانی متولد 4 آذر ماه سال 1375 در ایلام می باشد و اصالتا ایلامی می باشد.
به گزارش ستاره پارسی؛ علی شادمان متولد ۱۳۷۵ است.علی شادمان متولد ایلام است.علی شادمان بازیگر سینما و تلویزیون ایران است.علی شادمان اولین بار توسط رسول ملاقلیپور به سینمای ایران معرفی شد. دلیل انتخاب علی شادمان توانایی وی در نواختن ویلن بود. در فیلم میم مثل مادر خواهر کوچکترش در نقش کودکیهای خودش ظاهر شد.
بیوگرافی علی شادمان از زبان خودش
من متولد 4 آذر سال 1375 در ایلام هستم. در یک خانواده تحصیلکرده بهدنیا آمدهام. مادرم معلم علوم تجربی هستند و پدرم هم دکترای تاریخ دارند، استاد تاریخ بودهاند و استاد من هم هستند. من در چنین فضایی بزرگ شدم و از کودکی با ادبیات و شعر سروکار زیادی داشتم تا اینکه کار در فیلم سینمایی « میم مثل مادر » اتفاق افتاد و من وارد عرصه بازیگری شدم.
وی بازیگری را در سال 85 با بازی در فیلم سینمایی میم مثل مادر شروع نمود که برای این نقش در سال 76 جایزه هترین بازیگر کودک سی و هفتمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم رشد را دریافت نمود.
وی با حضور در نقش کیوان در سریال کیمیا به خوبی شناخته شد .
ازدواج و همسر
علی شادمان تا کنون ازدواج نکرده است و مجرد می باشد.
تلنگری به نام بازیگری
شاید تنها چیزی که در آن زمان اصلا به آن فکر نمیکردم این بود که روزی بازیگر شوم چون در آن سن و سال خیلی نمیشود برای آینده تصمیمگیری کرد و درواقع این اتفاقی که برایم رخ داد باعث شد تلنگری به من زده شود که وارد این کار شوم؛ خیلی هم از این اتفاق خوشحالم . بازیگر شدن اتفاق بزرگی در زندگی من بود که مسیر زندگیام را تغییر داد و وقتی هم مدتی در این کار فعالیت کردم، حس کردم چقدر این کار را دوست دارم و میتوانم در آن فعالیت داشته باشم و همین باعث شد که سعی کنم این اتفاق را برای خودم پختهتر و حرفهایتر کنم.
خانواده علی شادمان
همیشه مدیون پدر و مادر
تا الان هرچیزی که در زندگیام دارم را بدون شک مدیون پدر و مادرم هستم و همیشه بهترین مشاورین من در زندگی و در هر کاری بودهاند. هیچوقت مانع من نشدهاند و همیشه پشتیبان و حامی من در این کار بودهاند ولی در کنارش نصیحتهای خودشان را هم داشتند و مثلا میگفتند اگر بازیگری را به عنوان شغل خود انتخاب کنی، ممکن است در آینده به مشکلاتی برخورد کنی چراکه بازیگری یا کلا مشاغل سینمایی تضمینی ندارند که شما همیشه مشغول کار باشید و کسب درآمد کنید.
همیشه به من توصیه میکردند که حداقل رشته دانشگاهیام را چیز دیگری انتخاب کنم تا در کنار بازیگری بتوانم در عرصه دیگری هم فعالیت کنم ولی شخصا بعد از مدتی حس کردم که فلسفه زندگی من در سینما خلاصه میشود و به جز بازیگری، نویسندگی و کارگردانی هم جزو دغدغههای من هستند و به همین دلیل تصمیم گرفتم که به صورت آکادمیک هم این رشته را دنبال کنم و در حال حاضر دانشجوی ترم اول کارگردانی هستم.
مدیریت بازیگری و درس
من از کلاس چهارم وارد بازیگری شدم و از آن زمان تا به امروز مشغول بازیگری بودهام هرچند سعی کردهام در این 10سالی که مشغول کار هستم، در کارهایی بازی کنم که دوست داشته باشم و به همین دلیل است که در این مدت تنها در 9کار تصویری و یک کار تئاتر حضور داشتهام و اینطور نبوده که مدام در فیلمهای مختلف مشغول کار باشم. سختترین کارم در این مدت سریال «سرزمین کهن» بود که 2سال درگیر آن پروژه بودم و در تمام این 2سال هرروز آفیش بودم و باید میرفتم سرکار!
هر روز ساعت 6 صبح باید میرفتم سر لوکیشن و تا غروب یا شب کار ادامه داشت و شبها که به خانه برمیگشتم، معلم خصوصی میآمد تا درسها را با او کار کنم و بعد از آن شام میخوردم و مرور درسها را داشتم و دوباره فردا ساعت 6 صبح باید میرفتم سرکار و این داستان 2سال ادامه داشت ولی هرگز اجازه ندادم که کار به درس خواندنم لطمه بزند. سریال «کیمیا » هم که باز کاری طولانی بود، همزمان با دوره پیشدانشگاهیام بود ولی باز سعی کردم درس خواندنم را مدیریت کنم و خوشبختانه موفق هم بودم.
هورمونهای جلوگیری از رشد
برای « سرزمین کهن » من از 13 سالگی تا 15 سالگی درگیر کار بودم، در سن بلوغ هم بودم ولی باید راکوردهای نقش را حفظ میکردیم؛ چراکه من هم باید سن 7سالگی آن شخصیت را بازی میکردم و هم سن 14 سالگی و این کار را بسیار سخت کرده بود و من هم روزبهروز داشتم بزرگتر میشدم. با مشاوره چند دکتر و با درمان عجیب و غریب و ریسکی که کردیم، پذیرفتیم که یک سری داروها را مصرف کنم که از رشد و بلوغ من جلوگیری کند. پدر و مادرم هم خیلی در این زمینه تحقیق کردند و تضمینهایی از دکترها گرفتند؛ ولی با این حال کار پرریسکی بود و خوشبختانه اتفاق بدی هم نیفتاد.
از مطالعه تا تماشای فیلم
خیلی کتاب میخوانم و فیلم نگاه میکنم. دوستان محدودی دارم و تعدادشان به اندازه انگشتان دست هم نمیرسد چون در انتخاب دوست خیلی وسواسی هستم و معتقدم که آدم با سهنفر دوست صمیمی باشد بهتر از آن است که با صدنفر دوستی سطحی داشته باشد. خیلی از اوقاتم را با دوستانم میگذرانم و با آنها راجعبه کتابها و فیلمهایی که میخوانیم و میبینیم، صحبت میکنم. خیلی اهل بیرون آمدن از خانه نیستم. باشگاهی در کنار خانهام هست که برای ورزش به آنجا میروم.
عکاسی به شکل حرفهای
به عکاسی علاقه زیادی دارم و میتوانم بگویم که به شکل حرفهای این کار را انجام میدهم. البته سوژههایم آزاد است و روی سوژه خاصی در عکاسی تمرکز نکردهام ولی به صورت کلی بهشدت به عکاسی علاقه دارم و آن را دنبال میکنم. از طرف دیگر به نوشتن متن و فیلمنامه نیز علاقه زیادی دارم و این روزها مشغول نگارش یک فیلم نیمهبلند هستم و امیدوارم که تا قبل از پایان سال بتوانم آن را بسازم.
رویای سینمای شادمان
بعد از سریال « سرزمین کهن »بازی در فیلم « رویای سینما » را آغاز کردم که آنهم یک طنز موقعیت بود و جدال بین یک پسر فقیر و یک پسر ثروتمند که هردو عاشق بازیگری بودند و با یکدیگر رقابت داشتند که برای این فیلم هم باردیگر من پروانه زرین بهترین بازیگر کودک و نوجوان را دریافت کردم.
بعد از این فیلم یک خداحافظی دوساله با سینما داشتم چون وارد بلوغ شده بودم و خودم احساس میکردم از نظر چهره و ظاهر درحال دگرگونی هستم و میدیدم بچههایی که از کودکی وارد شدهاند و در سن بلوغشان هم کار کردهاند، چه سرنوشتی برایشان پیش آمده و حتی برگشتم ایلام و شروع به درس خواندن کردم؛ البته پیشنهاد عجیب و غریبی هم در آن زمان به من نشد.
در اواخر آن دوسال بود که تصمیم گرفتم اگر چهرهام خیلی عوض نشد و مردم مرا قبول کردند، برگردم و اگر هم نشد اصلا بازیگری را کنار بگذارم .تا اینکه آقای شهاب حسینی که در زمان « سرزمین کهن » به من پیشنهاد بازی در فیلمی به کارگردانی خودشان را داده بودند، تماس گرفتند و گفتند که میخواهند فیلمشان را شروع کنند و پیشنهاد بازی در نقش جوانی خودشان را به من دادند که نقشی کوتاه بود و به عشق شهاب حسینی آن را پذیرفتم، ولی فرصتی برای بازگشت دوبارهام به بازیگری بود. بعد از آن سریال «کیمیا » را شروع کردم.
یک روز از زندگی من
بستگی به شرایط آن روز دارد. اگر کلاس داشته باشم، باید ساعت 9 بیدار شوم تا به دانشگاه برسم و بعد از آن هم به خانه میآیم و کارهای شخصیام را دنبال میکنم. زمان زیادی از وقتم را با دوستان صمیمیام سپری میکنم و گاهی هم مجبورم آشپزی کنم؛ هرچند مهارت زیادی در آشپزی ندارم و بیشتر اوقات از رستورانها غذا تهیه میکنم. بخش عمدهای از وقت روزانهام را تماشای فیلم و مطالعه در خانه تشکیل میدهد و زیاد اهل بیرون رفتن از خانه نیستم. گاهی هم برای تماشای تئاتر یا فیلمهای سینمایی از خانه بیرون میروم.
تفاوت با جوانهای همسن
اینکه من از کودکی وارد وادی هنر شدهام، درواقع دلیلی بر این موضوع نیست که من نسبت به همسن و سالان خودم، برتر یا بهتر باشم و خودم را از آنها بالاتر ببینم. از نظر من همه انسانها به اندازه کافی تواناییهایی در وجودشان دارند که بتوانند در زندگیشان از آنها استفاده کرده و پیشرفت کنند.
شاید تنها تفاوتم با برخی از همسن و سالان خودم این باشد که من خیلی زود مستقل شدم و تقریبا از 10 سالگی که وارد حرفه بازیگری شدم، زندگیام مثل کارمندها شد و صبحها سر کار میرفتم و غروب به خانه برمیگشتم و خیلی زود از نظر اقتصادی مستقل شدم. در حال حاضر حدود 3سال است که بهطور کامل مستقل شدهام. ولی در کل تفاوت عمدهای بین خودم و دیگران حس نمیکنم و دوست ندارم این حس ایجاد شود که من از بقیه بالاتر و برتر هستم.
حفظ احترام در ارتباطات
متاسفانه این روزها شاهدیم که مخصوصا در شبکههای اجتماعی اتفاقاتی میافتد که افراد به یکدیگر به راحتی توهین میکنند! همانطور که گفتم اعتقاد دارم که هیچکس از دیگری بالاتر نیست ولی در این بین هستند افرادی که خودشان را پایینتر از دیگران میبینند و درنتیجه سعی در تخریب طرف مقابل خود دارند؛ مخصوصا در شبکههای مجازی که ارتباط رودررو نیست و مسائلی ایجاد میشود که چندان خوشایند نیستند. با این حال من همیشه سعی کردهام که با احترام رفتار کنم و زندگی حرفهای و شخصیام را از یکدیگر جدا نگه دارم
سریالهای علی شادمان
- دیوار به دیوار (1396)
- ماه و پلنگ (۱۳۹۵)
- کیمیا (۱۳۹۴)
- سرزمین کهن
فیلمهای سینمایی علی شادمان
- ویلاییها (۱۳۹۵)
- اروند (۱۳۹۴)
- یتیمخانه ایران (۱۳۹۳)
- ساکن طقه وسط (۱۳۹۲)
- رؤیای سینما (۱۳۹۰)
- کلانتری غیرانتفاعی (۱۳۸۷)
- زمانی برای دوست داشتن (۱۳۸۶)
- صد سال به این سالها (۱۳۸۶)
- میم مثل مادر (۱۳۸۵)