معماری داخلی چگونه به انسانها منزلت میبخشد؟
زهرا رستمی - کارشناس ارشد معماری و معماری داخلی
چندی پیش برنامه ای از سخنرانی یک معمار تجربی تماشا می کردم که از نخستین تجربه پدر شدنش تعریف می کرد. او می گفت وقتی به بیمارستان مراجعه کردیم با توجه به استرس هایی که من و همسرم داشتیم، فضای موجود حال بدتری برای ما ایجاد کرد. دردهای قبل زایمان در یک اتاق بدون نور با رنگ بژ، حس تنهایی و راحت نبودن را کاملا از طرف فضای بیمارستان القا می کرد. در حالی که ما در آن شرایط نیاز داشتیم حس صمیمیت یا در خانه بودن را داشته باشیم، اما نه تنها این گونه نبود، بلکه حس تنهایی و غریبی را در ما تشدید می کرد. در حالی که ما در حال تجربه شیرین ترین لحظه زندگی مان بودیم، اما پیام هایی که فضا به ما داد، هرگز از ذهنم خارج نشده است؛ تو در خانه نیستی، هیچ چیز در کنترل شما نیست، حتی نور فضا! تو در یک فضای بیگانه هستی و راحتی تو در اولویت نبوده و نیست! این برنامه مرا به یاد تعریف های تئوریک معماری انداخت: معماری همانند موسیقی است که تاثیراتی در ناخودآگاه ذهن شما بدون آنکه متوجه شوید، می گذارد. شاید این بیگانگی فضا با انسان همان دلیلی باشد که وقتی بچه ای وارد فضایی جدید می شود، شروع به گریه می کند و شاید ساعت ها طول بکشد تا فضای جدید را درک کند.
این برنامه بسیار جالب بود. مسئله ای که جزو چالش های اصلی من به عنوان یک معمار زن تلقی می شد. شاید ریشه این معماری های جدا از انسان در آموزش باشد. سال ها هنرجویان معماری واحدهای درسی طراحی معماری با موضوعات فرضی، طراحی می کنند. موضوعاتی جدا از واقعیت جامعه و نیازهای واقعی انسانی که بعد از فارغ التحصیلی در دالان های طول و دراز نظام مهندسی و مقررات ملی ساختمان گیر می افتند و شاید هرگز کسی از آنها نخواسته است که باید به نیازهای انسانی و زیبایی شناسی نیز بپردازند. وقتی در مقطع فوق لیسانس تغییر رشته دادم و در رشته طراحی شهر تحصیل کردم، دید وسیع تری در معماری یافتم، چرا که فقط در دروس این رشته شما باید به زیبایی شناسی، جامعه شناسی و روانشناسی می پرداختید، اما مشکل بعدی شاید حضور کمرنگ زنان در معماری است؛ زنانی که جایگاه پررنگی در صنعت ساختمان ندارند و معماری همچنان یک رشته مردانه و رسمی باقی مانده است و کمتر زنی پا را فراتر از آتلیه های معماری گذاشته است تا ذهنیت و خلاقیت خود را در واقعیت اجرا کند. در ادامه، به تجربیات شخصی خود می پردازم. در چند ماه اخیر در حال طراحی و اجرای یک پروژه اداری بودم. روال معمول این است که یک برنامه فیزیکی از فضا مطرح می شود و براساس مساحت، طراحی انجام می گیرد. من شانس این را داشتم که برای چندمین بار با کارفرمای این پروژه کار کنم و این قدمت نه چندان زیاد آشنایی، شناختی نسبی از روحیات و سیستم شرکت وی را برای من به همراه داشت. شاید کمی خسته کننده به نظر برسد،اما ساعت ها و روزها با هم درباره طراحی صحبت می کردیم؛ در زمینه نور فضا، نوع دسترسی های فضاهایی، فضاهای کارمندی، ابعاد بهتر مبلمان متناسب با فضا؛ شاید کمی طولانی بود، اما من ترجیح می دادم ساعت ها حتی در خصوص علایق و خواسته های شان بیشتر بدانم و عمیق تر به ذهن و زیبایی شناسی شان نزدیک شوم. این روند نتیجه خوبی به همراه داشت، وقتی برای طراحی به طبقه مدیریت رسیدیم، زمان بیشتری صرف کردم چرا که اتفاق های جدید در برنامه کاری مدیریت قرار داشت؛ چرا که فعالیت های اقتصادی متنوع تر و سطح مراجعان جدید جزو موارد مهم برای طراحی معماری این بخش بود.
کمی به گذشته برویم و به فرهنگ ایرانی و خانه های ایرانی سری بزنیم، فضایی به عنوان شاه نشین با نورگیری مناسب و فرش های دستباف که باارزش ترین فرش در این فضا قرار می گرفت که با پشتی ها و تزئینات ویژه، به مهمان ایرانی ثابت می کرد که چقدر جایگاه ویژه ای دارد. اتاق های سه دری، حیاط خانه همگی براساس نیازهای یک زندگی با فرهنگ ایرانی طراحی می شد. هنوز هم وقتی به خانه های قدیمی سر می زنیم، ناخودآگاه احساس بهتری پیدا می کنیم. آیا به این فکر کرده اید که این احساس خوب از چه بابت است؟اینکه من در خانه بزرگ زندگی کنم یا کوچک مهم نیست،بلکه احساس خوب داشتن مهم است که هیچ رابطه ای با مساحت خانه ندارد. هوشمندی و دانش عمومی معمار می تواند فضاهایی خلق کند که انسان ها حس آرامش و ارزشمندی کنند. اگر ما می گوییم برای انسان ها ساختمان می سازیم، ساختمان و فضاهای آن نیز باید این حس تعلق را فریاد بزنند. اما سخن آخر اینکه در آثار معماری داخلی باید جامعه شناسی و روانشناسی نیز مشهود باشد. یک معماری داخلی متخصص می تواند به فضاها هویت دهد و به افرادی که در فضا قرار می گیرند، حس ارزشمندی خاص ببخشد. معماری ظرف زندگی و شکل دهنده آن است؛ در حقیقت، طراحی معماری توانایی خاصی در منزلت بخشی به انسان ها دارد.