سوار بر موج یا مقابل آن
منوچهر محمدشمیرانی- کارشناس روابط عمومی
روابط عمومی، در سراسر جهان نگران است! نگران ماندن یا حذف شدن؛ البته، با پیدا شدن سروکله «هوش مصنوعی» و سرعت زیاد آن در قبضه کردن خیلی از کارها، جز روابط عمومی خیلی از مشاغل و حرفههای دیگر هم، دل توی دلشان نیست. ماستها را کیسه کردهاند! و منتظرند ببینند چه زمانی، نوبت آنان خواهد شد تا به گذشتهها بپیوندند و دیگر، جز نامی از آنان باقی نماند.
فواید اسفنجی بودن
در جهان، نخستین چیزی که باید به آن توجه داشت قدرت مانور و انعطاف و به عبارتی «اسفنجی بودن» هر پدیده و علم و حرفهای است که امروزه وجود دارد. با توجه به آهنگ رشد سریع علم و تکنولوژی و پیشرفت فزاینده آن در عرصه زندگی امروز مردم، اگر جز این باشد، حکم نابودی آن علم یا حرفه، امضا شده است.در طول تاریخ، میبینیم جوامع، علوم و مشاغلی که بخواهند در مقابل تغییر و پیشرفت بایستند و مانع ایجاد کنند پس از مدت کوتاهی، تاب و تحمل از دست خواهند داد و در زیر امواج سهمگین تغییرات، نفس کشیدن را فراموش کرده و چشمهایشان بسته خواهد شد.
تبدیل تهدید به فرصت
در نقطه مقابل، آنها که دگر گشتن و دگرگون شدن را، متناسب با شرایط میپذیرند، باقی خواهند ماند و میتوانند ادامه مسیر بدهند. مثال بارز آن، شرایط این روزهای مطبوعات در سراسر جهان است؛ با توجه به گسترش همهجانبه و فراگیر اینترنت و فضای مجازی، سالهاست که خیلیها، اخبار و اطلاعات مورد نیاز خود را، از طریق فضای مجازی بهدست میآورند و همین امر، افت تیراژ بسیاری از مطبوعات و حتی تعطیلی آنان را سبب شده است.
در حالی که برخی مطبوعات قدیمی در جهان- با توجه به شرایط روز و نیاز شناسی مخاطبان خود- از طریق انتشار محتوای مطالب خود بر بستر اینترنت و دریافت حق عضویت، حتی توانستهاند مشترکان بیشتری را پوشش دهند و به عبارتی، این تهدید را تبدیل به فرصتی برای زنده ماندن و جلب مخاطبان بیشتر کنند. پس میتوان گفت به جای مقابله با امواج تغییر و پیشرفت، سوار بر موج شد و ضمن دستیابی به هدف ارتباطی خود، روزنامه خویش را نیز حفظ کرد.
راه ماندگاری
نگاهی به تاریخ تحول و تطور بشر، حاکی از آن است بروز یک علم یا اختراع یک پدیده جدید، به تنهایی نمیتواند موجب مرگ یا، ادامه حیات علم یا پدیده دیگری شود.از دیرباز، «خطاطی» به عنوان یک شغل و حرفه برای نوشتن متن کتاب نویسندگان و برقراری ارتباط بین انسانها به حساب میآمد تا صنعت چاپ و انتشار نوشتهها در تعداد بالا متولد شد. آیا، خطاطی از بین رفت؟ پاسخ، منفی است و هنوز هم، خطاطی به عنوان یک هنر، زنده است و نفس میکشد.
یا تا همین یکی دو قرن پیش، تابلوهای نقاشی گویای زیر و بم و نحوه زندگی انسانها بود. دوربین عکاسی که اختراع شد ارتباط و آشنایی انسانها و جوامع مختلف با زندگی یکدیگر را، بیشتر و نزدیک تر کرد. اما نقاشی، همچنان بهعنوان یک هنر، جای خود را در میان انسانها دارد.
مثال دیگر را، شاید بد نباشد در مورد اختراع برق داشته باشیم. تا پیش از اختراع برق، انسانها برای روشنایی خانه و مسیر راه خود، بیشتر از «شمع» استفاده میکردند.
اما آیا، اختراع لامپ را میتوان مترادف با «سقوط شمع» دانست؟! در این مدت، شمع چهرهای هنری پیدا کرده است و به جرات میتوان گفت در سراسر جهان، شاید هر شب دهها میلیون شمع روشن شود و مردم، هزینهای بیشتر از یک لامپ را، برای یک شمع بپردازند.
روابط عمومی زنده
بنابر این، بر خلاف نظر برخی، که به مصداق دیالوگ معروف فیلمهای وسترن، که میگفت: «یک سرخپوست خوب، یک سرخپوست مرده است! » در مورد روابط عمومی هم میگویند: «یک روابط عمومی خوب، یک روابط عمومی مرده است! »
باید گفت روابط عمومی، زنده است به شرط این که دریابند: با توجه به تغییرات و تحولاتی که در جامعه به وجود آمده است مخاطبان- چه درونسازمانی و چه برونسازمانی- باهوش تر و جستوجوگرتر از آن هستند که بتوانیم نیازهای آگاهی رسانی آنان را، همچنان با شیوههای سنتی و قدیمی پاسخ بگوییم.
در شرایطی که در جهان، شفافیت در اطلاع رسانی محور اصلی فعالیتهای ارتباطی است اگر روابط عمومیها بخواهند در پاسخ به نیاز «دانستن» مردم، هم چنان بر اساس دیدگاه نادرست برخی مدیران، صرفا نقشی تشریفاتی داشته باشند و به جای اینکه صدای مردم باشند بخواهند، بلندگوی مدیران باقی بمانند و مجیز آنان را بگویند با کمال تاسف باید گفت در این صورت، ناقوس مرگ روابط عمومی را به صدا درآوردهاند.نکته آخر اینکه همچنان، جای خالی انجمنهای روابط عمومی برای تجهیز و تسلیح و آشنا کردن روابط عمومیها به حرکت در چارچوب درست و انجام فعالیتهای ارتباطی در مسیر نیازهای مردم و مخاطبان، خالی است.